ایستادهگی زنان؛ چرا نان، کار و آزادی مهم است؟
ابومسلم خراسانی

یکی از بزرگترین تغییرات اجتماعی ۲۰ سال گذشته، حضور معنادار زنان در بستر جامعه منازعهخیز افغانستان است. شکلگیری جنبش اعتراضی زنان بعد از سقوط جمهوریت در برابر طالبان در تاریخ افغانستان نظیر ندارد. زنانی که این روزها در جادههای ترسناک کابل در برابر گلوله و خشونت ایستادهاند تا حق خود را از گرگها بگیرند، از منظر ساختار، اهداف، شعار، عمل و آیندهسنجی از تمام جنبشها و اعتراضات قبلی یک سر و گردن برجستهگی دارند. این زنان در نُه ماه گذشته نشان دادهاند که افغانستان تغییر کرده و نسل جدید این کشور زیر سلطه و خشونت و تبعیض نمیرود و از سوی دیگر دالی بر قدرت و شجاعت فوقالعاده زنان است که همیشه در فرهنگ و جامعه ما «ضعیفه» قلمداد شده و میشوند.
حرکت اعتراضی خودجوش و بدون نگاه پروژهای از ویژهگیهای بارز این جنبش عدالتخواهانه است. در بیست سال گذشته بخش بزرگی از کارزار احقاق حقوق زنان پروژهای، سطحی و برای زراندوزی بوده که قسمت کوچک زنان شهری را پوشش داده است، اما زنانی که این روزها هرازگاهی در کابل و ولایتها دست به اعتراض میزنند، نگاه پروژهای و منفعتجویانه ندارند؛ بلکه برای اهداف انسانی و بشری مبارزه میکنند. آنها در شرایط خفقانآور و توام با استبداد که جرأت حرف زدن را از مردم گرفته است، دست به اعتراضات معنادار زدهاند و در برابر گلوله سینه سپر کردند. به بیان دیگر، این جبنش را میتوان کنش آگاهانه در برابر سیاستهای حذفگرایانه زنان خواند که از دل تودههای شهری – روستایی برخواسته است و مشروعیت قانونی، اسلامی و انسانی دارد. جنبشی که در نُه ماه گذشته با اعتراض، راهپیمایی، برگزاری نمایشگاهها و کمپاینهای رسانهای یکسره رژیم طالبان را به چالش کشیده است.
دومین ویژهگی جنبش اعتراضی زنان افغانستان خواستههای ملموس، انسانی و شفاف آنها است؛ این جنبش وابسته به هیچ قوم و ایدیولوژی و زبان نیست و خواستههای روشن و قابل اندازهگیری دارد. شعار «نان، کار و آزادی» انسانیترین شعار در تاریخ جنبشهای افغانستان و منطقه است که نه پیوند آسمانی دارد و نه وابستهگی سیاسی، بلکه برای انسانیت، عدالت و ضروریترین حقوق اساسی انسانها طرح شده است. این خواستهها هم انسانی است، هم اسلامی و هم بر عدالت استوار است. عدالتی که اگر طالبان به آن تمکین کنند؛ عمر رژیمشان کوتاه و دوام آنها ناممکن میشود، عدالتی که به زعم نامدارترین اسلامپژوهان تاریخ، از محورهای اساسی منظومه دین اسلام شناخته میشود.
خاستگاه زمانی و بستر ملتهب فعلی افغانستان سومین ویژهگی اعتراضات زنان برای «نان، کار و آزادی» است. کنشگران این حرکت آگاهانه و خودجوش در شرایطی اعلام حضور کرده و با هر ابزاری در برابر طالبان ایستادند که حضور زنان، نشانه زنان، عکس زنان و هرآنچه متعلق به زنان است، در افغانستان نابود میشود. طالبان در ۹ ماه حکومتداریشان جز ایجاد محدودیت و انکار مطلق زنان، برنامهای نداشتهاند. این گروه با تفسیر قبیلهای و عرفی از اسلام و با ایجاد محدودیتهای روزافزون حضور زنان در جامعه را انکار میکنند. برای همین، خاستگاه زمانی این جنبش بسیار سنجیده شده و بهموقع است.
تلفیق داعیه مدنی و سیاسی، ویژهگی دیگر اعتراضات زنان است؛ این زنان علاوه از کار و نان و آزادی، مشارکت سیاسی و برابری نیز میخواهند. مشارکت سیاسی برای کسب حقوق اساسی زنان بسیار مهم است و بدون مشارکت معنادار زنان که نصف جامعه را تشکیل میدهند، رسیدن به حقوق اساسی دشوار و حتا ناممکن است. رسیدن به نان و کار و آزادی، بدون مشارکت سیاسی و عدم حضور زنان معنایی ندارد. در واقع زنان دو خواسته متفاوتی را در یک زمینه مطرح کردهاند که بدون یکدیگر معنایی ندارد. مشارکت سیاسی بدون حضور زنان در اجتماع و سیاست فاقد معنا است و کار و نان و آزادی در غیبت مشارکت سیاسی زنان در ساختار قدرت و اجتماع مقدور نیست.
پاسخ طالبان چیست؟
با توجه به خواستههای واضح و شفاف زنان از طالبان، پاسخ آنها جز سرکوب و محدودیتهای بیشتر، چیزی نبوده است. طالبان به جای حل مسأله و پاسخگویی به پرسشها و خواستههای زنان، پیوسته تلاش کردند که صورت مسأله را پاک کرده و دست به سرکوب و خاموشسازی این جنبش و محدودیت بیشتر بزنند. گزارشهایی از بدرفتاری، شلیک هوایی، شکنجه، بازداشت و حتا تجاوز جنسی بر زنان معترض در رسانهها وجود دارد که بسیار تکاندهنده است. اینها نشان میدهد که طالبان نگاه خصمانه به زنان دارند و کوچکترین اعتراض را برنمیتابند و از سویی هم جز حذف و محدودیت و انکار زنان در جامعه برنامهای در سر ندارند.
طالبان خواسته «نان، کار و آزادی» جنبش زنان معترض را به ترویج فحشا، وابستهگی غربی و دیکته خارجی فروکاسته و به آنها انگ فحاشی میزنند. این، پاک کردن صورت مسأله و شانهخالی کردن از بار مسوولیت توسط آنهایی است که اکنون زمام قدرت را در افغانستان فراچنگ گرفتهاند و به جز خودشان به هیچ جریان سیاسی، جنبش اعتراضی و شهروند عادی توجه نمیکنند. زنان معترض افغانستان از میان تودههای مردم برخواستهاند و شعار و هدفشان روشن و انسانی است. آنها ضروریترین نیازهای انسانی را که نان و کار و آزادی و مشارکت سیاسی است، طلب میکنند. هرچه دامنه این اعتراض بهگونه پنهان و آشکار بالا میرود، طالبان محدودیت بیشتر ایجاد میکنند. در تازهترین مورد، پوشاندن صورت زنان خبرنگار رویه دیگر از محدودیتهای زنان در افغانستان است.
مسوولیت اخلاقی و انسانی شهروندان افغانستان و جهان است که هم در جادههای ترسناک کابل جنبش اعتراض زنان را حمایت کنند و هم در شبکههای اجتماعی و رسانههای جمعی با زنان آزاده و معترض کابل همصدا شوند. این جنبش ظرفیت تبدیل شدن به یک حرکت بزرگ مدنی – سیاسی را دارد که چشم در چشم طالبان خواستههای انسانی و سیاسی خود را مطرح کند و از سوی دیگر، شعار و اهدافش بسیار امروزی، بروزشده، ملموس و زمینی است. از همین رو، این جنبش اهمیت بسیار دارد؛ در تاریخ پر فراز و نشیب افغانستان که زنان بیشتر در حایشه قرار داشته، این بار به متن آمده و رهبری حرکتی را به دست گرفتهاند که شعار نان و کار و آزادی همراه با مشارکت سیاسی را در روزگار ترس وحشت فریاد میزنند.