طالبان و راه دراز به رسمیت شناخته شدن از سوی جهان
امین کاوه

طالبان بیست سال تمام علیه نظام مورد حمایت جامعه جهانی جنگیدند، هزینههای سنگین مالی و انسانی بر کشورهای حامی افغانستان وارد کردند و سرانجام از راه نظامی بر افغانستان مسلط شدند. هنوز هم جامعه جهانی از تسلط دوباره آنان در قدرت نگرانی دارند. این کشورها تلویحاً گفته که طالبان روابطشان را با گروههای هراسافگن در منطقه قطع نکردهاند و همچنان تهدیدی برای منافع ملی آنان به حساب میروند.
از سوی دیگر با تسلط طالبان در افغانستان، بیثباتی و هرجومرج داخلی تشدید شد و میلیونها شهروند آواره شدند. طالبان تاکنون نه تنها در زمینه اعتمادسازی کاری انجام ندادهاند، بلکه ارکان اساسی دولت را که از منظر حقوق بینالملل دارای تعریف خاص است، نیز از بین بردند، قوه مقننه و قوه قضاییه را فلج کردند و عملاً همه صلاحیتهای نظام سیاسی را در دست نامرئی قرار دادند که مبنا و مرجع آن برای مردم افغانستان مبهم است و همخوانی با واقعیتهای موجود کشور ندارد.
سیاست خارجی که حافظ منافع ملی و مجرای گسترش این منافع در سطح بینالمللی است، در نبود دولت مشروع و همهشمول نمیتواند حافظ منافع ملی در داخل و خارج از کشور باشد؛ چیزی که طالبان تاکنون موفق به ایجاد آن نشدهاند و تمام شرطهای به رسمیت شناخته شدن آنان از سوی جامعه جهانی نیز منوط و مربوط به همهشمول بودن حکومت است. بدون مشارکت همه شهروندان، هیچ حکومتی نمیتواند از اراده و ارزشهای شهروندان کشور نمایندهگی کند.
طالبان در دهه نود میلادی برای پنج سال در افغانستان حکمروایی کردند. آنان در این دوره احکام سختگیرانه وضع، زنان را از حقوقشان محروم، فعالیتهای سیاسی و رسانهای را متوقف و حقوق بشر را به شکل گسترده نقض کردند. همچنان طالبان مجسمههای بودای بامیان را که میراث فرهنگی بشریت بود، منهدم کردند، افغانستان را در سطح جامعه جهانی به انزوا کشیدند و علیرغم فقر حاکم در آن زمان، در تابستان ۱۹۹۸ میلادی دفاتر سازمانهای کمککننده و سازمان ملل متحد را به گونه کامل در کشور بستند. در این دوره، گروههای تروریستی چون القاعده حضور فعال در صفوف طالبان داشتند. اسامه بن لادن در افغانستان پناهگاه داشت و سرانجام حادثه یازدهم سپتامبر رخ داد و امارت این گروه سرنگون شد. در این دوره تنها سه کشور -پاکستان، عربستان سعودی و امارات متحده عربی- امارت طالبان را به رسمیت شناختند.
طالبان برای به رسمیت شناخته شدن باید به خواستها و مطالبات مردم افغانستان و جهان تمکین کنند؛ چون بدون تأیید مردم افغانستان هیچ روزنهای برای به رسمیت شناخته شدن آنان متصور نیست و هیچ راهی جز مردم افغانستان به مشروعیت یافتن این گروه منتهی نمیشود. حکومتها به عنوان نمایندهگان اجرایی دولتها در محیط بینالملل دارای مشخصه حقوقی هستند که این مشخصه را درجه ثبات و استحکام داخلی و اعتماد مردم نسبت به حکومتها تعیین میکند؛ فرایندی که طالبان تاکنون طی نکردهاند.
طالبان در حال حاضر بیشتر از هر چیز دیگری برای به رسمیت شناخته شدن به ابزارهای مشروعیتبخش نیاز دارند که این ابزارها از کانالهای اسلامآباد نمیگذرد، بلکه این ابزارها در دست مردم افغانستان و وابسته به انعطاف طالبان نسبت به ارزشهای حقوق بشری، بهویژه حقوق زنان است که باید به آن باورمندی برسند و اعتماد مردم را کسب کنند.
برای طالبان الزامی است که از منظومه فکری و چارچوبهای قالببندی شده سر برون آورند و در سودای تعامل مثبت با جهان باشند؛ زیرا جامعه جهانی هنوز عملکرد گذشته و بیست ساله این گروه را فراموش نکرده است و در تعامل با این گروه عجلهای نخواهد کرد.
منع رفتار خشونتآمیز، پایبندی حکومتها به تعهدات بینالمللی و مقررات حقوق بینالملل و مشروعیت داخلی از عوامل موثر و ترغیبکننده برای به رسمیت شاختن حکومتها توسط سایر دولتها در نظام بینالملل خوانده میشود.
در زیر نگاه کوتاهی به نگرش قدرتهای بزرگ و منطقه در قبال طالبان انداخته میشود تا روشن شود که طالبان در حال حاضر راه طولانی برای به رسمیت شناخته شدن دارند و تا زمانی که خود را مطابق معیارهای پذیرفته شده جهان نوین برابر نکنند، به رسمیت شناخته نخواهند شد.
امریکا
امریکا بزرگترین حامی حکومتهای افغانستان در دو دهه گذشته بوده است، به گونهای که با قطع کمکهای این کشور، حکومتهای پیشین توانایی پرداخت معاش ماموران دولتی را نداشتند، مشکلی که پس از سقوط حکومت قبلی، طالبان با آن دستوپنجه نرم میکنند.
امریکا با شعار مبارزه با هراسافگنی، ترویج دموکراسی و تأمین صلح و امنیت به افغانستان آمده بود و در این راستا قربانیهای بیشماری نیز داد. با تسلط نظامی طالبان، این کشور هراس دارد که افغانستان بار دیگر به مکان امن برای تروریستان بینالمللی تبدیل شود. هرچند طالبان تعهد کردند که منافع امریکا از افغانستان مورد تهدید قرار نمیگیرد، اما ایالات متحده رفتار طالبان را به گونه جدی زیر نظر دارد و پیوسته گفته است که به رسمیت شناخته شدن این گروه بستهگی به رفتار آنان دارد و امریکا در این زمینه عجلهای ندارد.
از سوی دیگر، نزدیکی طالبان با چین بر بیباوری و عدم اعتماد امریکا نسبت به طالبان افزوده و واشنگتن به شدت مراقب تعامل این گروه با چین است. رقابت امریکا و چین در منطقه یکی از بازیهای پیچیده قرن حاضر به حساب میآید. هر دو قدرت تلاش میکنند که وجهه منطقهایشان را حفظ کنند و نفوذشان را گسترش دهند. این رقابتها قطعاً تأثیرات ناگواری بر روابط کابل و بیجینگ میگذارد.
چین
نگرش عمومی چین نسبت به طالبان محتاطانه است و براساس گفتههای وزارت خارجه این کشور، بیجینگ به اراده و انتخاب مردم افغانستان احترام میگذارد؛ چیزی که طالبان تاکنون به آن توجه نکردهاند.
اولویت چین به عنوان کشور همسایه افغانستان، جلوگیری از گسترش خشونتها و فعالیت گروههای تندرو مذهبی در منطقه سینکیانگ است. سینکیانگ منبع بالقوهای بیثباتی و یاغیگری برای این کشور دانسته میشود که حکومتی از جنس طالب میتواند، تهدید بزرگی برای چین تلقی شود. علیرغم اینکه چین شراب سرخ از باده پیروزی طالبان نوشیده است؛ اما در رسمیت شناختن آنان عجلهای نخواهد کرد تا روشن شود که طالبان با هراسافگنی مبارزه میکنند و مانع حضور گروههای تروریستی در مرزهای افغانستان با همسایهگان میشوند یا خیر.
چین نسبت به طالبان بسیار محتاطانه برخورد میکند و از نظامی در افغانستان حمایت خواهد کرد که در آن بستر رشد گروههای مذهبی ضعیف باشد؛ زیرا خطر بالقوه افراطیت در بیخ گوش بیجینگ نهفته است که با تقویت طالبان بستر مییابد. تنها عملکرد طالبان در مبارزه با افراطیت میتواند برای چین باور و نگاه مثبت نسبت به این گروه خلق کند.
روسیه
روسیه مانند تمام قدرتهای بزرگ به صد سال آینده مینگرد و نسبت به اوضاع منطقه و جهان محتاطانه عمل میکند. هرچند این کشور ظاهراً از شکست امریکا در افغانستان خوشحال به نظر میرسد؛ اما به شدت نسبت به رشد افراطیت در مرزهای آسیای میانه نگران است.
پوتین، رییس جمهور روسیه، دانشآموخته تاریخ است و به نظر میرسد که درسهایی از دوره اتحاد جماهیر شوروی گرفته باشد؛ چون بارها تأکید کرده که اولویت این کشور تضمین امنیت مرزهای متحدان آسیای مرکزیاش در شمال افغانستان است. از همین رو او خواهان تشکیل حکومتی در کابل شده است که در کنار پشتونها، در آن تاجیکها، اوزبیکها، هزارهها و سایر گروههای قومی نیز نقش داشته باشند.
مسکو سالها با طالبان تماس داشته و بارها از این گروه به عنوان یک نیروی سیاسی مشروع یاد کرده، ولی تاکنون طالبان را از فهرست گروههای تروریستی کشورش حذف نکرده و نگران تداوم حاکمیت تک گروهی مذهبی در افغانستان است. قرار معلوم، مسکو تا زمان ایجاد حکومت فراگیر و مشروع در افغانستان، به این رویکرد خود ادامه خواهد داد.
هند
هند یکی از قدرتهای بزرگ منطقهای است که در طول بیست سال گذشته از کمککنندهگان بزرگ پروژههای اقتصادی در افغانستان به حساب میرفت و میلیاردها دالر در این کشور سرمایهگذاری کرده است. دهلی نو نسبت به اقدامات طالبان بیباور است و هر نوع پیروزی این گروه را در سطح جامعه بینالمللی به مثابه پیروزی دو رقیب سرسخت و دیرینه خود -پاکستان و چین- میداند.
این کشور در رسمیت شناختن طالبان مطابق تعهداتی که این گروه به هند میسپارد و اجماع جهانی که علیه طالبان شکل میگیرد، عمل خواهد کرد. هند نیز همانند سایر کشورها بر تشکیل حکومت فراگیر ملی که همه شهروندان افغانستان خود را در آیینه آن ببینند، تأکید کرده است.
پاکستان
در سیاست خارجی پاکستان، دیدگاه استراتژیک ارتش حکمفرما است. ارتش این کشور نسبت به افغانستان دیدگاه راهبردی مشخصی دارد. با وصف تغییر حکومتها در افغانستان، این دیدگاه تغییر نکرده است. به عقیده ارتش این کشور، حضور هند در افغانستان یک تهدید و خطر دایمی است و اینگونه حکومتهای مستقر در کابل دست از ادعای ارضی در خاک پاکستان نخواهند کشید. پایه دیگر این دیدگاه را حکومت ضعیف و دستنشانده در کابل تشکیل میدهد. پاکستان از زمان جنرال ضیاالحق تاکنون تلاش کرده است، جلو شکلگیری حکومت قوی در کابل را بگیرد. هر نوع نظامی که برای تقویت ثبات اقتصادی و سیاسی افغانستان بکوشد، از نظر پاکستان قابل حمایت نخواهد بود.
در اینکه طالبان با حمایت پاکستان بر افغانستان مسلط شدند و هماکنون این کشور در مجامع بینالمللی برای طالبان لابیگری میکند، شکی وجود ندارد؛ اما اسلامآباد عملاً نشان داد که برای به رسمیت شناخته شدن حکومت مورد حمایتش در افغانستان، عجلهای ندارد. طوری که فهمیده میشود، پاکستان در مورد به رسمیت شناختن طالبان طبق اجماع جهانی عمل خواهد کرد.
ترکیه
افغانستان و ترکیه روابط طولانی دارند. ارزشهای دینی و فرهنگی بستر مناسب این روابط خوانده میشود. زمانی که گفتوگوهای صلح دوحه به بنبست رسید، ترکیه میخواست نشست نهایی را در استانبول برگزار کند؛ اما طالبان از شرکت در این نشست خودداری کردند و نیز تلاشهای ترکیه برای گرفتن مسوولیت امنیت میدان هوایی کابل ناکام شد. در آن زمان، رییس جمهور ترکیه سخنان تندی علیه رهبران طالبان ایراد کرده بود؛ اما در این اواخر رویکرد دوستانهتری نسبت به پیوندهای احتمالی با طالبان داشته است. اردوغان در سخنرانی خود در نشست سران ناتو گفت که نمیتوان واقعیتی به نام طالبان را نادیده گرفت. با وجود این نزدیکی، طالبان از حمایت ترکیه از مارشال دوستم، نگراناند. از طرف دیگر، وزارت خارجه ترکیه اعلام کرده است که سیاست خارجی این کشور در قبال افغانستان، حفظ ثبات سیاسی، وحدت داخلی، تقویت ساختارهای قانونی، تأمین امنیت، صلح و رفاه و از بین بردن تروریسم و افراطگرایی است. این موضعگیریها نشان میدهد که ترکیه نیز در مورد به رسمیت شناختن طالبان عجلهای ندارد.
قطر
قطر، به عنوان میزبان نشست گفتوگوهای صلح افغانستان، نقش منطقهای خود را پررنگ ساخته بود. عربستان سعودی که پیش از آن نفوذ گسترده بالای رهبران طالبان داشت، در حاشیه این گفتوگوها قرار داشت. قطر به نحوی ترکیه را که خواهان به موفقیت رسیدن پروسه صلح افغانستان از طریق پروسه استانبول بود، نیز رنجاند. دوحه به این فکر بود که نخستین بازی منطقهای خویش را موفقانه به اتمام برساند. گفته میشود که از تسلط طالبان بر افغانستان، قطر خرسند نیست و جایگاهش در نزد امریکا پایین آمده است. این کشور همچنان تلاش دارد که درب گفتوگوها با طالبان باز نگه داشته شود. در صورت به رسمیت شناخته شدن طالبان، دریچه این گفتوگوها بسته خواهد شد. از همین رو، قطر در رسمیت شناختن طالبان شتاب نخواهد کرد.
ایران
ایران به عنوان دشمن دیرینه ایالات متحده امریکا، از عدم حضور نظامی این کشور در افغانستان خرسند است. تهران در این مورد با طالبان همکاریهای فراوان داشته و بارها میزبان رهبران این گروه به گونه مخفی و علنی بوده است. اما فراموش نباید کرد که ایران تجربه تلخ از حکومت قبلی طالبان در حافظه تاریخی خود دارد. در سال ۱۹۹۸ میلادی دیپلماتان این کشور همزمان با تسلط طالبان بر شهر مزار شریف، تیرباران شدند که در آن زمان روابط تهران و طالبان تا سرحد جنگ پیش رفته بود. ایران با وجودی که از طالبان حمایت کرده است، میداند که این گروه نسبت به شیعیان نگاه مثبت ندارد و در صورت نیاز ممکن است همدست داعش شود. از طرف دیگر، این کشور هماکنون میزبان شمار زیادی از فرماندهان جبهه مقاومت ملی به رهبری احمد مسعود است.
نتیجهگیری
طالبان در حال حاضر با تلاشهای پاکستان برای به رسمیت شناخته شدن خود چشم دوختهاند و به بازیهای روسیه و چین اعتماد دارند که در این راستا آنان را یاری میرسانند؛ اما به این امر تمکین نمیکنند که به رسمیت شناخته شدن یک عمل سیاسی – حقوقی است. کشورها در ازای به رسمیت شناختن طالبان خواستها و مطالباتی دارند که باید برآورده شود.
اتحادیه اروپا به عنوان بزرگترین همپیمان امریکا در جهان، خواهان به رسمیت شناخته شدن ارزشهای حقوق بشری از سوی طالبان است. قدرتهای بزرگ جهانی و منطقهای، ناظر بر رفتار طالبان با مردم افغانستان و رویکرد آنان در برابر گروههای تروریستی هستند. طالبان تاکنون در پذیرفتن اعلامیه جهانی حقوق بشر و سایر اسناد بینالمللی حقوق بشری، کسب مشروعیت از طریق پروسههای مردمسالار، کاهش فقر و ناامنی و تعهد به عفو عمومی، کار درخور تحسین انجام ندادهاند. اکنون کشور عملاً در کام فقر و ناامنی فرورفته، حملات تروریستی متوقف نشده و داعش چندین حمله مرگبار را انجام داده است.
اگر طالبان بیشتر از این در تامین ثبات، کاهش فقر و ناامنی و پذیرش ارزشهای حقوق بشری، تعلل کنند، بیشتر از پیش منزوی خواهند شد و مشکلات زیادی دامن آنها را خواهد گرفت.
طالبان برای به رسمیت شناخته شدن نیاز به حمایت داخلی و تأمین نظم و ثبات در پرتو قانون و ارزشهای مدرن دارند؛ زیرا هیچ ابراز و تلاش بدون رعایت حقوق شهروندان، بهویژه اعاده حق آموزش، تحصیل و کار برای زنان، به دست آمدنی نیست و نمیتواند جهان را نسبت به حکومتداری طالبان باورمند سازد.