آغاز دوباره؛ طرح تازه خلیلزاد چه میتواند باشد؟
اسحقعلی احساس

تا این جای کار، تغییر سیاسی در امریکا، با تغییراتی در روند صلح افغانستان همراه بوده است. جو بایدن، پس از ورود به کاخ سفید، هرچند مأموریت زلمی خلیلزاد، فرستاده ویژه امریکا در امور صلح افغانستان را تمدید کرد، اما توافقنامه صلح ایالات متحده با طالبان را که با تلاشهای او امضا شده بود، به بازنگری فرستاد. دولت بایدن اعلام کرد که پس از بازنگری موافقتنامه دوحه، طرحش را در پیوند به مسأله افغانستان اعلام میکند. پیامد این تصمیم، به صورت اعلامناشده، تعلیق این موافقتنامه بود. مذاکرات بینالافغانی با بنبست مواجه و میز مذاکرات خالی شد. گروه طالبان هیأتهایی را به اسلامآباد، تهران، مسکو و عشقآباد فرستاد. ملا برادر، معاون سیاسی و رییس دفتر طالبان در دوحه، خطاب به ملت امریکا نامه نوشت و از مزایای توافقنامه دوحه سخن گفت. دولت افغانستان از بهار خونین خبر داد و در آخرین مورد، شورای امنیت ملی کشور اعلام کرد که افغانها از توافقنامه دوحه قطع امید کردهاند. این موارد، درشتترین تغییراتی است که به دنبال تغییر سیاسی در امریکا، در روند صلح افغانستان رونما شده است.
دوشنبه، یازدهم حوت، زلمی خلیلزاد دور تازه سفرهایش در پیوند به صلح افغانستان را از زمان روی کار آمدن دولت جدید در امریکا آغاز کرد. او نخست به کابل آمد و با محمد اشرف غنی، رییس جمهور، عبدالله عبدالله، رییس شورای عالی مصالحه ملی، حامد کرزی، رییس جمهور پیشین و تعدادی از چهرههای سیاسی دیدار کرد. آقای خلیلزاد در ادامه سفرهایش به دوحه رفته و قرار است در آنجا با اعضای دفتر سیاسی طالبان و احتمالاً هیأتهای مذاکرهکننده دولت و طالبان دیدار کند. تا اینجا، میتوان گفت که برخلاف دوران آقای ترمپ که گروه طالبان در مواردی مقدمتر بر کابل بود، اینبار دولت افغانستان مرجع است. به همین دلیل، فرستاده ویژه امریکا در امور صلح، دور تازه سفرهایش را از کابل استارت زده است. در نگاه اداره بایدن، اولویت با کابل است و دوحه به عنوان مقر نمایندهگی سیاسی طالبان، پس از کابل، در جایگاه دوم قرار دارد.
فراتر از این مورد، سخن دیگر این است که آقای خلیلزاد با طرح مشخصی به کابل آمده و همینطور با برنامه تازهای دور جدید سفرهایش را آغاز کرده است. گفته میشود که او دو کاپی از طرحش را به محمد اشرف غنی، رییس جمهور و عبدالله عبدالله، رییس شورای عالی مصالحه ملی سپرده است. سوایی از تعارفات سیاسی و اعلامیههای رسمی که به دنبال دیدارهای جداگانه محمد اشرف غنی، عبدالله عبدالله و حامد کرزی با فرستاده ویژه امریکا در امور صلح افغانستان از آدرس ارگ، شورای عالی مصالحه ملی و دفتر سیاسی رییس جمهور پیشین نشر شد، آقای خلیلزاد با پیام و طرح مشخصی دور تازه و جدید سفرهایش را آغاز کرده است. هرچند از جزئیات این طرح اطلاعاتی در دست نیست، اما میتوان گمان برد که احتمالاً سه موضوع در طرح تازه و مشخص و همینطور دور جدید تلاشهای صلحجویانه فرستاده ویژه امریکا در امور صلح افغانستان، قابل پیشبینی است.
بازنگری تعدادی از مفاد توافقنامه دوحه، از جمله زمان خروج نیروهای امریکایی و متحدانش از افغانستان، میتواند بخشی از راهبرد تازه امریکا باشد. بسیاری از کارشناسان و نهادهای امریکایی دخیل در قضیه افغانستان، خروج نیروهایی امریکایی و ناتو را در ماه می، آن هم در شرایطی که تلاشهای صلح ره به جایی نبرده و منازعه افغانستان به شکل پیچیده و فرسایشی ادامه یافته است، اقدام نادرست، با پیامدهای منفی بسیاری برای ایالات متحده و متحدانش در سازمان ناتو میدانند. از زمان روی کار آمدن دولت بایدن، دیدگاههای تعدادی از این کارشناسان و نهادها، در رسانههای امریکایی نشر شده است. آنچه میتوان از آن به عنوان محور مورد توافق این کارشناسان و نهادها در پیوند به مسأله افغانستان نام برد، انصراف از خروج عجولانه نیروهای امریکایی از افغانستان است. کارشناسان و نهادهای امریکایی روی تمدید مأموریتشان، اتفاق نظر دارند و ترک افغانستان براساس چارچوب زمانی توافقنامه دوحه را اشتباه و رهاکردن افغانستان به یک جنگ ویرانگر داخلی میدانند. راهبرد دولت بایدن، بدون شک از درون چنین فضایی طرح شده و آقای خلیلزاد به عنوان فرستاده ویژه امریکا در امور صلح افغانستان نیز از دل چنین وضعیتی به کابل، دوحه و منطقه آمده است. تغییر نوعیت حضور نیروهای امریکایی و ناتو در افغانستان، از نقش حامی دولت و طرف جنگ با طالبان، به نقش صلحبانی، میتواند بخش مهمی این طرح باشد. هرگاه امریکا بتواند طرفهای جنگ افغانستان را راضی به پذیرش نقش صلحبانی خود کند، حضور نیروهایش به اضافه سربازان ناتو تمدید و بحث خروج عجولانه و نگرانی از سقوط افغانستان در کام جنگ داخلی و در بدترین سناریو فروپاشی دولت، برطرف میشود.
پس از تمدید حضور، مسأله دومی را که میتوان در ذیل طرح تازه خلیلزاد مطرح کرد، به کار بستن فرمول جدید با قاعده وسیع و چارچوب مدون برای روند صلح افغانستان است. گفته میشود که حلقههایی در داخل کشور در هماهنگی با کشورهایی در بیرون که امریکا میتواند در جایگاه بانی آن در نظر گرفته شود، روی طرحی شبیه به کنفرانس بن کار میکنند. براساس این طرح، تمامی طرفهای جنگ و صلح افغانستان باید روی میز مذاکره حضور داشته باشند و در یک گفتوگوی فشرده، روی ساختار سیاسی آینده، آتشبس، ادغام و مشارکت سیاسی در دولت عبوری و پساصلح با یکدیگر به توافق برسند. در صورتی که مأموریت نیروهای امریکایی و ناتو با نقش صلحبانی در کشور ادامه یابد و گفتوگوها نیز زیر نظارت سازمان ملل و کشورهای جهان پیش برده شود، بدون شک مذاکرات صلح نتیجهبخش خواهد بود.
موضوع سوم، تداوم پروسه دوحه، با شرایط تازه است. آنچه در این مدت در مذاکرات بینالافغانی دوحه وجود نداشته است، هیأت ناظر، تضمین کننده و میانجی قوی بودهاند. همچنان، نبود سازوکارهای مشخص برای گفتوگو، مشکل دیگر مذاکرات دوحه است. به همین دلیل، این مذاکرات هیچگاهی وارد مراحل جدی نشد و از نخستین روزها با بنبست مواجه بود. با توجه به این تجربه ناکام، میتوان گفت که در صورت عدم توسل امریکا به یک راهبردی به تمام معنا جدید و تازه، پروسه دوحه با سازوکارهای مدون و زیر نظر هیأت ناظر و تضمینکننده و با میانجیگران فعال به پیش برده خواهد شد. در این صورت نیز امید به دوحه بر خواهد گشت و میتوان بار دیگر به برقراری آتشبس و ختم جنگ در کشور امیدوار شد.