بررسی «روند میندانائو» و آموزههای مهم از صلح فیلیپین
آسیه حمزهای

منبع: https://noref.no/
مرکز منابع اعمار صلح ناروی
مذاکرات صلح میان دولت فیلیپین و جبهه آزادیبخش اسلامگرایان مورو از سال ۱۹۹۷ میلادی آغاز و پس از گذشت ۱۷ سال، در مارچ ۲۰۱۴ منتج به نتیجه شد. این روند گفتوگوها سرانجام با مشارکت فیلیپینیها، اعضای جامعه بینالمللی، نظامیان و غیرنظامیان و نهادها و جامعه مدنی این کشور با امضای توافقنامه میان طرفین، صلح را با خود به همراه داشت و به این وسیله نقطه پایانی به درگیریها گذاشته شد. روند صلحی که دو عنصر «زنان» و «جامعه مدنی» به عنوان فاکتورهای داخلی در نتیجهبخش بودن آن تاثیر بهسزایی داشته و میتوان از آن با عنوان موارد موثر و آموزنده یاد کرد.
در سال ۲۰۰۳ میلادی، بحران مذاکرات در فیلیپین و بازگشت حوادث خشونتآمیز، جامعه مدنی را به تحرک واداشت تا ابتکار عمل خود را برای برقراری آتشبس، معروف به «آتشبس بانتای» گسترش دهد. این شبکه از حدود ۲۰۰ عضو داوطلب تشکیل شده بود و با وجود محدودیتهای مالی توانست ضمن فعالیتهای مثمر ثمر در راستای کاهش خشونتها و برقراری آتشبس، نقش موثری در ادامه گفتوگوها میان طرفین داشته باشد.
همچنین عنصر دیگر در موفقیت روند صلح فیلیپین، زنان بود. ترزیتا دلس، مشاور ریاست جمهوری فیلیپین برای صلح و همچنین میریام کرونل، رییس هیات مذاکرهکننده دولت بود. زنان فعال دیگری همچنین تیمهای مشاوره حقوقی دولت و شورشیان را رهبری میکردند. مشابه سایر زمینهها، زنان در فیلیپین حضور گسترده و نقش رهبری در جامعه مدنی را همواره داشتهاند که در روند صلح میندانائو نیز این موضوع به وضوح قابل درک و مشاهده است.
تاریخچه
فیلیپین متشکل از هفت هزار جزیره است که میندانائو و لوزون پایتخت مانیل از بزرگترین جزایر آن به شمار میرود؛ مجمعالجزایری که تاریخی دیرینه در مبارزات این کشور دارد. در سال ۱۹۴۶ فیلیپین اولین کشور آسیایی بود که بدون مبارزه مسلحانه (یک سال قبل از هند) به استقلال رسید؛ هنگامی که یک انقلاب مردمی بدون خشونت، دیکتاتوریِ فردیناند مارکوس را در سال ۱۹۸۶ سرنگون کرد. همچنین این کشور در خاتمه دادن به یک رژیم استبدادی با روشهای مسالمتآمیز همواره پیشگام بوده است.
مسلمانان میندانائو (یکی از جزایر بزرگ و اصلی فیلیپین) همواره در تاریخ مورد تبعیض قرار میگرفتند. تاریخچه این آزارها به زمانی برمیگشت که میندانائو مستعمره اسپانیا بود. پس از آن در سالهای ۱۹۴۵ تا ۱۸۹۸ میلادی، دولت امریکا که این جزیره را به استعمار خود درآورده بود، روند تبعیض به واسطه اختصاص اراضی به شهرکنشینان مسیحی و ایجاد محدودیت برای اقلیت مسلمان را آغاز کرد. در سال ۱۹۶۸ با کشتار بیرحمانه نیروهای مسلمان در ارتش این کشور در مانیل جبهه آزادیبخش ملی مورو یا همان «ام.ان.ال.اف» به هدف مبارزه مسلحانه اعلام موجودیت کرد. در سال ۱۹۹۶ میان طرفین توافقنامهای صلح با محوریت اعطای خودمختاری به ولایاتی که بیشتر مسلمانها را دارد، امضا شد، اما شاخه انشعابی از اعضای مخالف جبهه آزادیبخش با این توافقنامه، جبههای جدید تشکیل دادند. با این وجود، شورشیان مذاکره برای آتشبس را ترجیح داده و سرانجام این هدف مشترک منجر به امضای قرارداد آتشبس دوجانبه در سال ۱۹۹۷ و آغاز مذاکرات رسمی صلح در سال ۱۹۹۹ شد.

قابل ذکر است که درگیری مسلحانه در میندانائو به ویژه در دهه ۱۹۷۰ سبب مرگ بیش از ۱۲۰ هزار نفر و آوارهگی هزاران فیلیپینی شد.
چارچوب و روند انکشاف مذاکرات
روند مذاکرات صلح در فیلیپین که ۱۷ سال به طول انجامید، در ابتدا بدون مداخله بیرونی انجام گرفت. از سال ۱۹۹۹ تیمهای مذاکرهکننده ۱۰ نفره با پنج عضو رسمی و پنج عضو متغیر مذاکرات را آغاز کردند. این روند افتوخیزهای فراوانی داشت تا آنجا که در سالهای پس از ۲۰۰۹ میان دو هیات، ۲۶ دوره مذاکره برگزار شد. گاهی روند کند میشد و گاه سرعت میگرفت. در طول ۱۷ سال، سه بار مذاکرات متوقف شد و به بنبست خورد. فیلیپین در سالهای ۲۰۰۰، ۲۰۰۳ و ۲۰۰۸ شاهد درگیریهای مسلحانه جدیدی بود. نخستین توافقنامه برای ختم درگیریها، توافقنامه طرابلس بود که در سال ۲۰۰۱ میلادی به امضای طرفین رسید، هرچند خیلی دوام نیاورد.
در جریان این بنبستها، طرفین به این نتیجه رسیدند که مداخله بیرونی و سازوکارهای جدید میتواند در موفقیت روند مذاکرات تاثیرگذار باشد. در سال ۲۰۰۱ دولت مالیزیا منحیث میزبان و تسهیلکننده در جریان مذاکرات فیلیپین نقش خود را ایفا کرد. سه سال بعد دو طرف بر ایجاد یک تیم از ناظران بینالمللی برای تایید و برقراری آتشبس توافق کردند؛ این تیم متشکل از ۵۰ عضو غیرمسلح و نیروهای مسلح مالیزیا، لیبیا و برونئی در پنج شهر در منطقه درگیری بود. بعدها ساختار این تیم گسترش یافت. در سال ۲۰۰۹ گروه تماس بینالمللی با حضور چهار کشور انگلیس، جاپان، ترکیه و عربستان و چهار سازمان غیردولتی بینالمللی تشکیل شد. همچنین ناروی نیز میزبانی بخشی از مذاکرات را برعهده داشت.

سرانجام در اکتوبر ۲۰۱۲ طرفین ساختار و چارچوب توافقنامه را به تصویب رساندند که شامل چهار بخشِ روشهای انتقالی، تولید و تقسیم ثروت، تقسیم قدرت و عادیسازی بود. نتیجه این شد که این توافقنامه نهایی و در ۲۷ مارچ ۲۰۱۴ میان دو طرف در کاخ ریاست جمهوری فیلیپین به امضا رسید و براساس آن قرار شد تا قلمروی خودمختار با اصلاحات پیشبینی شده به نام «بانگسامورو» ایجاد و پس از انتقال به رهبری جبهه آزادیبخش اسلامی مورو جایگزین منطقه خودمختار مسلمان میندانائو شود. دولت فهمید که تحول شورشیان میتواند به یک جنبش سیاسی تبدیل شود و در چارچوب اصلاحات صورت گرفته، آنها نیز میتوانند در انتخابات محلی و منطقهای شرکت کنند. از جمله اصلاحاتی که براساس توافقنامه صلح باید صورت میگرفت، این بود که اساسنامه خودمختاری به نام قانون اساسی بنگسامورو تنظیم شود که پس از تصویب در پارلمان در مناطق تحت تاثیر اجرایی گردد.
عوامل توانمندساز برای روند صلح
- مدتها بود که هر دو طرف به محدودیتهای درگیری مسلحانه اعتراف کرده بودند و هم دولت فیلیپین و هم مخالفان به این نتیجه رسیده بودند که جنگ راه حل نیست و باید باب گفتوگو و مذاکره باز شود.
- طرفین حدود مذاکرات صلح را نیز درک کردند. دولت و شورشیان هر دو تاکید بر اصلاحات لازم برای تصدیق و احترام به شیوه زندهگی و تاریخ مسلمانان و بومیان داشتند. مشکلاتی که اجرای توافقنامههای صلح گذشته را با مشکل روبهرو کرده بود، ضرورت مالکیت جمعی از روند صلح و نتایج آن توسط جامعه را برجسته میکرد. به همین دلیل هر دو طرف درگیر رایزنیهای فشرده با بخشهای اجتماعی، دانشگاهی، سیاسی و نهادی با هدف مضاعف تقویت روند را آغاز کرده بودند.
- گذشته از این فرآیندهای مشاوره، دولت و شورشیان، اعضای جامعه مدنی را در تیمهای خود گنجانده بودند و در چندین مورد از نمایندهگان جامعه مدنی و اعضای کنگره دعوت کردند تا شاهد مذاکرات باشند. طرفین همچنین در مورد مشارکت جامعه مدنی در چندین نهاد درگیر در اجرای توافقنامهها به تفاهم رسیدند. این اقدامات سبب ایجاد گفتوگوهای بین مذهبی، ظرفیتسازی در تیوری و عمل حل منازعات، تلفیق دستور کارهای شهروندان و ایجاد سازوکارهای نظارت بر آتشبس مانند آتشبس بانتای شد.
- اعتمادسازی: آتشبس طولانی دوجانبه به ایجاد اعتماد میان دو طرف مذاکره و مردم کمک کرد. این اعتماد در حال حاضر ضامن اصلی این است که هیچگونه بازگشتی به درگیری مسلحانه وجود نخواهد داشت. همچنین هر دو طرف حقوق بینالملل بشردوستانه و معاهدات بینالمللی حقوق بشر (در زمینه جذب کودکسرباز، ممنوعیت استفاده از ماینهای ضد نفر و غیره) را به رسمیت میشناسند. این عوامل در کاهش سطح تقابل و ایجاد اعتماد بین احزاب و جامعه مدنی مهم بوده است.
چند آموزه مهم از صلح فیلیپین
- حضور زنان، جامعه مدنی، قربانیان جنگ و توجه به تکثر اقوام تاثیر بهسزایی در موفقیت صلح و مشروعیت بینالمللی آن دارد.
- جامعه بینالمللی نقش تعیینکنندهای در روند صلح دارد، اما این نقش، نقش اصلی نبوده و در حقیقت از حیث اهمیت در دوجه دوم قرار میگیرد. روند صلح فیلیپین این نکته را یادآور میشود که مدیریت عناصر و مولفههای اساسی روند صلح به دست «رهبری ملی» است.
- دولتی که درگیر پروسه صلح است، باید قانونگذار را شامل پروسه کند و برداشتهای قوه قضاییه را قبل از امضای توافق در نظر بگیرد. اصلاحات قانون اساسی، بهترین تضمین برای تحکیم تحول ساختاری یک کشور است.
- مذاکرات بخشی از رسیدن به صلح است. همزمان با مذاکرات باید باب گفتوگو در دیگر بخشهای بدنه جامعه که به واسطه درگیری و جنگ سبب ایجاد شکاف شده، آغاز گردد. این امر برای دستیابی به تحولات اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی لازم برای غلبه بر درگیری مسلحانه طولانیمدت ضروری است.
- صلح یک فرآیند و روند است که ظرفیت صلح پایدار در یک توافقنامه به میزان مشروعیت آن بستهگی دارد.
- مذاکره و به دنبال آن فرصتدهی به مخالفان و تبدیل یک حرکت شورشی به یک حرکت مشروع سیاسی مبرا از هرگونه تهدید، تحمیل و زورگویی، ضمانتی اساسی در راستای عدم تکرار درگیری مسلحانه و جذب این افراد در بدنه جامعه است.