اهمیت مشارکت سیاسی جوانان
سنجر سادات

مشارکت سیاسی جوانان امروزه به عنوان بخشی از گفتمان شهروندی مدرن در بسیاری از دموکراسیها، مهم تلقی میشود. جوانان، بازیگران مهم اجتماعی هستند و ایجاد فرصتهای واقعی در راستای مشارکت هرچه بیشتر شان به گسترش مهارتهای ارتباطی، افزایش اعتماد بهنفس، اثربخشی، استقلال و آگاهی سیاسی آنان میانجامد. مشارکت خود به عنوان یک مفهوم تغییر، ریشه در محتوای دموکراسی و حکومتداری دارد. مشارکت و رقابت سیاسی نیروهای اجتماعی، دو نشانه مهم دموکراسی است و سطح فعل و انفعالات آن با متغیرهایی تبیینگر مهم چون نوع فرهنگ سیاسی، سطح آگاهی سیاسی – اجتماعی و ساخت قدرت سیاسی ارتباطی تنگاتنگ دارد. سطح مشارکت سیاسی در هر جامعه متفاوت است. با در نظرداشت اینکه جامعه افغانستان، یک جامعه جوان است، کمتوجهی به خواستههای ضروری و معقول جوانان، ضعف ساختارهای مشارکتی و عدم اثربخشی کنشهای مشارکتی میتواند چالشهای جدی برای نظام سیاسی ایجاد کند. علیرغم اینکه جوانان بیش از ۵۰ درصد نفوس کشور را تشکیل میدهند؛ اما در حاشیه تصمیمهای سیاسی قرار دارند، در حالی که مشارکت سیاسی جوانان اهمیت خاصی برای ثبات سیاسی و پویایی جامعه دارد.
منظور از مشارکت سیاسی، فراگرد ایفای نقش مشارکتی افراد و بازیگران اجتماعی به منظور تعیین سرنوشت خود، بیان مطالبات یا حمایتها و تأثیر بر تصمیمگیریهای حکومتی است. (خلیل اله سردارنیار، ۱۳۹۰: ۱۸۰). تنها رأیدادن در انتخابات و اشتراک در همهپرسی و کسب عضویت در احزاب، شرط کافی برای مشارکت سیاسی نیست. (رودی، ۱۳۵۱: ۲۵). مشارکت سیاسی هرنوع فعالیتی که محیط سیاسی را متأثر میسازد، شامل میشود.
به باور هانتینگتون، یکی از تفاوتهای بارز جوامع سنتی با مدرن، اشتراک حداکثری شهروندان در سیاست و نظام باز سیاسی است. وی در کتاب «سامان سیاسی در جوامع دستخوش دگرگونی» به این باور است که سطح رشد سیاسی یک جامعه به میزان احساس تعلق افراد و گروهها به نهادهای سیاسی، احساس همبستهگی با جامعه و نهادمندی نهادهای مدنی مرتبط است. (هانتینگتون، ۱۳۷۵: ۱۹).
آنچه در کشور ما به وضوح به مشاهده میرسد، احساس تعلق افراد و گروهها به نهادهای سیاسی است که از هم گسسته به نظر میرسد. ساختارهای عملی برای مشارکت جوانان ملموس نیست؛ زیرا برای آنان تاکنون فرصت مباحثه و ارایه راهحل داده نشده است و همه موارد در ابعاد سیاسی وابسته به روابط سیاسی شده است که این امر اکثر جوانان این جامعه را در محیط پیرامون نگه داشته و روحیه دلبستهگی را از آنان گرفته است. به عنوان مثال، میتوان از پروسه صلح افغانستان یاد کرد. این پروسه در حقیقت آغاز تازه برای آینده افغانستان را رقم خواهد زد؛ اما جوانان، که آینده این سرزمین را تشکیل میدهند، از این پروسه دور نگه داشته شدهاند.
در دموکراسی، مردم در تعیین سیاست و کارویژههای سیاسی نقش بزرگی دارند. (عبدالرحمان عالم، ۱۳۷۳: ۳۹). جوانان به عنوان نیمه بزرگی از پیکر جامعه، در قبال سرنوشت جمعی و کشور شان احساس مسوولیت میکنند تا بقای جامعه مطلوبشان را تضمین کنند. به دلیل اینکه جوانان امروز از آگاهی سیاسی خوبی برخوردار هستند، نیک میتوانند در امور سیاسی نقشآفرینی کنند. بنابراین باید بستر مناسب برای مشارکت آنان در سیاست میسر شود. از آنجایی که اکثر جوانان از آگاهی سیاسی – اجتماعی برخوردار شدهاند و به سمت ارزشها و باورهای دموکراتیک مانند مشارکت، انتقادپذیری، شفافیت، پاسخگویی، نظارت مدنی و مسوولیتپذیری سوق یافتهاند، فرصتهای واقعی برای مشارکت سیاسی آنان بسیار مهم و ضروری پنداشته میشود.
مشارکت سیاسی تنها در روابط افراد با یکدیگر که با هم وصلت کردهاند، خلاصه شده است که این امر آینده خوبی را برای نظام سیاسی ترسیم نمیکند. دقیق آن چیزی که روسو در قرن هژدهم در کتاب قرارداد اجتماعی بیان میکند. به باور او «افرادی که با همدیگر روابط دارند و با یکدیگر وصلت میکنند و تحت اوامر عالیه رییس دولت در یک محل جمع میشوند؛ هنر و لیاقت محو میشود، فضایل پنهان میماند و مردم فاسد مجازات نمیشوند. در یک مملکت، رییسان به دلیل کثرت مشاغل، شخصاً به کارها نمیرسند و پشت میز نشینان کوچک، مملکت را اداره میکنند. بالاخره اقدامات لازم برای نگهداشتن قدرت دولت که بسیاری از کارمندان از زیر بار آن شانه خالی میکنند، یا میخواهند در آن اعمال نفوذ کنند، تمامِ وقت حکومت را میگیرد و مجالی برای فکرکردن به سعادت ملت نمیماند. حتا فرصت این را ندارند که در فکر دفاع کشور از خطر حمله دشمن باشند. به این طریق جثهای که نسبت به بنیه خود بسیار بزرگ است، از پای در میآید و در زیر وزن خود له شده و هلاک میگردد». چنین عصاره نه تنها ضعف ساختار مشارکتی سیاسی را نشان میدهد؛ بلکه میتواند تهدید نیز در فرآیند صلح افغانستان پنداشته شود.
نظام پیچیده سیاسی افغانستان از رهگذر مشارکت آسیبپذیر است؛ اما با گرفتن الگو از کشورهایی که از فرهنگ سیاسی مشارکت بالای برخوردار هستند، میتوان راهحل مناسبی ارایه کرد. در اینجا منظور از فرهنگ سیاسی مشارکت، همان دید آلموند و پاول است که در جوامع بسیار پیشرفته وجود دارد و در آنها مردم در زندهگی سیاسی مشارکت میکنند. مشارکتکنندهگان سیاسی، افرادی هستند که از ساختار و روند نظام سیاسی و خواستها و نظام سیاسی خود آگاه اند و در کار تصمیمگیری دخالت میکنند.
در پیوند به این، کمیسیون و شورای اروپا پیرامون جوانان در سال ۲۰۱۹ چهار راهکار نظری را در مورد مشارکت سیاسی آنان ارایه کردند. نخست مشارکت بر مبنای حق که در مطابقت با کنوانسیون حقوق کودک، جوانان از یک سلسله حقوق برخوردار میشوند، مانند اشتراک در مسایل و تصامیم سیاسی. اشتراک به عنوان مکانیسم توانمندسازی جوانان که تصویر از پیشرفت آنان را به نمایش میگذارد تا صدای آنها در جامعه شنیده شود و از انزوا بیرون آیند. اشتراک که متضمن مثمریت سیاست، عملکرد و خدمات میشود، جوانان از نیازهای خویش آگاه اند و از نظریات تازه برخوردار؛ بنابراین اشتراک جوانان میتواند تصمیمگیرندهگان را در روشنایی قرار دهد، تا از واقعیت عینی آنان آگاه باشند، سیستم سیاسی را جوان سازند و سیاستها و خدمات بهتر را طرح و تدوین کنند. اشتراک به مثابه انکشاف جوانان؛ یعنی نقشآفرینی آنان در تصمیمگیری که در آن جوانان از روندهای سیاسی جامعه میآموزند و در عین حال به انکشاف ضروری مهارتهای خویش میپردازند، مانند اعتماد بهنفس، مهارت گفتوگو و حس اقتدار.
در چارچوب راهکارهای ارایهشده، دولت میتواند بسترهای مشارکتی جوانان را گسترش دهد، تعامل مسوولان را با نهادهای مشارکتی جوانان بیشتر کند، باور و اعتماد به نسل جوان را بالا ببرد و خواستهای معقول آنان را بپذیرد. شکی نیست که بدون نهادهای مشارکتی واقعی برای جوانان، پاسخگویی به خواستههای آنها ممکن نخواهد بود.
این خیلی مهم است که حکومت با دید بازتر به چالشهای موجود سیاسی و اجتماعی جوانان توجه مبذول دارد. استفاده از دیدگاههای جوانان و تعامل نزدیک با آنان به افزایش شناخت دقیق حکومت از چالشهای جوانان میانجامد، همکاری آنان را جلب و به مطالبات و دلگرمی آنان به نظام توجه میکند. حکومت باید برای مشارکت سیاسی جوانان با در نظرداشت ارزشهای دموکراتیک و همهشمول زمینهسازی کند.