آینده القاعده؛ آیا جهان امنتر میشود؟
آسو

دو دهه پس از جنگهای بسیار زمانبر و پرهزینه جهان علیه تروریسم که محراق آن بر سر چاههای نفت خاورمیانه قرار دارد، پدیده تروریسم به شکل بیسابقه رشد کرده و تشکیلات نظامی آن با جنگافزارهای پیشرفته مجهز شده، تفکرشان خشونتبارتر شده و میدانها و فرصتهای جدیدی یافتهاند که زیست انسانی را به تهدید جدیتر مواجه و گراف خطرات باالقوه و باالفعل را بالا برده است. به نظر میرسد که مبارزه جهان به رهبری آمریکا، که خود را تنها هژمونی سیاسیـنظامی جهان تلقی میکند، مایه رشد تروریسم شده تا قلع و قمع آن. پرسش اساسی اما این است که چرا مبارزه جهان علیه تروریسم نتیجه برعکس داده است؟
آمریکاییها در ۳۰ جولای ۲۰۲۲ ایمن الظواهری، استراتژیست عملیاتی و رهبر القاعده را در قلب کابل کشتند؛ عملیات سری، برنامهریزی شده و منظم برای هدفگیری رهبر یکی از مخوفترین گروههای تروریستی جهان که عنوان مادر تروریسم جهانی را با خود حمل میکند، انجام شد. بعد از سال ۲۰۰۱ آمریکا رهبران القاعده را بهگونه مداوم تعقیب کرده و هدف قرار داده است. اکثر این عملیاتها، هوایی، بسیار دقیق و موفقانه بوده، اما نهتنها تأثیرات مثمر بر روی امنیت جهان نداشته، بلکه تولد گروههای چون داعش و رویکار آمدن دوباره طالبان را به همراه داشته است و به تروریسم انگیزه بیشتر جولانگری و خونآشامی داده است تا پدیدههای مدرن را نیز در خدمت اهداف اهریمنی خود بگیرد.
هرچند رهبران جهان خوشبین هستند که کشته شدن ایمن الظواهری دنیا را به «عدالت» نزدیکتر و زمینههای یک «امنیت جهانی» را مساعد میکند، اما شواهد موجود و تحلیل دادههای پیشین نشان میدهد که مبارزه با تروریسم و هدف گرفتن رهبران این گروه سبب رشد افراطیت و تررویسم، افزایش ناامنی و ظهور هزاران ایمن الظواهری و بن لادن و جانی و قاتل دیگر خواهد شد که نهتنها سرزمینهای درهمشکسته خاور میانه، بلکه کل دنیا را به آتش کشیده و سرخوردهگی مفرط و شمشیر بران آنها به کشتن و انتحار، سیل خون بر پا خواهد کرد. از اینرو، کشتن رهبران تروریستهای جهان در نفس خود خوب است، اما جهان را به امنیت و عدالت نزدیک نمیکند.
گروههای تروریستی همچون القاعده که در تمام جهان پراکندهاند و نفوذ گسترده در خاورمیانه دارند، اتکای مطلق به فرد، بهعنوان رهبر ندارند، بلکه یک هسته گروهی با محوریت ساختار شبکهای از رهبران سیاسیـنظامی، فرماندهان عملیاتی-جنگی و افراد ارتباطی-جاسوسی صورتبندی شده است که در کشورها و سرزمینهای متفاوت، استقلال در عملکردشان دارند. در میان گروههای تروریستی هرچند معمولاً یکی در جایگاه رهبر قرار میگیرد و بر تمام بخشهای سازمان تاثیر میگذارد، اما مولفههای سلسهمراتبی در آن کمتر لحاظ میشود و آینده و ادامه تشکیلات آن با حذف رهبر ضربه سهمگین نمیبیند. هرچند رهبر کاربلد میتواند مفید باشد.
به نظر میرسد که کشته شدن ایمن الظواهری وضعیت در منطقه را دگرگون کرده و سبب تغییرات در روابط گروههای تروریستی و هماهنگی بیشتر آنها شود. جنگجویان القاعده در منطقه و کشورهای پیرامون، فعالیت بیشتر کرده و با گروه دولت اسلامی نیز هماهنگی بیشتر برای انجام عملیاتهای نظامی را روی دست خواهد گرفت. هرچند هدفگیری ظواهری در کوتاهمدت میتواند القاعده را سرخورده و تضعیف کند، اما در درازمدت تأثیرات چندانی بر عملکرد سازمانی القاعده نخواهد داشت و مزید بر این، کارایی و حس انتقامجویی جنگجویان این گروه در سراسر جهان را بر میانگیزاند. طالبان همواره میزبانهای قابل اعتماد برای القاعده بودهاند، اما این مهم میتواند پالیسی القاعده در برابر طالبان را نیز دچار چرخش و دگردیسی کند.
انجام چنین عملیاتی در یکی از مهمترین نطقههای کابل زیر سیطره طالبان، بدون هماهنگی و اشتراک اطلاعاتی جناحهایی از طالبان بعید به نظر میرسد. جنگجویان القاعده و فرماندهان این گروه بعد از این اعتماد قبلی را به طالبان از دست داده و مسیر تازهای را با همآغوشی و هماهنگی با داعش یا گروه دولت اسلامی روی دست خواهند گرفت. بنابراین، القاعده پابرجا و با اهداف جدید و برنامههای خشونتبارتر میماند و امنیت جهان رو به بهبود نخواهد رفت. علاوه بر این، کشته شدن رهبر القاعده اختلافات در میان طالبان را نیز افزایش خواهد داد و طلسم یکپارچهگی ظاهری این گروه را میشکند. از این رو در بعد منطقهای هدفگیری ظواهری مستعد تغییرات در ساختارها، هماهنگیها و همآغوشیها میشود، اما در سطح کلی تغییرات چندانی بر آینده القاعده ندارد.
یورگن تودنهوفر، خبرنگار و مستندساز آلمانی که در سال ۲۰۱۴ به دعوت داعش از سرزمینهای سوخته در حاکمیت دولت اسلامی دیدار کرده بود، این پرسش را برجسته میکند که چرا وقتی آمریکا مبارزه علیه تروریسم را شروع کرد، جهان با ۱۰۰ تروریست خطرناک و مخوف روبهرو بود، اما بعد از سالها مبارزه و صرف هزینههای انسانی، اقتصادی و نظامی، جهان با دهها تشکیلات تروریستی و هزاران دهشتافگن خشونتپیشه مواجه است؟ ترورسیتیهایی که در جهان امنیتی شده و به شدت ناامن، توان بالایی در به وجود آوردن ناامنی و خلق فاجعه دارند. به باور تودنهوفر که کل عمرش را در خاورمیانه و کشورهای مستعد زایش خشونت صرف کرده، کارشیوه مبارزه جهان با تروریسم جهتدار، فاقد کارایی و بیشتر جنبه منفعتجویانه برای غرب دارد.
با کشته شدن ایمن الظواهری، دهها ایمنالظواهری دیگر بازتولید و با اندیشههای خشنتر پرورش مییابند. همانطور که با کشته شدن ابوبکر بغدادی و اسامه بن لادن تشکیلات سازمانی گروههایشان فلج نشد و جهان به امنیت نزدیک نشد، با هدفگیری الظواهری نیز نمیتواند جهان به عدالت و امنیت نزدیک شود. نهتنها در ۲۰ سال گذشته، بلکه اکنون نیز کارشیوه مبارزه جهان علیه تروریسم مفید و موثر نیست و سبب رشد بیپیشنه پدیده تروریسم شده است. بهگونهای که گروههای تروریستی امروزه با ابزارهای جدید، میدانهای وسیع و اهداف خشنتر مجهز هستند و جهان هر روز به سوی ناامنی و ترور و افراطگرایی در حرکت است.
ظواهری اما یک مزیت بسیار عمده داشت که او را قطعاً در میان رهبران القاعده در جایگاه بلندتری قرار میدهد. نخست که شناخت بسیار دقیق از منطقه داشت و روابط بسیار گسترده با افراد حقیقی و حقوقی داشت. شناخت او از منطقه، از حضور او در نخست بهعنوان مشاور بنلادن و دوم در قامت رهبر القاعده به دست آمده بود و این برای تمام گروههای تروریستی در منطقه و جهان اهمیت دارد که رهبر آنها دارای روابط گسترده باشد و از سوی دیگر، به شناخت کافی از منطقه رسیده باشد. این دو مزیت ظواهری را در میان تمان رهبران آینده و گذشته القاعده برتری میدهد و این سازمان مخوف و تروریستی همیشه فقدان چنین رهبری را احساس خواهند کرد. گفتنی است که بعد از سال ۲۰۱۱ ظواهری برای انسجام القاعده تلاشهای پیگیر کرد و این سازمان را از فروپاشی کامل نجات داد.