جایگاه زنان در حکومتداری محلی افغانستان
عبدالهادی شریفی، نامزد دکترای منابع انسانی در هند

زنان افغانستان دردها و رنجهای زیادی را در دورههای مختلف و به دلایل گوناگون متحمل شدهاند. شاید بتوان گفت که دوره حکمروایی طالبان (۱۹۹۴ تا ۲۰۰۱) بدترین دوره برای زنان کشور در دوره معاصر بوده است. در این دوره زنان از ابتداییترین حقوق زندهگی مانند آموزش بیبهره بودند. پس از سرنگونی طالبان صفحهی جدید از تاریخ افغانستان ورق خورد و امید تازهای به دلهای ناامید شهروندان این کشور به ویژه زنان، دمید. امروز از حقوق زنان به عنوان یکی از دستآوردهای مهم دو دههی پسین نام برده میشود. پرسش اینجا است که این دستآورد تا چه اندازه در لایههای جامعه رسوخ کرده و امروز پس از ۱۹ سال سرمایهگذاری هنگفت و تلاشهای ملی و بینالمللی، چقدر زنان در افغانستان قدرتمند شدهاند؟ در این نبشته کوتاه به تحلیل این مسأله میپردازیم.
برای اینکه جایگاه زنان در جامعه افغانستان را بهتر بدانیم، آمار رسمیای که توسط اداره ملی احصاییه و معلومات در سالنامه احصاییه سال ۲۰۱۸ به نشر رسیده است را مرور مینماییم. آمار اداره ملی احصاییه در سال ۲۰۱۸ بیانگر آن است که از میان ۳۱,۵۷۵,۰۱۸ جمعیت کشور ۱۵,۴۹۳,۴۴۶ تن ( ۴۹.۰۶ درصد) آن را زنان تشکیل میدهند. در این سال از میان ۸,۷۲۴,۴۸۴ تن، ۳,۳۸۹,۸۲۸ تن (۳۸.۸ درصد) از شاگردان مکتبها را دختران تشکیل میدهند، اما در دانشگاههای دولتی تنها ۲۶ درصد دانشجویان را دختران شامل میباشند.
از سوی دیگر جایگاه زنان در حکومتداری محلی بسیار کمرنگ بوده است. در این سال و سالهای پیشتر از آن (۲۰۱۶ و ۲۰۱۷) هیچ والی زن در کشور وجود نداشته و از میان ۳۵ معاون والی تنها دو زن معاون والی بوده و همچنان از میان ۳۶۹ ولسوال تنها یک زن ولسوال در سراسر کشور وجود داشته است.
در میان استادان دانشگاه نیز چنین آمار غیر متناسب در باره زنان به چشم میخورَد. درصد مجموعی استادان زن در دانشگاههای دولتی به ۱۳.۸درصد میرسد. از سوی دیگر در ۱۱ دانشگاه دولتی هیچ استاد زن موجود نیست و در چهار دانشگاه دولتی تنها یک زن و در دو دانشگاه دولتی تنها دو زن استاد بودهاند.
پُستهای دیگر دولتی هممانند شهرداریها، قضات، دادستانها و غیره نیز روایت چندان متفاوتی در این زمینه ندارند.
از میان ۴۰۴,۱۵۱ تن کارمند دولتی افغانستان، زنان تنها ۸۶,۹۱۹ (۲۱.۵درصد) آن را تشکیل میدهند. اگر نگاه ژرفتری به این ۲۱.۵ درصد بیندازیم در مییابیم که سهم زنان در هرم قدرت کمرنگ بوده و درصد بلند زنان در بستهای پایین (مدیر بست پنجم و مامور بست ششم) میباشند در حالی که در بستهای بلند حکومتی سهمشان کمرنگ میباشد. بست دوم (۱۴.۲درصد)، بست اول (۱۹.۲درصد)، فوق رتبه (۹.۲درصد)، مافوق رتبه (۹.۶درصد) و خارج رتبه (وزارتها) ۲۰.۲درصد. از سوی دیگر بیشترین سهم زنان در بست ماموریت (ششم) میباشد. بست ششم، که از نظر کمی ۴۱درصد مجموع بستهای خدمات ملکی را تشکیل میدهد، ۵۱,۷۰۵، (۵۲.۷درصد) زنان کارمند در بست ششم شاغل هستند. به عبارت دیگر اگر بست ششم را کنار بگذاریم سهم زنان در بستهای بلندتر به ۱۸.۴ درصد کاهش پیدا میکند.
با توجه به آمار یادشده و با در نظر داشت اینکه بیشتر از ۷۱ درصد شهروندان افغانستان زندهگی روستایی دارند، پرسشی که به میان میآید این است که چه انگیزه سبب تشویق دختران روستایی میگردد تا با چالشهای موجود جامعه به شدت سنتی افغانستان مبارزه کنند و به درسخواندن ادامه بدهند؟ آنان چه کسی را برای خودشان الگو قرار بدهند و مسیر او را طی کنند؟ چگونه به یک دختر روستایی با والدین بیسواد یا کمسواد انگیزه بدهیم تا به دانشگاه رفته درس بخواند در حالی که هیچ استاد زنی در آن دانشگاه وجود ندارد؟ در حالی که حکومتداری محلی از والی و معاون والی گرفته تا اکثریت قاطع ریاستها (به استثنای ریاست امور زنان) و ولسوالیها همه توسط مردان اداره میشوند و این دختر خبرهای سوء استفاده جنسی را هم به تکرار شنیده باشد؟ چگونه یک بانوی جوان تحصیلیافته انگیزه بگیرد تا در دفتری که اکثریت قاطع همکارانش را مردان تشکیل میدهند، کار کند؟ و آن هم در شرایطی که از آمر گرفته تا همکار و مادون، نزدیک به همه در تلاش بهره بردن جنسی از این بانو هستند.
حکومت مشترک غنی – عبدالله توافق کردهاند که چهار وزیر زن را در کابینه برگزینند. صرفنظر از اینکه این چهار زن چقدر از زنان افغانستان نمایندهگی میکنند و تا چه اندازه از درد و رنجهای که زنان روستایی با آن دستوپنجه نرم میکنند باخبر هستند، گزینش تنها چهار وزیر زن کمتر از ۲۰ درصد کابینه را تشکیل میدهد.
از موارد یادشده میتوان اینگونه نتیجه گرفت که جایگاه زنان در مکتبها نسبتاً خوب بوده، اما در دانشگاهها این جایگاه از ۳۸ درصد به ۲۶ درصد تقلیل یافته و در استخدام در آمدن به ادارات دولتی به ۲۱ درصد کاهش مییابد. همچنان در کابینه به کمتر از ۲۰ درصد رسیده ولی در حکومتداری محلی درصد آن بسیار کمتر از آن است که تصور میکنید. همچنان گزینش پنج بانو از میان ۲۱ تن هیأت مذاکرهکننده دولت با طالبان نشاندهنده آن است که جایگاه زنان در افغانستان بین ۲۰ تا ۲۵ درصد است.
چه باید کرد؟
همانگونه که همه میدانیم آموزش و پرورش تضمینکننده پیشرفت هر جامعهای به شمار میرود. از سوی دیگر ازدواج اجباری و ازدواج زیر سن، فقر، آزار جنسی و ناامنی از مهمترین چالشهای فرا راه آموزش زنان در افغانستان به شمار میرود. با آنکه جلوگیری تمامی این موارد توسط دولت افغانستان بعید به نظر میرسد، با آن هم نیاز است تا در بخشهایی که ممکن است جهت رفع این چالشها گامهای عملی زیر برداشته شود:
- دولت افغانستان باید در قسمت سهمیهبندی امتحان کانکور، به عوض سهمبندی ولایتی، سهم دختران را از ۲۶درصد به ۴۰ درصد بلند ببرد تا درصدی دختران تحصیلیافته بیشتر شود و نسل بعدی باسواد را به جامعه تقدیم کنند.
- پروندههای آزار جنسی به گونه جدی بررسی شده و عاملان آن به دادگاه کشانیده شوند. به طور نمونه دولت افغانستان اتهام سوء استفاده جنسی در ارگ ریاست جمهوری را به گونه لازم بررسی نکرده است.
- برای دخترانی که در تحصیلات عالی راه پیدا میکنند در کنار تهیه امکانات درسی و رهایشی از جمله مکان بودوباش، دولت میتواند یک مقدار پول تشویقی را به طور ماهانه برای آنها در نظر گرفته تا دخترانی که به خاطر نداشتن امکانات اقتصادی نمیتوانند تحصیلشان را ادامه بدهند، از این جهت خاطرشان جمع باشد.
- دولت باید کمپین جلوگیری از ازدواج اجباری و زیر سن را توسط وزارتهای ارشاد، حج و اوقاف، معارف، امور داخله، اطلاعات و فرهنگ و غیره نهادهای ذیربط به همکاری حکومت محلی به ویژه شوراهای ولایتی، راهاندازی کند و در کنار آن قوانین سختگیرانهتری را در این مورد با مشورت علمای دینی تصویب کند تا جلو آن گرفته شود.
- تدابیر امنیتی در مکتبها و دانشگاهها به گونه جدی روی دست گرفته شود.
- زمینه استخدام استادان زن در دانشگاهها به ویژه دانشگاههای ولایتها مساعد گردد تا هم خود این زنان رشد نمایند و هم توازن جنسیتی در محیط اکادمیک مراعات گردیده و فضای امنتری برای دانشجویان دختر مساعد گردد. دولت میتواند ۴۰درصد بستهای کادر علمی را به گونه ویژه برای زنان اختصاص دهد.
- دولت افغانستان باید توجه بیشتر به نقش زنان در حکومتداری محلی نماید. با گزینش چهار، پنج وزیر زن، رنج زنان افغانستان کم نمیشود. باید زنان در پُستهای ولایتها، ولسوالیها، شهرداریها و غیره استخدام گردند تا از یکسو در جهت رفع مشکلات همجنسانشان تلاش کنند و از سوی دیگر الگویی شوند برای دختران جوان و نوجوان روستاییای که نسل فردای جامعه میباشند.
- با آنکه گزینش یک معاون والی زن در هر ولایت یک اقدام نسبتاً خوب بوده، اما این عمل به هیچ وجه بسنده نبوده و بیشتر نقش نمایشی دارد. اگر به جای ۳۴ معاون والی دستکم پنج تا ۱۰ والی زن برگزیده میشد، مؤثریت آن به مراتب بیشتر از آن پالیسیای است که در حال حاضر حکومت روی دست گرفته است. با آن هم پیشنهاد من به حکومت افغانستان این است که در کنار گزینش یک معاون والی، دست کم ۲۰ تا ۲۵ درصد حکومتداری محلی، به شمول ولایتها، ولسوالیها و غیره را به زنان اختصاص بدهد تا مردم روستایی عملاً شاهد مدیریت زنان در محلاتشان باشند و این زنان الگویی باشند برای دختران جوان و نوجوان روستایی.