اهمیت حضور زنان در روند صلح
لیلا موسوی، فعال حقوق زن

در یک نگاه کلی و اجمالی، پس از سقوط رژیم سیاهاندیش طالبان، بسیاری از زنان افغانستان، به ویژه در شهرها، شاهد پیشرفتهای عمده و فوری در کیفیت زندهگی و دسترسی به حقوق اساسیشان بودهاند. در حال حاضر سطح مشارکت زنان در مکاتب و مراکز آکادمیک و دانشگاهها اگر بیشتر از مردان نباشد، کمتر نیست. از آن زمان تا حال، این کشور شاهد افزایش مداوم در آموزش و پرورش و کارآفرینی زنان و نیز فعالیت خانمها در حوزههای عمومی و خصوصی بوده است. با وجود این پیشرفت قابل ملاحظه، زنان افغانستان همچنان در مذاکرات صلح غایباند و یا صدایشان آنطور که باید، شنیده نمیشود؛ چیزی که مایه نگرانی مدام ما زنان است.
در سدههای پسین، دولتها و کشورها به این مهم پی بردند که بدون حضور و مشارکت فعالانه زنان در عرصههای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی جامعه به انکشاف و بالندهگی واقعی و تعادلمحور نمیرسد. با وصف اینکه ادبیات و زبان سیاست و قدرت جهان مردانه و مذکر است، تلاشها و مبارزات زنان در امر انسانی کردن سیاست و برقراری تعادل جنسیتی بیاثر نبوده است. جهانی شدن و گردش پرسرعت اطلاعات و دسترسی آسان به منابع دانش و دانایی، قدرتورزی و مبارزه فعال و معنادار را برای زنان تسهیل بخشیده است.
طی ۱۹ سال گذشته، بدیهی است که زنان افغانستان همکاری و سهم چشمگیری در تهیه و تدوین قانونها، اصلاحات سیاسی، توسعهی اقتصادی، ادبیات، آموزش و پرورش و دیپلماسی داشتهاند. پس بسیار مهم و حیاتی است که هرگونه توافق سیاسی با مخالفان مسلح و به ویژه طالبان، باید این کمکها و قربانیهایی را که زنان افغانستان طی سالها جنگ و خونریزی برای ایجاد یک محیط مناسب برای زنان به منظور توسعهی بیشتر تواناییشان و ترویج یک جامعهی همهشمول و آزاد متحمل شدهاند، به رسمیت بشناسد. پرواضح است که بیشترین قربانی را در جریان جنگهای داخلی و منازعات بزرگ و کوچک زنان دادهاند و غیبت آنان در روند مذاکرات مهم صلح میتواند افغانستان را با صلح و آشتی ناکام و سستبنیاد روبهرو کند.
اگر ریزبینانه و منصفانه نگاه کنیم و به اهمیت نقش سیاسی و اجتماعی زنان توجه داشته باشیم، زنان در مناطق شهری و روستایی از قبل در زمینهی برقراری صلح و حل منازعات در سطح محلی مشارکت داشتهاند، اما برای اینکه تلاشهای صلح به حداکثر پتانسیل خود برسد و به صلح پایدار در سراسر کشور کمک کند، آنان در روند صلح به سطح ملی نیز باید شامل شوند. زنان افغانستان به چند نفر کابلنشین خلاصه نمیشوند و بایسته است نظریات و دیدگاههای زنان از تمام ولایات گرفته و در آجندای مذاکرات صلح شامل شود.
طی سالیان پسین برخی از زنان سیاستمدار، به نام زنان به قدرت و ثروت رسیدهاند، ولی ماهیت کار و فعالیتشان زنمحور نبوده و مردانه و پروژهای سیاست کردهاند. اینگونه رویکرد میتواند ویرانگرتر از ساختار مردگرایانه باشد که سالها و قرنها است بر شانه زنان سنگینی میکند. این دست گروهها و جناحها بسترسازی فعال و فراگیر برای مشارکت همهشمول زنان نکردهاند و در یک فرصت تاریخی رشد تصاعدی کردهاند، اما حالا بعد از ۱۹ سال جامعه به درجهای از آگاهی رسیده است و هیچ کسی دیگر به صورت تصادفی آن قابلیت رشد را پیدا نمیکند که بدون دانایی و سیاستورزی مدبرانه قامت راست کند و در ذیل نام زنان سهم آنان را هر گونه که دلش خواست، مصادره کند.
در یک بررسی اجمالی میتوان فهمید و دید که بخشی از دلیل نمایندهگی ناکافی زنان در ساختار قدرت و سیاست، ناکامیهای دولت افغانستان و جامعهی بینالمللی و نیز نبود استراتژیِ است که زنان را از نقش سازندهای برخوردار میکند. حکومت افغانستان در تبانی با جامعه جهانی هیچ وقت روی یک مکانیزم مشارکت سیاسی زنان برنامهریزی و استراتژیسازی نکرده است. همهچیز در سطح شعار و حضور سمبولیک خلاصه شده است. دلیل دیگر غیبت زنان در این بحثها این است که خود زنان تقاضا و استراتژیای برای شمولیت و مشارکت ندارند. کمکاری و کاستی دیگر نیز متوجه خود زنان است که برنامه حضور و اشتراک در برنامههای کلان ملی را طرح نکرده و خوداتکایی را جدی نگرفتهاند. از سویی بار و مسوولیت مشارکت روی دوش زنان افغانستان میافتد، به ویژه کسانی که از نقش رهبری برخوردار اند و به جوامع و سیاستگذاران محلی دسترسی دارند؛ اما در کل حکومت باید صادقانه روی استراتژی مشارکت همهجانبه زنان در سطح کشور کار کند.
حضور و مشارکت معنادار زنان افغانستان در مراحل و سطوح مختلف روند مذاکرات صلح، به یک روند همهجانبه و یک توافق پایدار و دایمی منجر خواهد شد که تضمین میکند دستآوردهای اخیر زنان به باد فنا نمیرود.
با توجه به تلاشهایی که برای شروع سریع روند صلح روی کار است، این مسوولیت زنان افغانستان در سطوح رهبری است که خواستار جایگاهی در میز مذاکره باشند تا اطمینان حاصل شود که آنها از نقش قابل ملاحظهای در مهمترین روند تاریخ معاصر کشورشان برخوردار اند. در این فرصت تاریخی و مهم وقت آن است که زنان حضور معنادار و پرقدرت خود را در پروسه صلح و آشتی ملی تثبیت کنند و تاریخ را با درایت و کیاست و همبستهگی میان خویش رقم بزنند. هیچ گروه و جناحی نمیتواند در سرنوشت سیاسی و اجتماعی زنان تغییر مثبت وارد کند، جز خود زنان با اتحاد و فریاد و اعتراض مشترک، و وقت آن امروز است، فردا دیر خواهد بود.