چهرههای تکراری و احتمال تکرار ناکامی

توافقنامه سیاسی میان ارگ و سپیدار امضا شد. رییس جمهور غنی و عبدالله در حال حاضر بیشترین انرژیشان را معطوف به تقرریهای پیش رو ساختهاند. تا اینجای کار، رییس جمهور در برخی از نهادها، تقرریها و جابهجاییها را انجام داده است، اما در هیچیک از تقرریهای تازه، خبری از چهرههای نو در ساختار سیاسی – اداری افغانستان نیست. به جز عبدالهادی ارغندیوال و حنیف اتمر که چهرههای تکراری بیرون از ساختار حکومت استند، سایر جابهجاییها نیز از درون حکومت انجام شده است. مثلاً سرپرست وزارت اطلاعات و فرهنگ، سرپرست وزارت امور زنان شده است. رییس اداره امور، والی هرات شده، فضلی مشاور پیشین رییس جمهور، رییس اداره امور شده است. والیهایی که تازه در پنج ولایت تعیین شدهاند نیز از درون حکومت جابهجا شدهاند. حقیقت قضیه این است که جابهجایی چهرههای تکراری، نشان میدهد که اصلاحات در حکومت افغانستان جایی ندارد.
به این ترتیب، رییسجمهور، صرف شماری از مهرهها را جابهجا میکند و شماری از چهرههایی که در حکومت، پیش از این کار کرده بودند را در شماری از وزارتخانهها گماشته است. به نظر میرسد که در روزهای پیش رو، تغییرات کلانی در کابینه و نهادهای درجه اول دولتی اعمال شود. اما روند گزینش افراد نشان میدهد که حکومت ارادهی چندانی برای جستوجو چهرههای نو و استعدادهای بهتر در حکومت ندارد.
عبدالله هنوز کسی را معرفی نکرده است. عبدالله با چهرههای سیاسی پر توقع زیادی روبهرو است. به نظر نمیرسد، کسانی را که او برای عضویت در کابینه و نهادهای درجهیک دولتی معرفی میکند نیز چهرههای خارج از ساختار سیاسی – اداری افغانستان باشند.
سالانه هزاران تن از شهروندان کشور از بزرگترین دانشگاههای دنیا در سطوح تحصیلی بالا و در رشتههای مختلف فارغ میشوند. کسانی که روابط گسترده سیاسی ندارند، همیشه گمنام میمانند. آنها بدون داشتن روابط با وصف توان تخنیکی و اداری بالا، حتا در زمینهی تقرری در واحدهای دومی و بستهای کوچکتر نیز با مشکل مواجه میشوند. تعیینات در حکومت هرگز تخنیکی نیست. با وصف موجودیت صدها متخصص در امور اقتصاد، وزیر مالیهی کشور، شخصی تعیین میشود که سابقه کاری در یک حزب سیاسی دارد، نه توان تحلیل و تجزیه اقتصادی آن هم در یکی از فقیرترین کشورهای دنیا. فرمانده نظامی معین اداری یک نهاد ملکی میشود و به این ترتیب، تعیینات متعددی با این همین شکل و شمایل، صورت میگیرد.
واقعیت این است که حکومت وحدت ملی یک حکومت ناکام بود. از نهادهای امنیتی شروع تا نهادهای تخنیکی با ضعفهای کلانی روبهرو بودند. ارائه خدمات به مردم در دوران حکومت وحدت ملی در پایینترین حد ممکن قرار داشت. حکومت باید از ناکامیهای دوره پنج ساله حکومت وحدت ملی درس بگیرد.
رییسجمهور غنی در بیشتر صحبتهایش، همیشه پیرامون شکلدهی یک کابینه فعال، متخصص، کارا و بیرون از حوزه چهرههای تکراری حرف زده است. بر اساس توافقی که میان دو رهبر حکومت وحدت ملی صورت گرفته بود، قرار بود از وزیران کابینه رییسجمهور پیشین، اعضای مجلس نمایندهگان و افرادی که پروندههای حقوقی و عدلی دارند هیچگونه استفادهای نشود. با توجه به گذشت سالها و ایجاد فضاهای نسبتاً سالم برای رشد نسل تازه در افغانستان توقع این بود که برای کابینه چهرههای واقعاً تازه، کارا و متخصص در نظر گرفته شود. ولی کابینه حکومت وحدت ملی نشان داد، چهرههایی که به عنوان وزیران در کابینه معرفی شدهاند، ولو که نامهای نو در شکلدهی کابینه باشند اما چهرههای تازه در انظار و افکار مردم نبودند.
باور مردم نسبت به بسیاری از چهرههای حکومتی در چند سال اخیر کاهش یافته است و علت آن نیز صادق نبودن این چهرهها نسبت به وعدهها و مواضعشان است. همهشمول نبودن حلقههای سیاسی نزدیک به اشرف غنی و عبدالله، روزبهروز این باور را نزد مخاطبان سیاسی قویتر میسازد که حکومت، دیگر نمیتواند طلایهدار و پیشآهنگ جامعهی سیاسی به ویژه قشر جوان باشد و این مسأله در درازمدت از محبوبیت سیاسی هر دو کاسته و به بیتوجهی و عدم حمایت افراد از مواضع آن میافزاید.
مردم افغانستان از تقرریها در ادارههای دولتی تجربههای تلخی دارند. در حکومت وحدت ملی، کسانی که نتوانسته بودند حتا اندکی در تامین امنیت، بهبود وضعیت زندهگی مردم، تطبیق پروژههای انکشافی و ملی دستآورد داشته باشند، به ولایت ناامنتر و نابسامانتر معرفی و مقرر میشدند. حکومت باید از این وضعیت خارج شود. نهادهای دولتی نیاز به چهرههای جدید، افکار جدید، سیاستهای جدید و کارهای جدید دارند. وزارت های تخنیکی نباید به افراد غیر مسلکی سپرده شوند، جابهجایی و تغییر چهرهها و مقامهای قبلی و تکراری از وزارتی به وزارت دیگر نمیتواند مشکلات افغانستان را کاهش دهد و در نهایت کسانیکه در گذشته در وزارتهای مختلف موفق نبودهاند، هرگز نمیتوانند در وزارتهای دیگر موفق باشند.