بخش اول – شورش و ضد شورش
زاهد آریا، نامزد دکترای دفاع و مطالعات استراتژیک

شورشگری
واژهی شورشگری همیشه با برداشتهای متناقض و تفسیرهای متعدد مواجه بوده که به طور عوضی و غیردقیق به کار برده شده است. قسمی که شورشگری را معادل به جنگهای نامنظم، جنگهای انقلابی، جنگهای پارتیزانی و تروریسم تعبیر کردهاند. استفادهی چنین اصطلاحات برای شورشگری از یک لحاظ قابل فهم نیز بوده است؛ زیرا ماهیتهای متفاوتی از شورشگری را بیان میکند که شورشیان به این شیوهها توسل میورزند. اما شورش از لحاظ لغوی به معنای هیجان آمدن، آشفتن و پریشانکردن است و در اصطلاح اقدامی همراه با خشونت دستهای از افراد است که در مقابله با نظام حاکم اتفاق میافتد و همواره بینظمی، آنارشیسم و ناامنی را با خود به همراه دارد. دیپارتمنت مطالعات دفاعی ایالات متحده، شورشگری را اینگونه تعریف میکند: «شورشگری یک جنبش یا حرکت سازمانیافته است که هدف آن سرنگونی حکومت مشروع و قانونی با استفاده از تاکتیکهای درون واژگونی و جنگ مسلحانه است.» نظر به شرایط فعلی؛ اما این تعریف تفسیر جامع به دست نمیدهد، از اینرو این تعریف کامل و جامع نیست. شکی نیست که شورشیان در تلاش تغییر بنیادین و اساسی در ساختارهای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی با استفاده از خشونتاند. این را باید دانست که شورشگری یک مبارزهی نظامی طولانیمدت است و شورشیان با استفاده از تاکتیکهای چریکی و تروریستی، نظامیان، ملکیها، زیربناهای اقتصادی و تأسیسات ملکی – نظامی را هدف قرار میدهند. شورشیان به جای اینکه در فکر شکست دشمن خود باشند، در صدد از بینبردن مشروعیت حکومت هستند. از این لحاظ، درون واژگونی یا انهدام درونی، شکست اجتماعی و فعالیتهای سیاسی برای شورشیان در اولویت است، نسبت به ایجاد خشونت و ترس.
با در نظر داشت دلایل بالا، دانشمندان شورشگری را اینگونه تعریف میکنند: «شورشگری یک نبرد دوامدار است که یک یا چند گروه شورشی تلاش میورزند با سرنگونی یا تغییر بنیادی نظم سیاسی و اجتماعی، یک دولت را با استفاده از خشونت، انهدام درونی، شکست اجتماعی و اقدام سیاسی از بین ببرند.»
شورشیها در صدد واژگوننمودن، بر انداختن حکومت و تصرف قدرت با استفاده از زور، خشونت و جنگ میباشند. شورشیها کوشش میکنند تا ادارهی مناطق و قلمروهای حکومت را به طور کامل یا به شکل قسمی بهدست گیرند تا حاکمیت دولت را در آن مناطق از بین ببرند و دولت را مجبور به عقبنشینی و محروم از تسلط بر قلمرو و نفوسش کند و حکومت سایهی خود را در آن مناطق بنا کنند. زمانیکه شورشیان موفق شوند قلمرو وسیع و نفوس قابل ملاحظه را تحت ادارهی خود بیاورند، آن زمان برای نیروهای ضد شورش و حکومت آشوبزده مشکل خواهد بود تا آنها را از بین ببرند و حمایت مردم را از آنها قطع کنند. از این جهت، برای نیروهای ضد شورش لازمی است تا شورشیان را در همان مراحل ابتدایی شناسایی و مکانهای امن آنها را نابود کنند و نگذارند تا اینگونه گروهها قدرتمند شوند و حکومت موازی را ایجاد کنند.
انواع شورشگری
قبل از پرداختن به علل و عوامل شورشگری، مهم است تا بدانیم چند نوع شورش وجود دارد؛ زیرا تمام شورشها در محور آن میچرخد. در کل دو نوع شورشگری داریم: شورشگری ملی و شورشگری مقاومت.
-
شورشگری ملی
به شورشی گفته میشود که در یکسو شورشیان قرار داشته باشند و علیه حکومت که تا اندازهای مشروع است، مبارزه کنند. در شورشهای ملی، عوامل سیاسی و یا تفاوت طبقاتی، فکری و هویتی میان رژیم حاکم و شورشیها وجود دارد. در این نوع شورشگری، ممکن است حکومتها از حمایت بیرونی بهرهمند شوند؛ اما منازعه اساساً میان شورشیها و حکومت محلی است. باید متذکر شد که در شورشهای ملی، دولت و گروه شورشی تنها طرفهای ذیدخل منازعه نیستند؛ بلکه بازیگران دیگری نیز هستند که از طرفهای درگیر حمایت میکنند و روابط میان هر دو طرف اصلی منازعه را متأثر میسازند. مردم محل، عامترین نوع این بازیگران را تشکیل میدهند. در حالیکه گروهها، سازمانها و کشورهای خارجی نیز در فهرست منازعات ملی جا دارند. شورشگری ملی به معنای نزاع میان حکومت و یک یا چند قسمتی از نفوس است. در این نوع شورشگری، شورشیان سعی میورزند تا سیستم سیاسی را تغییر دهند، ادارهی حکومت را در دست گیرند و یا هم از کشور جدا شوند. شورشگری ملی جامعه را دو قطبی میسازد و عموماً مبارزه میان حکومت و مردم بر سر اقتدار سیاسی، مشروعیت و حمایت مردم است. به طور نمونه، شورشیان فارک در کلمبیا.
-
جنبش مقاومت
این نوع شورشگری زمانی رخ میدهد که شورشگران در تلاش بیرونراندن قوای خارجی از کشور باشند و طوری استدلال میکنند که نیروهای خارجی کشورشان را اشغال کردهاند. عقدهمندی عمدتاً در مقابل حاکمیت خارجی و یا مداخلهی خارجی میباشد. جنبش مقاومت، شورشیانی را که دارای اهداف مختلف هستند، با هم متحد میسازد. اما این نوع اتحادها بسیار سست و شکننده است. به هر حال، اینگونه اتحاد تا زمان ترک قوای خارجی ادامه مییابد و پس از آن اعضای آن مبدل به تنظیمهای کوچک میشوند و بر سر اقتدار سیاسی به جان هم میافتند. میتوان مقاومت فلسطینیها علیه نیروهای اسرائیل، مقاومت چریکهای ویتنامی در مقابل امریکاییها و مجاهدین افغانستان در مقابل نیروهای اتحاد جماهیر شوروی را مثالهای بارز شورشیهای آزادیطلبانه قلمداد کرد.
ویژهگیهای شورشگری
تعداد زیادی از شورشگریها در قرن بیستم، انقلابی و یا هم ضد استعماری بودند و این نوع شورشگریها متأثر از روشهای مبارزهی مائویستی بودند که به شکل یکپارچه، مرکزی و اهداف مشخص، رهبری میشدند. اما شورشگریهای مدرن یا فعلی به شکل غیرمتمرکز، با اهداف مختلف و با بازیگران نامنظم به پیش برده میشوند که انگیزهی دینی، براندازی حکام خودکامه و بیرونراندن نیروهای خارجی از کشورهایشان را دارند. این نوع شورشگریها دارای ویژهگیهای ذیل است:
سیاسی
قبل از آنکه به شرح ویژهگیهای سیاسی شورشگری بپردازیم، نیاز است تا شورش و تروریسم را از هم تفکیک کنیم. در دانشنامهی آزاد، شورشگری به معنای «گونهی از سرکشی» آمده است. در اصطلاح به معنای «حرکت سازمانیافته به منظور براندازی حکومت مشروع و قانونی به واسطهی جنگ مسلحانه» تعریف شده است. تروریسم عبارت از استفاده از قدرت یا خشونت تهدیدآمیز و غیرمشروع توسط شخص یا گروه سازمانیافته علیه مردم، به منظور ترساندن آنها و ایجاد وحشت در جامعه است که اکثراً دلایل ایدیولوژیک و سیاسی دارد. البته با استفاده از روشهای مختلفی همانند ایجاد ارعاب مثل بمبگذاریها، آدمربایی و ترورها است. در تعریف تروریسم تأکید بیشتر بر استفاده از راههای غیرمشروع خشونت، آسیبزدن به مردم عادی و براندازی دولتهای ملی مطرح میشود.
در سال ۱۹۸۰ جامعهشناس امریکایی، میشل ویوریکا از «ضد جنبشهای اجتماعی» سخن گفت. وی در یک تحقیق به این نتیجه رسید که تروریسم بیگانهگی و ضدیت با جنبشها و جریانهای اجتماعی است و میخواهد بر ضد آن عمل کند که در واقع با جامعه در افتاده است. به این دلیل تروریسم «جنبش ضد اجتماعی» است و به این واسطه ویوریکا بین جنبشهای مشروع و تروریسم فرق قایل شد. در کل، عمل تروریستی یک عمل جرمی است؛ اما بدون شک عمل تروریستی بیشتر از جرم است. تروریستان همواره از شیوههای خشنی چون بمبگذاری، حملات انتحاری، اماکن و مردم عام را مورد حمله قرار میدهند و هدفشان ایجاد ارعاب، ترس و وحشت است و در پی تغییرات سیاسی بنیادین در جامعه نیستند. اما شورشیان هویدا و آشکار هستند. دست به فعالیتهای سیاسی میزنند، خدمات را برای مردم ارایه میکنند و خود را از گروههای تروریستی مجزا میدانند و معتقد بر آوردن تغییرات سیاسی بنیادین و اساسی در جامعه هستند. اما شورشیان نیز برای عریضساختن خلای امنیتی و دستیافتن به اهدافشان اقدام به حملات تروریستی میکنند تا مشروعیت حکومت را زیر سوال ببرند. تفاوت دیگر شورش و تروریسم این است که شورشیان خود را شورشگر تعریف میکنند؛ اما تروریسم از تعریف خود به عنوان تروریست به دلیل بار منفی آن انکار میکند و خود را مبارزان آزادی میداند. شورشیها برای رسیدن به اهدافشان و کسب مشروعیت مردمی، دست به فعالیت سیاسی میزنند. معمولاً شورشیان با استفاده از مقامات رسمی و یا غیررسمی که ناراض از حکومتاند و نیروهای سیاسی شورشیان که مسوول پیشبرد فعالیتهای سیاسی این گروهها اند، برای ترویج آرمانهای خود در بین مردم رسوخ میکنند و به واسطهی اینها مستقیم و یا غیرمستقیم دیدگاهها و نظریاتشان را برای مردم از طریق رسانهها و یا پخش شبنامهها و یا سایر وسایل دیگر انتقال میدهند. این را باید علاوه کرد که در نظامهای مردمسالار زمینه برای فعالیتهای سیاسی شورشیان مهیا است؛ اما در نظامهای سرکوبگر، خودکامه و دیکتاتوری این شرایط مهیا نیست. بر علاوهای استفاده از افراد درونحکومتی ناراض، شورشیان با استفاده از ترفندهای دیگری مانند نافرمانی مدنی، اعتصابات و نارضایتیهای مدنی نیز سود میبرند.
سازمانهای جنایتکار
تمام گروههای نظامی ستیزهجو که بر علیه حکومتهای خود سلاح برداشتهاند، رابطهی تنگاتنگی با گروههای جرایم سازمانیافته دارند. چون این گروهها اقلیتی هستند که بر علیه حکومت بغاوت کردهاند و بدون ارتباط با این گروهها نمیتوانند به حیات خود ادامه دهند. از این رو روابط شورشیان با گروههای جنایتکار لازمی است. هدف شورشیان از همکاری با گروههای جنایتکار، دستیافتن به منابع مادی است. در مقابل، گروههای شورشی زمینهی قاچاق مواد مخدر، قاچاق انسان و صدها اعمال غیرقانونی دیگر را در قلمرو تحت ادارهی شان برای گروههای بزهکار مهیا میسازند. گروههای جنایتکار در مقابل برای شورشیان زمینهی تهدید کارمندان دولتی، مقامات دولتی و ترور افراد و اشخاص، قاچاق رهبران شورشی از یک کشور به کشور دیگر و انتقال تسلیحات و سایر موارد دیگر را زمینهسازی میکنند. اغلباً گروههای شورشی که به اهدافشان رسیده نمیتوانند و یا رهبرانشان به مرور زمان از بین میروند و یا هم اینکه اهداف مشخصی را حاصل میکنند، آن زمان نیروهای چریکی یا جنگی خود را به حاشیه میرانند، سازمان شورشی را به یک سازمان بزهکار و جنایی مبدل میسازند و در پی اهداف شخصی خود میروند. در این حالت خطری برای امنیت ملی محسوب نمیشوند و کار نیروهای ضد شورشگری را نیز آسان میکنند.
بنیادگرای اسلامی
بنیادگرای اسلامی که همراه با شورشگری و تروریسم است، در جریان جنگ سرد رشد کرد و پس از فروریختن برجهای تجارت جهانی در نیویارک عملاً آغاز شد و عکسالعمل جمعی جهان را برانگیخت. چنین عکسالعملی باعث توسعهی بینالمللی شورشگری اسلامی در جهان شد و با حملهی امریکا به افغانستان و عراق این وضع شدت بیشتر گرفت.
ماهیت شورشگری
شورشیان در مراحل ابتدایی شورش خویش، نوع مبارزهی غیرمنظم را انتخاب میکنند؛ زیرا آنها توانایی مقابله با نیروهای امنیتی و نیروهای منظم را ندارند. مبارزهی غیرمنظم به شورشیان اجازه میدهد که برای مدت طولانی به مقاومت خویش ادامه دهند، چون انتخاب مبارزهی نامنظم، شورشیان را از یک جنگ سرنوشتساز در مقابل نیرویهای منظم باز میدارد؛ زیرا شورشیان توانایی رویارویی مستقیم با نیروهای متعارف یا منظم را ندارند. شورشیان معمولاً اراضی و جغرافیای پیچیده مثل «میدانهای بیثبات، مشکل و حلقوی» را برای پیشبرد عملیات خویش انتخاب میکنند تا تسخیر آن توسط نیروهای ضد شورشگری آسان نباشد و همچنان شورشیان با گروههای تبهکار و تروریستی دیگر همدست میشوند و به آنها اجازه میدهند که در قلمرو شان حضور پیدا کنند تا خشونت بیشتر را راه بیندازند.
- شورشیان با به چالشکشیدن نیروهای امنیتی کوشش میکنند به اهداف خویش دست یابند. این را باید دانست که کوشش آنها تنها مبارزه با نیروهای امنیتی نیست؛ بلکه تلاش میورزند تا یک سیستم همسطع با حکومت را ایجاد و مردم را اداره کنند و با این کارشان دولت را به وضعیتی مواجه سازند که توانایی کنترل جمعیت و قلمرو خود را نداشته باشد. استراتیژی شورشیان مبتنی بر انتخاب اهداف و ضربهزدن به آن است که چه وقت، چگونه، کجا حملات را راهاندازی کنند تا بتوانند اهداف سیاسی خویش را بهدست آورند. شورشیان با به کاریگیری وسایل چون پروپاگندا، شایعهپراکنی، وحشت و درون واژگونی تلاش میورزند تا ناتوانی دولت را به رخ مردم بکشند و اقتدار و تواناییهای خویش را نشان دهند.
- شورشیان که هدف آنها فعالیتهای غیرقانونی و جنایی است، یک استثنا هستند. کسانیکه با چنین اهدافی مبارزه میکنند، هدف آنها سرنگونی و از بینبردن حکومتهایشان نیست؛ بلکه آنها میخواهند یک ساحه و قلمرو مشخص را در تسلط خویش داشته باشند و یا رهبران سیاسی و نظامی را تحت ادارهی خود بیاورند و به کارهای غیرقانونی خویش ادامه دهند. بهطور مثال: قاچاقبران مواد مخدر.
- تهدید شبکهای، تهدیداتی است که اندازه، اهداف و توانایی آن منافع کشوری را تهدید میکند. این شبکهها متضمن شبکهی اطلاعاتی، اقتصادی، تدارکات و اجزای سیاسی هستند. تهدید شبکهای میتواند شورشی، تروریستی یا شبکههای جنایی باشد. این شبکهها بهشکل متمرکز یا مرکزی و یا هم به قسم غیرمتمرکز یا غیرمرکزی اداره شوند.
- تروریسم فرا ملیگرا مفهوم جهانی دارد. در حقیقت این یک شورشگری منطقهای و جهانی است که هدف آن به چالشکشیدن کشورهای منطقه است و حتا میتواند کشورهای دیگر جهان را نیز تهدید کند.
ادامه دارد…