آیا پاکستان موفق به پایان تهدید تحریک طالبان پاکستان میشود؟
زاهد آریا

خاستگاه اصلی تحریک طالبان پاکستان، مناطق قبیلهای فدرال یا مناطق قبایلی آزاد پاکستان است که شامل ایجنسیهای باجور، مهمند، خیبر، اورکزی، کرم، وزیرستان شمالی و وزیرستان جنوبی میشود. انگلیسها این مناطق را به نام سرزمین هیچکس میخواندند که با ترسیم خط دیورند حاکمیت هند بریتانوی با افغانستان را جدا کردند. افراطگرایی در این مناطق پیشینه تاریخی دارد و دلایل عمده آن هم بیسوادی، محرومیت تاریخی و داشتن باورهای افراطی مذهبی در میان مردم این مناطق است. قبایل آزاد بین سه تا چهار میلیون جمعیت دارد و این مناطق دارای زمینهای ناهموار و بیحاصل است. همچنان اقتصاد سنتی و سیستم آموزشی قرون وسطایی در آن حاکم است که نیازهای امروزی جوانان این منطقه را برآورده نمیسازد. از همین رو بیش از ۴۸ درصد باشندهگان آن برای پیدا کردن کار به بیرون از این مناطق میروند. سطح سواد در میان مردان و زنان این مناطق به طرز وحشتناکی پایین است. تنها در حدود ۳ درصد زنان و ۱۵ درصد مردان این مناطق باسواد هستند. بناءً وضعیت اجتماعیـاقتصادی این منطقه باعث شده تا خاستگاه گروههای افراطی، مخزنی برای سربازگیری و پناهگاهی امن برای گروههای تروریستی چندینملیتی شود. امروز مناطق قبایل آزاد از جمله خطرناکترین مناطق جهان به شمار میرود که در آن هزاران مدرسه دینی وجود دارد. این مدارس، اندیشههای افراطگرایی و خشونت را ترویج میکنند. تحریک طالبان پاکستان نیز محصول همین وضعیت اجتماعیـاقتصادی است. این گروه در سال ۲۰۰۷ با مشارکت چهل تن از رهبران قبایل در وزیرستان شمالی بهطور رسمی پایهگذاری شد و بیتالله محسود بهعنوان نخستین رهبر آن تعیین گردید. او پس از مدتی توسط طیارههای بیسرنشین امریکایی به قتل رسید. رهبران این گروه در زمان تاسیس آن اهداف ذیل را برای سازمان خود مشخص کردند:
- جهاد علیه نیروهای امریکایی در افغانستان؛
- مبارزه با ارتش پاکستان؛
- ایجاد خلافت اسلامی در پاکستان.
پس از آن، این جنبش به تحرکات نظامی و هدف قرار دادن نیروهای امنیتی پاکستان آغاز کرد و تا سال ۲۰۱۰ موفق شد نیروهای امنیتی این کشور را از این مناطق بیرون انداخته و اداره تمام مناطق قبایل آزاد را به دست بگیرد. این حادثه زنگ خطر این گروه را در اسلامآباد به صدا درآورد. برای پایان دادن به این تهدید، ارتش پاکستان عملیات نظامی را تحت عنوان «ضرب عضب» راهاندازی کرد و تمام این مناطق را از وجود این گروه پاکسازی و جنگجویان این گروه را وادار کرد تا با عبور از خط دیورند وارد خاک افغانستان شوند. پاکستان در راهاندازی این عملیات، به دنبال نابودی و شکست قطعی این گروه نبود، بلکه در تلاش به دست آوردن دو هدف بود: یکم، بیرون راندن این گروه از تمام مناطق قبایلی و یکجا کردن اعضای آن با طالبان افغانستان تا علیه نیروهای امنیتی افغانستان بجنگند. دوم، با فشار بیشتر بتواند آنها را تحت کنترل خود درآورده بهعنوان ابزار استراتژیک برای اهداف آینده خود در منطقه استفاده کند. از این رو پاکستان در به دست آوردن هدف اول خود موفق بود، اما در هدف اصلی که همانا تحت مدیریت درآوردن این گروه بود، شکست خورد.
جنگجویان این گروه پس از رانده شدن از مناطق قبایلی، به افغانستان پناه آورده و در کنار طالبان افغانستان علیه حکومت وقت افغانستان جنگیدند و صدها و شاید هم هزارها کشته دادند. اکنون که طالبان بر افغانستان حاکم شده و نظام خود را برقرار ساختهاند، طالبان پاکستان نیز به این باور شدهاند که به پاکستان برگردند و برای به دست آوردن هدف اصلیشان که همانا برپایی خلافت اسلامی در پاکستان است، به مبارزه علیه ارتش این کشور ادامه دهند. بناءً پس از خروج نیروهای امریکایی از افغانستان، این گروه مرگبارترین حملات انتحاری را در مناطق قبایلی علیه ارتش پاکستان راهاندازی کرده که منجر به کشته شدن دهها نظامی پاکستان شده است.
گسترش فعالیتهای این گروه، پاکستان را بیش از هر زمان دیگری نگران ساخته است. به همین دلیل، پاکستان در تلاش است تا با این گروه مذاکره کند و از طریق صلحآمیز به تهدید آن در داخل خاک خود پایان دهد. پاکستان از ماه مارچ سال جاری با میانجیگری شبکه حقانی – که متحد اصلی جنبش طالبان پاکستانی است – مذاکراتی را در کابل آغاز کرده است تا بتواند به تهدید این گروه پایان دهد. بناءً این گروه برای پایان دادن به جنگ علیه ارتش پاکستان، موارد ذیل را درخواست کرده است:
- آزادی بدون قیدوشرط تمام اعضای این گروه از زندانهای پاکستان؛
- بیرون کردن ۶۰ درصد نیروهای امنیتی پاکستان از مناطق قبایلی؛
- عدم تطبیق مادههای قانون اساسی که خلاف اسلام باشد؛
- برگشت این گروه به مناطق قبایلی با حفظ ساختار و تجهیزات نظامیشان؛
- پایان دادن به ادغام مناطق قبایل آزاد به ایالت خیبرپختونخواه؛
- پایان دادن به حملات طیارههای بیسرنشین در این مناطق؛
- خروج کامل نظامیان پاکستان از این مناطق در ظرف هشت ماه پس از توافق.
این نکات را تحریک طالبان پاکستان برای پایان دادن به جنگ پیشنهاد کرده است. به همین دلیل حکومت پاکستان گروهی از روحانیون پاکستانی را به رهبری مفتی تقی عثمانی که یک شخص مورد احترام در میان رهبری طالبان پاکستان است، به افغانستان فرستاده تا رهبری این گروه را راضی به مصالحه سازد و در ضمن آنها را ترغیب کند تا از دو خواستهشان که یکی پایان دادن به ادغام مناطق قبایلی به ایالت خیبرپختونخوا و ثانیاً حفظ ساختار و تشکیلات نظامی این گروه است، منصرف شوند؛ اما این دو خواسته از عمدهترین خواستهای تحریک طالبان است. بعید به نظر میرسد که طالبان پاکستان از این دو خواست خود عقب بکشند. همچنان پذیرفتن این دو خواسته از طرف ارتش و حکومت پاکستان به معنای شکست و عدم توانایی مقابله با این گروه است و این سرآغازی برای تهدیدهای جدید بر امنیت ملی این کشور خواهد بود.
خوشبینانهترین سناریو برای پاکستان این است که این گروه از همان دو خواستشان گذشته و تن به موافقتنامه صلح بدهد که احتمال آن بعید به نظر میرسد؛ اما بدترین سناریو این است که حکومت پاکستان به تمام خواستهای این گروه بدون کموکاست جواب مثبت داده و تن به موافقتنامهای براساس خواستهای طالبان بدهد. در سناریوی اول معلوم است که صلح برقرار میشود و پاکستان یک تهدید بزرگ را دفع میکند؛ اما در سناریوی دوم نهتنها پاکستان تهدید را دفع نمیکند، بلکه آن را بهمراتب از هر زمانی بزرگتر میسازد.
با وجودی که این مذاکرات زمینهساز آتشبس نامحدود میان حکومت پاکستان و این گروه شده است، اما آینده این مذاکرات و به دست آوردن نتیجه مثبت از آن بسیار مبهم و ناروشن است. چون تعدادی از رهبران این گروه مخالف هر نوع سازش با دولت پاکستان هستند و بر ادامه جنگ با ارتش این کشور اصرار میورزند. حتا تن دادن به آتشبس نامحدود را از سر ناگزیری و فشارهای پیهم طالبان افغانستان پذیرفتهاند. آینده این مذاکرات وابسته به گفتوگوهایی است که نمایندهگان حکومت پاکستان و تحریک طالبان پاکستان در کابل انجام میدهند. اگر این گفتوگوها نتیجه بدهد و مفتی تقی عثمانی بتواند آنها را قانع بسازد، احتمالاً تا ماه نوامبر سال جاری پس از انتخاب رییس جدید ستاد ارتش پاکستان موافقتنامه صلح میان حکومت پاکستان و طالبان به امضا برسد. اما با درنظرداشت نکات بالا و خواستههای طالبان، رسیدن به یک توافق بردـبرد را برای هر دو طرف مشکل ساخته است. به همین دلیل دورنمای این مذاکرات که منجر به پایان تهدید دایمی این گروه شود، در حال حاضر محتمل به نظر نمیرسد. از این جهت طالبان پاکستان بهعنوان بزرگترین تهدید برای امنیت ملی این کشور باقی خواهد ماند.