عقبنشینی مسوولانه؛ لزوم دوری از تکرار سه اشتباه تاریخی
اسحقعلی احساس

تعدادی از تحلیلگران حوزه تاریخ و سیاستمداران، خروج نیروهای شوروی از افغانستان را غیرمسوولانه میخوانند. به باور آنان، سقوط دولت دموکراتیک و فروپاشی نهادهای ملی این سرزمین، پیامد خروج غیرمسوولانه ارتش سرخ بود. آنان، همزمان با سالروز خروج نیروهای شوروی از افغانستان، عقبنشینی این نیروها از کشور را با گفتوگوهای جاری صلح و مسأله خروج نیروهای ائتلاف بینالمللی به رهبری امریکا پیوند میزنند و از عواقب هر نوع رفتار و خروج غیرمسوولانه هشدار میدهند.
ارتش سرخ در شانزدهم فبروری ۱۹۸۹ میلادی به شکل کامل افغانستان را ترک کرد. رهبران اتحاد جماهیر شوروی پس از آنکه متوجه شدند جنگ افغانستان پیچیده و فرسایشی شده و ادامه آن با هزینههای هنگفت مالی و انسانی همراه است، تصمیم گرفتند تا از طریق سیاسی به حل جنگ بپردازند. آنان با تلاشهای پیگیر، زمینه مذاکرات و امضای توافقنامههای جینوا را مهیا ساختند. در سطح داخلی، ارتش افغانستان را تقویت کردند و تا توانستند از مخالفتهای جناحی میان حزب دموکراتیک خلق، جلوگیری کردند. در سطح منطقهای پاکستان را که طرف اصلی جنگ محسوب میشد، به میز مذاکره کشاندند و تلاش کردند اجماع لازم منطقهای را برای حل منازعه افغانستان از طریق دیپلماسی به وجود بیاورند. در سطح جهانی نیز ایالات متحده امریکا را به اتاق گفتوگوهای جینوا – در مقر اروپایی سازمان ملل در سویس ـ کشاندند. نتیجه تلاشها، این بود: تقویت دولت افغانستان، خلق اجماع منطقهای و جهانی برای صلح و امضای توافقنامهها با تضمینکنندهگان و هیأت نظارتی معتبر (سازمان ملل متحد). ایجاد گارد خاص ریاست جمهوری و تقویت آن و حمایتهای تسلیحاتی و اقتصادی از دولت و ارتش افغانستان، به این هدف صورت گرفت که دولت دموکراتیک برای روزهای سخت آماده باشد. مسوولان اتحاد جماهیر شوروی به نجیبالله گفته بودند که در صورت ادامه جنگ و عدم وفاداری بخشهای دیگر ارتش، گارد خاص ریاست جمهوری میتواند از دولت دموکراتیک دفاع کند.
هرگاه از درون این تلاشها و گامها به جریان مذاکرات جینوا، امضای موافقتنامهها و در نهایت اجرای گامبهگام پروسه خروج ارتش سرخ از افغانستان نگاه کنیم، نتیجه این میشود که نیروهای شوروی بر خلاف تصور غالب، خروج غیرمسوولانه نداشتند. اما اگر از بیرون و از دل تجربههای پس از خروج، خاطرات مسوولان حزبی و دولتی و از جایگاه یک ناظر بیطرف به جریان عقبنشینی ارتش سرخ نگاه کنیم، میتوانیم حداقل سه اشتباه بزرگ را در این زمینه فهرست کنیم و آن را به گفتوگوهای جاری صلح پیوند بزنیم.
اول- مستندات تاریخی و خاطرات مسوولان حزبی و دولتی نشان میدهد که جانب شوروی در جریان سالهای دهه هشتاد میلادی، در مواردی، مسایل مربوط به افغانستان را با طرف مقابل جنگ به مذاکره و معامله میگذاشت. عبدالوکیل، عضو بیروی سیاسی حزب دموکراتیک خلق و وزیر خارجه دولت دموکراتیک افغانستان، در کتاب خاطراتش «از پادشاهی مطلقه الی سقوط جمهوری دموکراتیک افغانستان»، از این رویکرد اتحاد جماهیر شوروی به سختی انتقاد میکند و مینویسد که او نارضایتی جانب افغانستان را در آن زمان، با مسوولان شوروی مطرح کرده است. این مسأله، یکی از اشتباهات جدی شوروی در آن زمان بود که ناخواسته به جنگ طرف مقابل (تنظیمهای جهادی تحت حمایت پاکستان و امریکا) مشروعیت بخشید، نقش دولت دموکراتیک افغانستان را تضعیف کرد و به جایگاه آن صدمه بسیار زد. بر مذاکرات کنونی صلح نیز همین نقد وارد است. دولت ترمپ در جریان نزدیک به هژده ماه، در غیاب دولت افغانستان به عنوان تنها اقتدار مشروع این سرزمین، با طالبان به مذاکره پرداخت. با وصف آنکه دولت ترمپ بارها اعلام کرد که روی مسایل مربوط به افغانستان با طالبان گفتوگو نکرده و تنها موضوعات مرتبط با امریکا را با آنان به بحث گرفته، اما بحث موجودیت ضمیمههای محرمانه در توافقنامه، ابهامات جدی را در این زمینه به وجود آورده است. پیامد منفی مذاکرات امریکا با طالبان، انزوای دولت افغانستان و مشروعیت یافتن جنگ گروه طالبان بود. اکنون که بحث بازنگری توافقنامه دوحه در دولت بایدن مطرح شده است، توقع میرود که دولت جدید امریکا، اشتباهات دولت ترمپ را تکرار نکند.
دوم- اشتباه دوم اتحاد جماهیر شوروی، اعتماد به تعهدات جانب مقابل (پاکستان) بود. رهبران سیاسی و نظامی شوروی و افغانستان، پس از امضای توافقنامههای جینوا، گامبهگام مفاد این توافقنامهها را اجرایی ساختند. جانب مقابل اما به هیچ یک از تعهداتش عمل نکرد. در جریان یک سال پس از امضای توافقنامههای جینوا، دولت افغانستان به شکل مستند ۳۹۵ یادداشت رسمی از تخطیهای پاکستان در دفتر «هیأت مساعی جمیله سازمان ملل متحد در افغانستان و پاکستان» ثبت کرد؛ سازمان ملل اما نخواست/نتوانست این تخطیها را بررسی کند. امریکا که به عنوان یکی از تضمینکنندهگان، توافقنامههای جینوا را امضا کرده بود، با تکمیل شدن روند خروج نیروهای شوروی، به قضایای مربوط به افغانستان بیتوجه شد و برای سالهای دراز، این کشور را فراموش کرد. در مذاکرات کنونی صلح، احتمال تکرار این اشتباه وجود دارد. توافقنامه امضا شده میان امریکا و طالبان را هیچ کشور و نهاد بینالمللی تضمین نکرده است. اکنون بحث بازنگری این توافقنامه در وضعیتی مطرح شده است که طالبان به عهدشکنی متهم هستند و دولت جدید امریکا مدعی است که ارتباط طالبان با القاعده و داعش قطع نشده است. چالش جدی دیگر در برابر مذاکرات کنونی، نبود نهاد ناظر بر گفتوگوهای بینالافغانی است. با توجه به تجربههای جریان مذاکرات جینوا و خروج قوای شوروی، انتظار میرود که دولت جدید امریکا، به طرف مقابل جنگ افغانستان و حامیان منطقهای و جهانی آن، بدون تضمینهای معتبر، اعتماد نکند. همچنان از گفتوگوهای بینالافغانی به خوبی نظارت کند و نگذارد طرف مقابل با عهدشکنی بار دیگر زمینه سقوط و فروپاشی نهادهای ملی افغانستان را مهیا سازد.
سوم- شورویها در آخرین روزهای عقبنشینی از افغانستان، متوجه شدند که طرف مقابل (پاکستان و تنظیمهای جهادی تحت حمایتش) گزینه ادامه جنگ و پیشروی به سوی کابل را در دستور کارشان قرار داده است؛ اما از آنجایی که تنها به خروج میاندیشیدند، به صورت مستقیم از دولت افغانستان حمایت نظامی نکردند. تمام تلاش مسوولان اتحاد جماهیر شوروی متمرکز بر این مسأله بود که از جنگ افغانستان به شکل آبرومندانه کنار بکشند. آنان پیش از اینکه از پیامدهای خروج نگرانی داشته باشند، از مفاد پروتکل دوجانبه برای خروج قوا که میان کابل و مسکو امضا میشد، نگران بودند. آنان میخواستند پروتکل دوجانبه خروج به گونهای تهیه و امضا شود که در آینده، دولتهای افغانستان نتوانند درخواست غرامت کنند. این پروتکل با توجه به خواستهای اتحاد جماهیر شوروی تهیه و امضا شد و ارتش سرخ و مسوولان سیاسی و نظامی آن کشور با شادمانی بسیار افغانستان را ترک کردند. اکنون نیز بحث خروج مسوولانه و آبرومندانه امریکا و اعضای ائتلاف بینالمللی از کشور مطرح است. امریکا و همپیمانانش نباید به مذاکرات صلح افغانستان به گونهای نگاه کنند که تنها خودشان از این معرکه پا پس بکشند و نگران پیامدهای خروج نباشند. آنچه در مسأله افغانستان بیشتر از هر چیزی مهم و ضروری است، نظارت از جریان مذاکرات و به دنبال آن تطبیق مفاد توافقنامهها است. انتظار میرود دولت بایدن و اعضای ناتو اشتباه اتحاد جماهیر شوروی را تکرار نکنند.