نامهی سرباز
تورن جواد قانع

چه زیبا میشود دنیای کوچکی که تمام بود و نبودش سنگ سنگر است و سلاحی که برای پاسداری از زندگی برداشتهام؛ وقتی نامههای تو میآید و تازه میکند زندهگیای را که سالهاست، رنگ باخته و میان ما فقط فاصلهها درهم تنیده است. باید اعتراف کنم، من مقصرم؛ مقصر زمانهای از دست رفته، گناهکار لحظههای برباد رفته، یا بگذار صادقانه بگویم هر کس جنگ میکند، مقصر است. طالب به دلیل دشمنی با زندهگی و منی که خودم را وقف این زندهگی کردهام و هر ازگاهی دَین تو را آنگونه که ادا میکردم نکردهام، هر دو مقصریم. همچنان بگذار سپاسگزار صبوریات باشم و بستایم آن لحظههایی که گاه دم پنجره و گاه چشم به راه رفتهام، نشستهای و چشم از آن نبستهای.
عزیز! چهقدر زیبا نوشتی، کلمات قشنگ و دلنشینات بیانگر احساس پاک و زیبایی قلبت نسبت به من و زندهگی است. تمام رنج و خستهگی جنگ سنگرداری با دیدن دستخط زیبایت که سالها بوی مهر و شکیبایی میدهد، از تن نحیفم رمیده است.
دلبندم! از اینکه با تأخیر جواب دادم، عذر میخواهم. معذورم بدار که نمیتوانم مانند گذشتهها بنویسم. ذهنم درگیر است، اوضاع نامطلوب اینجا همهچیز را از من گرفته است. همهچیز برایم بیاهمیت شده، حتا زندهگی. در بلندیهایی این کوه و در میان انبوهی از جنگل گم شدهام، مدتهاست قلم بر دست نگرفتهام جز موارد ضروری.
از شکیبایی و مشقت زحمات بیشماری که برای من و گل نورسیدهمان کشیدهای، تا کهکشانها سپاسگزارم و تمام سپاسهایی را که زبانم میتواند بازگو کند و در ذهنم میتوانم تصور کنم، تقدیم حضورت میکنم. عزیز هیچوقت در این دنیا نمیتوانم خودگذری و زحمات تو را جبران کنم.
من کمتر زنی را دیدهام، چنان آسمان درخشانی از عشق در افق زندهگی خود داشته باشد. احساس میکنم بودن و یا نبودن من در این دنیا بر زندهگی تو تاثیری ندارد، چون من هیچگاه نتوانستم در فراز و نشیب زندهگی همراهیات کنم. روزی که از این دنیا رخت سفر بستم، تو را به عشق پاکمان سوگند میدهم، ماتمزده و سوگوار نباشی؛ زیرا غم حریص است، غم انسان را نابود میکند، غم هرگز از تهاجم خسته نمیشود و هرگز به صلح تن نمیدهد. یادت باشد که عزاداری سودی به حال من نخواهد داشت، زیرا در آن وقت، من تبدیل به خاک شدهام.
از دختر قشنگات بهخاطری که پدرش تو را دوست داشت و دنیایش به حلقهی چشمانت خلاصه میشد، به بهترین شکل ممکن مواظبت کن.
هرگاه دلتنگم شدی، نامههایی را که قبلاً برایت نوشتم، بخوان. هرچند آن زمان روح من در دنیایی دیگری خواهد بود، ولی مطمین هستم مرور نامههایم، تو را آرام خواهد کرد.
بهخاطر پنجسال زندهگی مشترک و شگفتانگیز از تو سپاسگزارم.