پایان صد سالهگی جنگ اول جهانی (۱۹۱۴ ـ ۱۹۱۸ میلادی)

دکتر حبیب پنجشیری، نویسنده و پژوهشگر تاریخی
جنگ جهانی اول یکی از غمانگیزترین وقایع تاریخ است. گرچه در سال ۱۹۱۴ میلادی آغاز شد، ولی منشای آن رقابت میان دول معظم بر سر استعمار و مسایل نظامی و قضایای ملی در قرن ۱۹ و اوایل قرن بیستم بود. این جنگ با تمام تلفات جانی و مالی که به بار آورد، باعث ایجاد مشکلات جدیدی شد و در نتیجه هرجومرج و ناامنی امنیت را ایجاد کرد. سه رژیم دیکتاتوری ـ فاشیسم، نازیسم و کمونیسم پیآمد شوم جنگ اول جهانی است که مسیر تاریخ را تغییر داد.
در اواخر سده ۱۹ میلادی و اوایل قرن بیستم، کشورهای اروپایی از حیث صنعت و کشاورزی و هنرهای مختلف مانند موسیقی و نقاشی به درجات عالی نایل آمدند، ولی متاسفانه دول معظم اروپا در همان حال، اوضاعی را ایجاد کردند که سرانجام به جنگ جهانی اول منتج گردید.
علل اساسی جنگ جهانی اول:
این علل عبارت بود از ناسیونالیزم، امپریالیسم و میلیتاریسم و دستهبندیهای بینالمللی – هرجومرج بینالمللی علل اتحاد و همبستهگی گردید که بحرانآفرین بود:
۱- ناسیونالیسم: وجود احساسات ملی در کشورهای اروپایی پیش از جنگ جهانی اول باعث ایجاد حسادت و عداوت میان آنها گردید:
الف – بعضی از این کشورها میخواستند که دامنه متصرفاتشان را توسعه دهند به طوری که شامل نژادهایی باشند که با آنها از یک اصل و یک منشا بودند و تحت تسلط کشورهای دیگر میزیستند مثلاً: صربستان بعداً یوگسلاوی و فعلاً که به چندین بخش تجزیه گردیده است میخواست دو ایالت را که در اتریش بود، به دست آرد. همچنین ایتالیا خواهان تصرف ترانت و تریست بود که جز متصرفات اتریش به شمار میرفتند، ولی اکثریت مردم این دو شهر اصلاً ایتالیایی بودند.
ب ـ اروپاییها احساس میکردند که باید از حقوق نژادیشان در کشورهای دیگر دفاع کنند و آنها را تحت یک پرچم درآورند. مثلاً آلمانها از پان ژرمنیسم و روسها از پان سلاویزم سخن به میان آوردند.
ج – گاهی بعضی از دول معظم اروپا میخواستند سرزمینهای را که در جنگهای سابق از دست داده بودند دوباره به تصرف درآورند مثلاً فرانسه در صدد باز یافتن دو ایالت بود که در سال ۱۸۷۱ میلادی به امپراطوری آلمان ملحق شده بود. از این لحاظ بسیاری از فرانسویها، آلمانها را دشمنان طبیعیشان حساب میکردند.
د – بعضیها مانند طبقه اشرافی یونکر در آلمان ادعا میکردند که بر سایر نژادها تفوق دارند و میبایستی بر آنها مسلط شوند. بیشتر افراد این طبقه در ارتش آلمان دارای مقامات و مناصب کلیدی بودند.
ح – اکثر دول اروپا به اندازهای پابند حیثیت و اعتبارشان بودند که کوچکترین واقعهی سیاسی مثلاً اهانت به سفیر آنها ممکن بود باعث برافروختن شعله جنگ گردد.
۲- امپریالیسم: راه یافتن کشورهای اروپایی به آفریقا و آسیا باعث گردید که اروپاییان برای تهیه مواد اولی در این قاره و ایجاد روابط تجارتی با آنها با یکدیگر به رقابت بپردازند. در نتیجه میان آنها تصادم منافع به وجود آمد.
۳- میلیتاریسم: دولتهای اروپایی برای آن که اتباعشان را حفظ کنند و مقاصدشان را جامه عمل بپوشانند. دست به ساختن کشتیهای بسیار و تهیه ارتشهای معظم کردند و این خود باعث سوء ظن میان آنها گردید. آلمان نخستین دولتی بود که نظام وظیفه را در هنگام صلح برقرار ساخت و پس از آن سایر دول نیز از او تابعیت کردند.
آلمان، منظمترین و مجهزترین ارتش را در سال ۱۸۷۱ میلادی به وجود آورده بود. شروع به ساختن کشتیهای عظیمی کرد و این موضوع باعث نگرانی و اضطراب انگلیسیها شد. در نتیجه دولت انگلیس تمام مساعیاش را برای ازدیاد قوای بحری به کار بُرد تا بتواند سیاست دیرینش را که عبارت از تسلط بر رودخانهها بود حفظ کند. اصولاً دولت انگلیس همیشه مایل بود که قوای بحری او، مساوی با قوای بحری دو دولت معظم باشد که در نتیجه بودجههای نظامی به سرعت افزایش یافت و به دنبال آن مالیههای سنگین وضع گردید.
۴- دستهبندیهای بینالمللی: حسادت و عداوت بین دول باعث ایجاد دو دستهگی گردید یکی از اتحاد مثلث ( آلمان، اتریش و ایتالیا ) و دیگری اتفاق مثلث ( انگلیس، فرانسه و روسیه ) امضا کنندهگان آنها تعهد کردند که در صورت حمله دشمن به کمک یکدیگر بشتابند:
الف- اتحاد مثلث: این اتحاد به وسیله بسمارک صدراعظم آلمان در سال ۱۸۸۲ میلادی به وجود آمد و منظور او این بود که جلو حمله انتقامجویانه فرانسه را بگیرد. از طرف دیگر آلمان مایل بود که از پیشرفت روسها در شبه جزیره بالکان جلوگیری کند. بنا بر این از اتریش که با روسیه در بالکان به رقابت پرداخته بود، طرفداری میکرد. ایتالیا نیز که از اقدامات فرانسه در تونس ناراضی بود به این اتحاد پیوست.
ب- اتفاق مثلث: اتفاق مثلث از آن لحاظ به وجود آمد که در برابر اتحاد مثلث تعادل قوا را حفظ نماید. این اتفاق در نتیجه نزدیکی فرانسه و روسیه در سال ۱۸۹۴ میلادی و اتفاق فرانسه و انگلیس در ۱۹۰۴ و اتفاق انگلیس و روسیه در سال ۱۹۰۷ میلادی بود. علت ایجاد این اتفاق جبران شکست فرانسه در سال ۱۸۷۱ میلادی وانمود گردیده است. روسیه خواهان بیرون کردن اتریش از شبه جزیره بالکان بود و انگلستان از رقابت دریایی، بازرگانی و امپریالیستی آلمان بیم داشت.
۵- هرجومرج بینالمللی: این عنوان درباره بی نظمی که در روابط بینالملل حُکمفرما شد، به کار میرود و مقصود از آن نبودن یک سلسله قوانینی است که بر روابط بینالملل مسلط تصور میشد:
الف- عهدنامههایی سِری که میان دول بسته میشد مانع آن بود که ملل بتوانند دشمنان واقعیشان را تمیز و تشخیص دهند. همچنین قراردادهای مخفی مانع آن میگردید که مردم از اقدامات دولتهایشان واقف نشوند.
ب- دادگاه داوری لاهه که در سال ۱۸۹۹ میلادی تأسیس شده بود کاری را از پیش نبرد؛ زیرا هیچ یک از دول مجبور و ملزم نبودند که از مقررات و دستورهای آن اطاعت کنند.
بحرانهای بینالمللی قبل از جنگ جهانی اول، اگرچه اجتماعات بسیار و همچنین افرادی مانند لیوتولستوی روسی و آلفردنوبل سویدنی و کارنگی امریکایی سعی میکردند شرایطی به وجود آورند که در نتیجه جنگ و خونریزی به کلی از بین برود، ولی دوره ۱۰ ساله پیش از جنگ جهانی اول پُر از بحرانهای بزرگ بود و امکان داشت که هر یک از آنها به جنگ منتج شود.
– بحران اول مراکش ( ۱۹۰۵ میلادی )
– بحران دوم مراکش ( ۱۹۱۱ میلادی )
– بحرانهای بالکان ( ۱۹۱۲ – ۱۹۱۳ میلادی ) بحران اول ۱۹۰۸ / بحران دوم ۱۹۰۱۲ تا ۱۹۱۳ / بحران سوم ۱۹۱۴ که منجر به جنگ جهانی اول گردید.
شروع جنگ جهانی اول:
اعلان جنگ اتریش به صربستان باعث شد که اعضای اتفاق مثلث و اتحاد مثلث به یکدیگر اعلان جنگ دهند:
۱- روسیه قوای خود را تجهیز کرد تا به کمک صربستان بشتابد.
۲- در نخست آلمان، روسیه و روز بعد فرانسه اعلان جنگ دادند.
۳- هنگامیکه آلمان بیطرفی بلجیم را نقض کرد تا استحکامات فرانسویها را کنار زند، دولت انگلیس به آن کشور اعلان جنگ داد.
۴- جاپان با آلمان به محور متصرفات خود واقع در اقیانوس کبیر وارد جنگ گردید.
۵- ایتالیا از اتحاد مثلث خارج شد و تا سال ۱۹۱۵ میلادی بیطرف ماند و در این تاریخ به متفقین پیوست. علت آن بود که میخواست سرزمینهای ایتالیایی را که زمانی در تصرف اتریش بود به اضافه چند مستعمره در آفریقا به دست آورد.
۶- ترکیه به طرفداری از آلمانها برخاست تا مانع تسلط روسیه بر تنگههای دریای سیاه شود.
۷- به همان نسبت که جنگ پیش میرفت به تعداد متخاصمان افزود شد. مثلاً بلغارستان به ممالک مرکزی پیوست، امریکا، پرتگال، یونان و رومانی به متفقین ملحق شدند.
۸- در طی جنگ جهانی اول، آلمان، اتریش و همدستان آنها را دول مرکزی مینامیدند. در صورتی که بریتانیا، فرانسه، صربستان و یاران آنها به متفقین موسوم شدند.
ایالات متحده، امریکای شمالی و جنگ جهانی اول:
امریکا فقط در سال ۱۹۱۷ میلادی وارد کارزار شد. هنگامی که جنگ آغاز گردید رییس جمهور امریکا ویلسن بیطرفی کشورش را اعلام داشت، اما جریانهایی که بعد از این واقعه روی داد مانع از آن شد که در جنگ بیطرف بماند.
سرانجام ویلسن از کنگره امریکا تقاضا کرد که به آلمان اعلان جنگ بدهد. اقدام امریکا مسیر جنگ را تغییر داد و باعث شد که متفقین پیروز شوند.
۱- علل داخل شدن امریکا در جنگ:
دولت امریکا در ماه آپریل ۱۹۱۷ میلادی به علل ذیل با آلمان وارد جنگ شد.
– کشته شدن امریکاییها.
– آغاز فعالیت مجدد تحتالبحریهای آلمان.
– تبلیغات متفقین.
– پرداخت قروض به متفقین.
– جلوگیری از استبداد.
۲- سهم امریکا در جنگ جهانی اول:
امریکاییها در چند مورد به فتح نهایی متفقین کمک کردند و در حدود دو میلیون نفر سرباز تحت فرماندهی جنرال پرشینگ را به جبهه جنگ فرستادند.
وقایع مهم جنگ جهانی اول:
در اروپا، آفریقا، خاور نزدیک و خاور دور میان متخاصمان، جنگ دَر گرفت، ولی مبارزات عمده در اروپا روی داد. مهمترین صحنه جنگ در این قاره در قسمت فرانسه بود. آلمانها میخواستند پاریس را به سرعت متصرّف شوند از خاک بلجیم عبور کردند و به فرانسه حمله بُردند، ولی در ماه سپتامبر سال ۱۹۱۴ میلادی، متفقین در نبرد در فرانسه جلو آنها را گرفتند، اما باوجود حملات متعدد آلمانها و حملات متقابل متفقین، خطوط عمده صحنههای نبرد تا سال ۱۹۱۸ میلادی یعنی تا پایان جنگ، ثابت ماند.
در این تاریخ بود که ورود امریکاییها، اوضاع را به نفع متفقین تغییر داد. در طی این سلسله مبارزات که در غرب صورت گرفت متخاصمان در طول یک خط دفاعی ۶۰۰ میلی خندقهای طویلی حفر کردند. در جبهه شرق، روسها از آلمانها به سختی شکست خوردند و هنگامی که در سال ۱۹۱۷ میلادی بلشویکها بر روسیه مسلط شدند با آلمان در شهر برست لیتوفسک معاهدهای بستند و در نتیجه آن از جنگ کناره گرفتند. در پایان جنگ جهانی اول بلغاریا، ترکیه و اتریش تسلیم شدند.
یکی از مراحل جنگ عبارت از محاصرهی بریتانیا توسط کشتیهای آلمان بود. در سال ۱۹۱۶ میلادی میان قوای بحری انگلیس و آلمان نبرد سختی در ژوتلند در گرفت. اگرچه طرفین تلفات بسیار دادند، ولی به درستی معلوم نشد که فتح و پیروزی با کدام یک بود. همچنین آلمانیها برای منهدمسازی کشتیهای انگلیسی متوسل به جنگ زیر دریایی شدند و در این مبارزه از طرفین در حدود پنج هزار کشتی نابود شد. متفقین تمام مستعمرات آلمان را در آفریقا و خاور دور به تصرف درآوردند و مستملکات ترکیه در خاور میانه یعنی سوریه و عربستان را متصرّف شدند. شکست نهایی آلمانها در نتیجه حمله متفقین در سال ۱۹۱۸ میلادی به رهبری مارشال فوش فرانسوی صورت گرفت.
خط هیندنبورک درهم شکسته شد، دو جنرال معروف آلمانی به نام لودندرف و هیندنبورگ شکست خوردند و آلمان ناچار به ترک مخاصمه شد. هنگامی که این کشور در ۱۱ نوامبر ۱۹۱۸ میلادی شرایط متفقین را پذیرفت، جنگ جهانی اول به پایان رسید. در این جنگ سلاح و مهمات نوینی به کار بُرده شد مانند گاز اشکآور، تحتالبحری، تانک و توپهای عظیمی که برای نخستین بار در جبهه از آنها استفاده شد و اگرچه از هواپیما نیز استفاده کردند، ولی این عمل برای مشاهده اعمال دشمن بود.
عهدنامههای صلح پس از جنگ جهانی اول:
عهدنامههای صلح پس از این جنگ در کنفرانس صلح پاریس در سال ۱۹۱۹ میلادی طرح شد. در این نشست نخست وزیر انگلستان لوید جورج، نخست وزیر فرانسه کلمانسو، رییس جمهور امریکا ویلسن و نخست وزیر ایتالیا اورلاندو شرکت داشتند.
۱- مواد چهاردهگانه:
در سال ۱۹۱۹ میلادی، هنگامی که هنوز جنگ به پایان نرسیده بود – ویلسن مطالبی را که به عقیده خود او عبارت از مقاصد جنگی متفقین بود اعلام داشت. رییس جمهور امریکا میخواست که در نتیجه این چهارده ماده همه افراد بشر از صلح و نتایج آن بهرهمند شوند. مهمترین نکات آن مواد از این قرار بود:
– خاتمه دادن به دیپلوماسی مخفی.
– آزادی ابحار.
– تعیین مرزهای جدید و رسیدهگی به تقاضای مردم مستعمرات برای خودمختاری.
– تقلیل تجهیزات جنگی.
– تقلیل حقوق گمرکی میان کشورها.
– ایجاد سازمانی که بتوانند صلح را حفظ کند. ویلسن این سازمان را جامعه ملل نامیده بود.
۲- عهدنامههای پنهانی:
در هنگام جنگ جهانی اول، انگلستان، فرانسه و بعضی از متفقین میانشان عهدنامههایی منعقد ساخته بودند که سرزمینها و مستعمرات دول مرکزی را، بینشان تقسیم کنند. مثلاً به دولت ایتالیا وعده دادند که قسمتی از اتریش را که در آنجا مردمِ ایتالیاییزبان سکونت داشتند به ایتالیا واگذارند و اراضی ترکیه را به مناطق تحت نفوذ ترکها تقسیم نمایند.
۳- عهدنامههای پنهانی و مواد چهارده گانه ویلسن:
وقتی که کنفرانس پاریس منعقد شد، ویلسن دریافت که کلمانسو و لوید جورج بیشتر خواهان تنبیه آلمان و تقسیم غنایم جنگی هستند، چنانکه باید برای استقرار دایمی صلح نمیکوشند برای آن که بتوانند آنها را وادار به قبول اصل جامعهی ملل سازد مجبور شد از بعضی اصولش که در مواد چهارده گانه ذکر شده بود، چشم بپوشد. بعضی نکات را از قبیل تقلیل حقوق گمرکی، خلع سلاح و خاتمه دادن به دیپلماسی مخفی مورد مطالعه قرار نگرفت و حتا موضوع خودمختاری ملل نیز مورد توجه واقع نشد.
۴- عهدنامه ورسای با آلمان:
با هر یک از دول شکست خورده یعنی آلمان، اتریش، مجارستان، بلغارستان و ترکیه به طور جداگانه عهدنامه صلح امضا شد. عهدنامه مهمتر با آلمان در ورسای منعقد گردید و مهمترین مواد آن از این قرار بود:
– آلزاس و لورن را به فرانسه مسترد و قرار شد که ناحیه سار برای مدت ۱۵ سال تا ۱۹۳۵ میلادی تحت نظارت فرانسه قرار گیرد.
– آلمان نواحی پوزِن ( شرق آلمان ) و پروس غربی را به دولت تازه لهستان ( پولند امروزی ) واگذاشت و شهر دانزیک به صورت یک شهر آزاد تحت نظارت جامعه ملل درآمد.
– قسمت شمالی شلزویک به دانمارک داده شد.
– تمام مستعمرات آلمان به انگلستان، فرانسه، جاپان و استرالیا به عنوان سرزمینهای تحت قیمومیت سپرده شد.
– نیروی دریایی و زمینی آلمان را کاملاً تقلیل دادند و دولت آلمان را از ایجاد استحکامات محروم ساختند.
۵- عهدنامههای صلح با اتریش و مجارستان:
عهدنامه سن ژرمن با اتریش و عهدنامه تریانون با مجارستان و نوی با بلغاریا منجر به تجزیه امپراطوری اتریش گردید و دو کشور کوچک به نام مجارستان (هنگری) و اتریش ایجاد شد.
همچنان متفقین قرار گذاشتند که اتریش و آلمان نباید هیچگاه با یکدیگر متحد شوند. (این اتحاد را در اصطلاح بینالمللی انشلوس گویند). بقایای متصرفات اتریش و مجارستان میان یوگسلاوی، رومانی، ایتالیا، جمهوری جدیدالتأسیس لهستان و چکوسلواکی تقسیم گردید.
۶- عهدنامه با بلغارستان:
(عهدنامه نوی با بلغارستان) آن کشور کوچک را مجبور ساخت که قسمتی از اراضیاش را به یونان و یوگسلاوی و رومانی واگذار نماید.
۷- عهدنامه با ترکیه:
عهدنامه شور و تجدید نظری که در این عهدنامه در لوزان به عمل آمد، ترکیه را مجبور ساخت که متصرفات واقع در خاور میانه را به متفقین واگذارد. ترکیه از مصر، سودان و سرزمینهایی که در شمال آفریقا در تصرف داشت نیز چشم پوشید.
۸- ارزیابی عهدنامههای صلح:
از عهدنامههای صلح عدهای انتقاد و جمعی دفاع میکردند. منتقدان آنها اظهار میدارند که با آلمان عادلانه رفتار نشد و میگویند خلع سلاح کامل آن کشور و گرفتن مستعمرات آن بستری را برای پیشرفت هیتلر و در نتیجه جنگ جهانی دوم هموار ساخت، زیرا نازیها توانستند با تبلیغات ماهرانهشان علیه مواد عهدنامه ورسای، عدهی زیادی از آلمانیها را طرفدار خودشان کنند.
اما مدافعان تفاهمنامههای مذکور عقیده دارند که این عهدنامهها در آن زمان بهترین نوع در ذات خود بودند. میگویند که ارتقای هیتلر نه به دلیل نقض عهدنامهها، بلکه به علت موفق نبودن متفقین در اجرای مواد آنها بود. همچنین اظهار میدارند که لازم نبود متفقین قوایشان را به سرعت از آلمان فراخوانند، زیرا در غیر این صورت میتوانستند از مجهز شدن مجدد قوای آلمان در زمان هیتلر جلوگیری کنند.
نتایج جنگ جهانی اول:
جنگ جهانی اول خاتمهی یک عصر و آغاز سده دیگر محسوب میشود و مانند بسیاری از جنگها اشکالات جدید به وجود آورد:
۱- نتایج فوری
۲- نتایج دوامدار که در برگیرندهی موضوعات زیر بود:
– تغییرات ارضی
- انقراض سلسلهها
– نقض اصل ناسیونالیزم
– تورم پولی
– غرامات جنگی
– قرضهای متفقین
– اقتصاد ملی
– به وجود آمدن حکومتهای دیکتاتوری
و در آخر باید گفت که جنگ جهانی اول، سرآغاز مرحله نخست بحران عمومی سرمایهداری بود.