صلح میآید
عصمتالله احمدی، ماستر علوم استراتژی امنیت ملی

پایان هر جنگ، صلح است. اما جنگها مشکلات زیادی را در جامعه از خود به میراث میگذارد. از آن جمله، تعداد کثیری از افراد جامعه را برای رسیدن به اهداف، مسلح میسازد. ختم جنگ و آمدن صلح نیازمند خلع سلاح، انحلال ساختارهای نظامی و ادغام افراد مسلح یا در جمع نیروهای امنیتی یک کشور و یا هم در زندهگی ملکی است.
تجارب بینالمللی خلع سلاح، انحلال ساختارهای نظامی، DDR و SSR در کشورهای کلمبیا، لیبریا و سیرالیون نشان داده است که در قدم نخست بعد از اعتمادسازی و رسیدن گروهها و حامیان ملی و بینالمللیشان به منافع، آتشبس صورت گرفته و بعد پیمان صلح میان طرفهای درگیر با تضمینهای بینالمللی به امضا رسیده است. همچنان، بالای تطبیق برنامههای DDR و SSR با دخالت سازمان ملل و نظارت نیروهای حافظ صلح آن سازمان، میان طرفهای متخاصم نیز توافق شده است. به همین سبب با در نظرداشت تطبیق موارد ذکرشده، طبق یک تقسیماوقات از قبل پلانشده، برنامههای DDR و SSR در آن کشورها تطبیق و صلح سراسری در کشورهای مذکور تأمین شده است.
در کشور ما افغانستان نیز برنامههای DDR و SSR میان سالهای ۲۰۰۳ – ۲۰۰۵ تطبیق شده است. اما، تطبیق این برنامهها کاملاً یک تجربهی جدید در سطح کشور بود. به این دلیل تجربهی جدید بود که تطبیق برنامه میان طرفهای متخاصم صورت نگرفت؛ بلکه دوست، دوست را خلع سلاح و ریفورم میکرد. بر اساس این دو برنامه، نیروهای ائتلاف شمال و متحدان آنان که به کمک امریکا به قدرت رسیده بودند، تشکیلات نظامی خود را منحل، افراد مسلحشان را خلع سلاح، یک تعداد پرسنلشان را در چوکات اردوی ملی، پولیس ملی و امنیت ملی ریفورم و تعداد دیگر را در زندهگی ملکی مدغم کردند.
نه تنها که تطبیق این برنامهها در افغانستان یک تجربهی جدید بود؛ بلکه ناکام هم بود. سلاحهای کهنه و فرسودهی خفیف که از سالهای قبل در پایگاهها ذخیره شده بود، به پروسه تسلیم داده شد، برعکس سلاحهای جدید و فعال در نزد افراد باقی ماند. همچنان سلاحهای ثقیله که اکثریت آن فعال و اردوی ملی میتوانست از آن در آینده استفاده کند، تخریب شد. افراد مسلح که به زندهگی ملکی رو آوردند، اگرچه در کورسهای مسلکی جذب شدند؛ اما بعد از فراغت، کاریابی برای شان صورت نگرفت. کمکهای جامعهی بینالمللی هم برای افراد خلع سلاح شده و هم برای کسانی که به زندهگی ملکی مدغم شدند، کوتاهمدت و مقطعی بود. در تطبیق هر دو برنامه، هماهنگیهای لازم و تشریک مساعی میان نهادهای ملی و بینالمللی وجود نداشت. امنیت افراد مسلح و خانوادههایشان، به خصوص قوماندانان آنها تأمین نشد. به قول اکثر صاحبنظران بینالمللی، برنامههای دیدیآر، دایاگ، تحکیم صلح و بازگشت به زندهگی مسالمتآمیز نه تنها که منطقی نبود؛ بلکه در بهترین حالت ضیاع وقت و سرمایه بود و در بدترین حالت، انتصابات سیاسی باعث ایجاد بیاعتمادی مردم نسبت به دولت و رشد طالبان شد.
روند دیدیآر در افغانستان اساساً یک شوخی بود. فرانسسک وندرل، نمایندهی پیشین اتحادیهی اروپا در افغانستان در مصاحبه با بیبیسی میگوید که تعداد افراد مسلح در برنامهی DDR شصتهزار نفر گزارش داده شده بود که باید پروسه بالایشان تطبیق میشد. در حالی که احمدشاه مسعود قبل از آنکه کشته شود، در یک ملاقات با وی اعتراف کرده بود که تعداد جنگجویانش که عملاً علیه طالبان میجنگیدند، حدود بیست هزار نفر است. ولی ما (امریکا و کشورهای ائتلاف) شصتهزار نفر داشتیم که سلاحهای کهنهی شان را تحویل دادند. اما این سلاحها به کدام نیروی نظامی بینالمللی تحویل داده نشد تا بعداً میتوانست آنها را از بین ببرد. سلاح آنها به وزارت دفاع افغانستان تحویل داده شد که در رأس آن مارشال فهیم قرار داشت که به نوبهی خود یکی از بزرگترین قوماندانان ائتلاف شمال بود. به این ترتیب، این روند جدی نبود. هر دو برنامه از حمایت کافی ناتو و یا نیروهای امریکایی برخوردار نبود.
بلی در افغانستان، دوست باید دوست را DDR و SSR میکرد. در سطح بینالمللی، امریکا دوست خود افغانستان را باید خلع سلاح میکرد و در سطح داخلی، دولت متشکل از تنظیمهای جمعیت، اتحاد، وحدت و جنبش اسلامی، باید افراد و گروههای خود را خلع سلاح و ریفورم میکردند. یکی از عواملی که از همان آغاز بیاعتمادی را میان نیروهای ائتلاف شمال و امریکا و میان تنظیمهای که در ائتلاف شمال شرکت داشتند، به وجود آورد، همان دیدیآر و ریفورم تشکیلات نظامی بود.
خلع سلاح افراد، انحلال تشکیلات نظامی تنظیمها و ادغام آنها در زندهگی ملکی و همچنان ریفورم تشکیلات نظامی در آن زمان، برنامههای نمایشی بود. تا قبل از ۱۱ سپتامبر، مناسبات امریکا با این تنظیمها که مصروف جنگهای داخلی در افغانستان بودند، به اساس پالیسیهای امریکا که از دموکراسی و حقوق بشر دفاع میکند، چندان از مزایای خوب برخوردار نبود. امریکا به اساس پالیسیهای خود، در برخورد با آنها، به دیدهای ناقضان حقوق بشر مینگریست. این تنظیمها نیز از خود دارای حامیان بینالمللی بودند که در مطابقت با پالیسی امریکا نبود. سخنان احمدشاه مسعود را در اروپا، امریکا جدی نگرفت. این تنظیمها و یا هم هر فرد عاقل دیگر میدانستند که حمایهی امریکا از آنها از روی مجبوریت آن کشور است. بنابراین تا توانستند در مقابل برنامههای DDR و SSR سنگاندازی کردند. به این معنا که در برنامهها صادق نبودند، سلاح و مهماتی را که میتوانستند مخفی کنند، تحویل ندادند.
نه تنها نیروهای ائتلاف شمال؛ بلکه هر کسی میبود، همان کار را میکرد، به این دلیل که از یکطرف اعتماد و دوستی قبلی میان امریکا و ائتلاف شمال موجود نبود و از طرف دیگر، دشمن داخلی آنها، طالبان که بخشهایی از خاک افغانستان را در اختیار داشتند و دارای ماشین جنگی بهتر نسبت به ائتلاف شمال بودند، هنوز نابود نشده بودند و به پناهگاهای اصلیشان در کشور پاکستان رفته و منتظر فرصت بودند. افزون بر آن، هیچکسی تیشه به ریشهی خود نمیزند. قوماندان جنگ برای تضعیف خود، افرادش و یا دوستانش را خلع سلاح نمیکند. نه تنها که خلع سلاح نمیکند؛ بلکه حتا اگر مجبور هم باشد، برای کسب منابع، همنواشدن با سیاست روز و تطبیق قسمی برنامه، سلاحهای کهنه و غیرفعال را جمعآوری، تسلیم، سلاحهای فعال و مهمات را کانسرویشن میکند و برای روز مبادا در جایی نگه میدارد.
نه تنها که DDR، بلکه SSR نیز به همان منوال غیرمعیاری صورت گرفت. همه افسرانی کادری و جهادی که داخل تشکیلات اردوی ملی شدند، از همان تنظیمهای شامل در ائتلاف شمال، به خصوص ولایات پروان، پنجشیر، کاپیسا، بدخشان و بامیان بودند. افسران کادری و جهادی از سایر ولایات، حتا اگر عضویت در تنظیمهای ائتلاف شمال را هم میداشتند، چندان مورد توجه و بحث قرار نداشتند؛ ولی نسبت به افسرانی کادری که واجد شرایط بودند، اما عضویت این تنظیم ها را نداشتند، بهتر بودند.
ریفورم تشکیلات نیروهای امنیتی یا SSR مشکل دیگری را که به وجود آورد و باعث تضعیف نیروهای امنیتی – دفاعی شد، رعایت ترکیب ملیتی بود. اگرچه در جذب پرسنل جدید در قدمههای سرباز، بریدمل و افسر یک کار نیک بود؛ ولی در قدمههای اپراتیفی و به خصوص استراتژیک، رعایت این مسأله منطقی به نظر نمیرسد. صدها مورد وجود داشته است که افراد غیرمسلکی بهنام جهادی بنابر ترکیب ملیتی در پستهای مهم نظامی تقرر حاصل کردند.
دیدیآر و ریفورم ساختار نیروهای امنیتی چه زمانی صورت میگیرد؟
برای خلع سلاح، انحلال تشکیلات نظامی و ادغام افراد گروههای مسلح در یک کشور، باید جنگ داخلی میان گروههای متخاصم که ممکن یکی از جناحها دولت باشد، وجود داشته باشد. ممکن بود میان دولت دموکراتیک افغانستان و مجاهدین در سالهای ۱۹۸۰، صلح، DDR و SSR به وساطت سازمان ملل تطبیق میشد. به همین ترتیب، ممکن بود میان دولت مجاهدین و حزب اسلامی، همچنان دولت مجاهدین با طالبان و دولت طالبان با ائتلاف شمال در سالهای ۱۹۹۰ صلح و هر دو برنامه تطبیق میشد. ولی قسمی که در بالا ذکر شد، تطبیق برنامههای DDR و SSR در افغانستان بعد از ۲۰۰۱ یک تجربهی کاملاً جدید بود.
برای تطبیق بهتر DDR و SSR:
- تلاشها و ارادهی ملی و بینالمللی مبنی بر ختم جنگ وجود داشته باشد.
- عوامل داخلی و خارجی جنگ برطرف شود.
- از مداخلهی کشورهای همسایه و ذیدخل در امور داخلی کشور با تضمینهای بینالمللی جلوگیری صورت گیرد.
- همه کشورهای ذیدخل در قضیهی افغانستان به توافق برسند که جنگ راه رسیدن به منافعشان نیست و از برقراری صلح حمایت کنند.
- پایگاههای طرف متخاصم در کشورهای همسایه از بین برده شود.
- طرفهای درگیر با نظارت سازمان ملل آتشبس کنند.
- به اساس وساطت و میانجیگری بینالمللی میان طرفهای درگیر، توافقنامهی صلح و عفو عمومی با تضمینهای بینالمللی به امضا برسد.
- عدالت انتقالی تطبیق شود.
- طرفهای درگیر، همچنان بالای همه موضوعات شامل برنامههای DDR و SSR موافقت کنند. برای تطبیق DDR و SSR از تجارب بینالمللی استفاده صورت گیرد، طوری که:
- بالای کمیت و ساختار قوای مسلح توافق صورت گیرد.
- تعداد افراد مسلح گروههای متخاصم معلوم شود.
- تعداد سلاحهای سبک و سنگین آنها معلوم و جمعآوری شود.
- معلوم شود که چه تعداد از افراد مسلح گروههای متخاصم میخواهند به نیروهای امنیتی بپیوندند و چه تعداد میخواهند به زندهگی ملکی رو آورند.
- کسانیکه میخواهند به نیروهای امنیتی بپیوندند، دارای کدام شرایط باشند و کسانیکه به زندهگی ملکی رو میآورند، چه کمکها و کدام تعلیمات بالایشان تطبیق و اشتغالزایی برای شان صورت گیرد. بسیار ضروری است تا برای اشتغالزایی آنها، هماهنگی و تشریک مساعی نهادهای ملی و بینالمللی وجود داشته باشد.
- امنیت فزیکی افراد خلع سلاح شدهای که به زندهگی ملکی رو میآورند، به خصوص قوماندانان و خانوادههای آنها تأمین شود.
- بستههای کمکی برای افراد خلع سلاح شده الی اشتغالزایی پرداخته شود.
- ریفورم تشکیلات اردوی ملی، پولیس ملی و امنیت ملی به اساس شرایطی از قبل توافق شده، صورت گیرد.
- طرفهای متخاصم روی نظارت از تطبیق برنامهها موافقت کنند. نظارت از تطبیق برنامهها طبق تقسیماوقات تهیهشده از جانب سازمان ملل صورت گیرد.
- برای تطبیق برنامهها و نظارت از آتشبس، از نیروهای حافظ صلح سازمان ملل استفاده صورت گیرد.
- ناقضان برنامهها از جانب سازمان ملل مجازات شوند.
- تطبیق برنامههای فوق به دوش حکومتی است که بالایش توافق صورت گرفته است.