آیا شورای مصالحه، خلای نشست بن را پر خواهد کرد؟
حمید فرهادی، روزنامهنگار

شورای عالی مصالحه ملی در میان امیدواریها و نگرانیها پیرامون پروسه صلح، سرانجام روز گذشته تشکیل شد. نخستین نشست کمیته رهبری شورای عالی مصالحه در حالی برگزار شد که رهبران برجسته سیاسی و مقامهای پیشین حکومتی در این نشست حضور داشتند و از کار این نهاد، حمایت کردند.
وزارت خارجه امریکا، نمایندهگی سیاسی کشورها و سازمانهای همکار افغانستان نیز به آغاز کار این نهاد، واکنش نشان دادند. در خبرنامه وزارت خارجه امریکا آمده است که ایالات متحده از اولین جلسه کمیته رهبری شورای عالی مصالحه ملی استقبال میکند و امیدوار است که این شورا، تحت رهبری داکتر عبدالله عبدالله، در زمینه ترسیم راه آینده سیاسی، تقسیم قدرت، آتشبس دایمی و پایان جنگ در افغانستان کار کند.
سفیر ملکی ناتو، سفیر اتحادیه اروپا، سفارت جرمنی و سفارت ناروی نیز در رشته توییتهایی، برگزاری اولین نشست کمیته رهبری شورای عالی مصالحه ملی را قدم مهم عنوان و بر ادامه حمایتشان از روند صلح افغانستان تأکید کردند.
در داخل نیز، گشایش کمیته رهبری شورای مصالحه با تبصرههایی همراه بود. تعدادی از آغاز کار این نهاد استقبال کردند و عده دیگر، فلسفه وجودی و اعضای رهبری این شورا را به انتقاد گرفتند. اما مطمیناً مهمترین بخش تبصرهها، دلهرهی توأم با امید مردم افغانستان از اعضای رهبری شورای عالی مصالحه است که قرار است در مورد مهمترین بحث مرتبط به سرنوشت آنان، تصمیمگیری کنند. آیا اعضای شورای مصالحه، در روند صلح، متعهد به حراست از ارزشهای عموم مردم افغانستان خواهد بود؟ آیا صدای اقلیتها در این روند انعکاس داده خواهد شد؟ و آیا نشست بن تکرار میشود؟
نشست بن، برای افغانستان یک تجربه تاریخی بود. افغانستان زخمی و غمگین، در محور توجه قدرتهای بزرگ جهان قرار داشت و قرار بود در مورد سرنوشت سیاسی این کشور تصمیم گرفته شود. نیروهای داخلی، در نقش ناجی کشور ظاهر شده بودند و جهان آماده بود برای سالهای طولانی دست افغانستان را بگیرد و برای آینده بهتر این کشور، پول مصرف کند. مردمی که از زیر آوار و دود و باروت سر بلند کرده بودند، به امید فردای بهتر، گذشته تلخ را کنار گذاشتند و به نشست بن چشم دوختند. بن برای حیاتیترین موضوع زندهگی افغانها تصمیم اتخاذ کرد و کاروان جدیدی راهی افغانستان شد. واقعیت اما جدیتر و دردناکتر از آن بود که مردم فکر میکردند. در حالی که برای مصالحه و سازش در افغانستان باید حرف تمامی طرفها شنیده و به ریشههای جنگ افغانستان پرداخته میشد، بن با یک تفاهم تقسیم قدرت به پایان رسید.
عجیب نبود که خیلی زود، افراطیت و تروریسم، بار دیگر در گوشه و کنار افغانستان ریشه بگیرد. از یک طرف گلبدین حکمتیار به خاطر آنکه دستش از قدرت کوتاه مانده بود، اوضاع را مغشوش میساخت، از جانب دیگر، جناحهای ناراض از نشست بن، برای رشد دوباره طالبان دست به کار شدند.
مهمترین اشتباه تاریخی قطعاً اعمال و رفتار خودخواهانهای بود که عدهای به آن توسل جستند. سرنوشت سیاسی افغانستان به تقسیم چند وزارت و ریاست تقلیل یافت و در درون نظام، به دلیل انگیزههای شخصی، اجماع ملی برهم خورد و تنشها ادامه پیدا کرد. چهرههای کلیدی که قرار بود با پول کمکشده جهان، افغانستان را به سوی توسعه هدایت کنند، به سرمایهگذاری شخصی تمرکز و میان خویش و مردم، حصارکشی کردند. نفاق و تبعیض افزایش یافت و شکاف میان مردم چند برابر شد. همزمان، افراد استفادهجو، دست به چور، چپاول و فساد زدند و اینگونه زمینه را برای ظهور دوباره طالب هموار ساختند. همین بود که طالب از جنوب، غرب، شمال و شرق سر کشید و به جان مردم افتاد. حالا، دوباره به نقطهای ایستادهایم که بیست سال قبل ایستاده بودیم. چرا؟
مهمترین دلیل این عقبگرد، نبود یک آدرس واحد داخلی برای هماهنگسازی و انسجام امور مصالحه و سازش در افغانستان بود. نیروهای داخلی، هرچند به صورت سمبولیک، روی سرنوشت سیاسی افغانستان اجماع داشتند؛ اما همه طرفها همزمان طرح و تصویر خودشان را برای آینده افغانستان پیشکش میکردند و دورنمای واضح و مشخصی که از کلیت مردم افغانستان نمایندهگی کند، وجود نداشت. امروز در ارتباط به صلح با گروه طالبان، این وظیفه را شورای عالی مصالحه ملی به دوش دارد و قرار است از آدرس «جمهوریت» یک دیدگاه واحد ارایه کند. در این شورا، شخصیتهایی حضور دارند که در نشست بن نیز حضور داشتند؛ اما تفاوتش با کنفرانس بن این است که همه جناحها در برابر گروه طالبان اجماع نظر دارند و جنگ این گروه را نامشروع میدانند. این اجماع نظر، نیاز به انسجام و مدیریت دارد تا موضع افغانستان را در مذاکرات صلح، به خوبی تمثیل کند. سرنوشت سیاسی افغانستان، طبعاً نیازمند تحولات جدی و گسترده در رهبری نظام است. شورای مصالحه میتواند در مشورت با رهبران سیاسی و قومی که از گروهها و اقلیتها نمایندهگی میکنند، برای تحولات سیاسی آمادهگی بگیرد.
واقعیت امر این است که در جنگ افغانستان، سازمانها و کشورهای مختلف دخیل هستند. مقابله با این جنگ کور، در توان یک شخص و یک نهاد نیست و نیاز به اجماع داخلی دارد. شورای مصالحه میتواند در هماهنگی با نیروهای داخلی، اجماع منطقهای را به وجود بیاورد و از کشورهای دخیل در جنگ افغانستان، تعهد پایدار بگیرد. مهمترین بحث اینکه، شورای مصالحه میتواند به عنوان یک نهاد مردمی و صادق به حقوق و ارزشهای اساسی مردم افغانستان، جلو معاملات سیاسی بر سرنوشت سیاسی افغانستان را بگیرد؛ زیرا در این شورا یک جمع بزرگ حضور دارند و صلاحیت تصمیمگیری در انحصار یک فرد نیست. مردم به صورت واضح نظارهگر پروسه صلح و رهبری شورای عالی مصالحه ملی هستند، هر نوع حرکت ناشایست و سودجویانه، خیلی زود در میان مردم پخش و خیانتهای پیدا و پنهان آشکار خواهد شد. در زمانهای که مردم به گفتوگوهای صلح چشم امید دوختهاند، هر نوع حرکت منفعتطلبانه میتواند جرقهای شود برای یک شورش مردمی که در آن صورت تر و خشک خواهد سوخت و بار دیگر افغانستان به قهقرا سقوط خواهد کرد.