قسمت اول: موانع فرهنگی اشتغال زنان
سعادتشاه موسوی

از هنگامی که بشر پای به هستی نهاده، زنان در همهی عرصههای زندگی همچون اقتصاد، سیاست، دین، فرهنگ و هنر، پابهپای مردان نقش حیاتی و خلاق را ایفا کردهاند. زنان در جایجای تمدن بشری نشانههای سازنده خویش را بر تارک زمان حک کرده و درخشش ماندگاری را هم اکنون در گنجینههای بزرگ دنیا در قالب آثار بازمانده از عصر ماقبل تاریخ، تاریخ و زمان متأخر به نمایش گذاشتهاند. کار و فعالیت اقتصادی، پدیده دایمی زندگی بشری است و بدون آن زندگی انسان بر کره خاکی غیرممکن است. تا تشکیل نهاد خانواده و پدید آوردن مجموعه انسانی متشکل از پدر، مادر، فرزندان پسر و دختر و گسترش این نهاد و تشکیل خانواده بزرگتر به نامهای عشیره، قبیله، ایل و… به تدریج به نوعی تقسیم کار در میان آنان پدید آمد. مهمترین مسالهای که بر این امر اثر میگذاشت، وضعیت طبیعی و بدنی مرد و زن بود. زن با امرهایی همچون بارداری و شیردادن به فرزندان و نگهداری از وی تناسب کامل داشت و از سویی از نظر قدرت بدنی تا حدی ضعیفتر از مرد بود. از همین رو تحت مدیریت مرد، کارهای خانه و خارج از خانه مثل کار در زمین کشاورزی، انجام امور مربوط به دام را انجام میداد. در طول تاریخ جز در موردهای نادر، پدرسالاری حاکمیت کامل داشته و فقط در تعداد معدودی از قبیلههای ساکن در دریای مدیترانه، مادرسالاری برقرار بوده است. تا پیش از رشد ویژه جمعیت دنیا، مساله کار کردن زن به صورت مستقل در بیرون از خانه و وقتهای فراغت وی چندان مطرح نبود، زیرا کارهای مربوط به خانه و فرزندان به گونهای وقت وی را پر میکرد که به طور عملی وقتی برای آنها نداشت. تا زمانی که اقتصاد معیشتی و کشاورزی برقرار بود، بخشی از کارهای اقتصادی به وسیله زنان صورت میگرفت. حتا امروزه هم در فعالیتهای کشاورزی و دامداری در روستاها و عشایر، زنان نقش مهمی دارند. در فعالیتهای تولید مثل قالیبافی، حصیربافی، ریسندگی و مانند آن سهم بسیار فراوانی دارند. ورود به نظام صنعتی و مدرن و پیشرفت علم و تکنولوژی در زمینههای گوناگون از جمله پزشکی باعث شد میانگین عمر انسان و جمعیت افزایش یابد و بحث کنترل جمعیت به صورت جدی مطرح شود. گسترش بحثهای آزادی سیاسی و اجتماعی، زمینه حضور زنان را در فعالیتهای اجتماعی فراهم کرد و گسترش صنعت، اقتصاد را از روستاها به شهرها کشاند و جمعیت انبوه در شهرها ساکن شد. کار در محیط شهری از کار روستایی متفاوت بود. کارخانهها محل کار بودند. در نظام سرمایهداری صنعتی به علت فراوانی نیروی کار دستمزد اندکی به کارگران پرداخت میشد که جوابگوی هزینه خانواده را نمیکرد و گاه به ناچار فرزند و همسر هم در کنار پدر به کار میپرداختند. اگر برای اقتصاد مشکلهایی رخ میداد و رکود میشد، زنان در جایگاه نیروی درجه دو، پیش از مردان بیکار میشدند. فشار بر جامعه کارگری زنان باعث شد مبارزههای سیاسی و اجتماعی آنان در قرن ۱۹ گسترش یابد. در اروپا و امریکا جنبشهای سوسیالیستی، اتحادیههای کارگری را قویتر سازد. در خواستهای رفاهی زنان در مورد لزوم مهد کودک در کارخانهها، مرخصی برای ایام بارداری و شیرخوارگی فرزندان و مانند آن تا حدی به نتیجه رسید. وقوع جنگهای بینالمللی اول و دوم، جایگاه زنان در راهاندازی مرکزهای اقتصادی را جلوهگر کرد و به تدریج زمینه داشتن حقوق مساوی با مردان را به دست آوردند. ولی تبعیض علیه زنان در محیطهای اقتصادی از سوی کارفرمایان و رقیبان مرد آنان وجود داشته و دارد. دستمزد کمتر، بیتوجهی به وضعیت زنان برای تربیت فرزند و استفاده جنسی از آنان و اجبار در اخفای آن، از موردهایی بوده که سالها در محیطهای کارگری اروپا و امریکا سایه افگنده بود. در اوایل قرن ۲۰ پس از جنگ بینالمللی اول، اصل تساوی مزد به تصویب رسید. گرچه میلیونها نفر از زنان در هنگام جنگ بینالمللی دوم جای مردان را گرفتند و حتا در کارخانههای سلاحسازی مشغول به کار شدند، ولی با بازگشت مردان از جبهه جنگ باید محیطهای کاری برای آنان خالی میشد. به تدریج قانونها و مقرراتی به نفع کار زنان در سازمانهای بینالمللی به تصویب رسید و کوشش شد امتیازهای کار زنان و مردان یکسان شود و از اخراج به علت ازدواج و بارداری جلوگیری به عمل آید. این کارها به صورت لازمه جامعه توسعهیافته تلقی شده و امروزه بخشی از معیارهای توسعهیافتگی درباره حقوق زنان در زمینه آموزش، اشتغال، بهداشت، ازدواج و خانواده، حقوق زنان روستایی است. امروزه در اغلب کشورهای جهان، زمینه و عرصه حضور زنان در بستر توسعه بر پایه تعریف همه سویهنگری و کلگرایی توسه فراهم شده است و زنان نه تنها به عنوان یک جنسیت، بلکه با جایگاهها و موقعیتهای متنوع و متفاوت برخاسته از توانمندیها و مهارتهای علمی – تخصصی و نیز با فرصتهایی که جامعه و نظام سیاسی در اختیار آنان قرار میدهد، به نقش آفرینی در عرصه توسعه میپردازند.
آنچه در جوامع اروپایی و امریکایی رخ داده، گرچه متفاوت از جامعههای اسلامی است، ولی میتواند شباهتهایی داشته باشد. لزوم کنترل جمعیت باعث شده تا خانوادههای کوچک پدیده آمده و از طرفی به علت افزایش هزینه زندگی، درآمد مردان برای اداره خانه کافی نبوده و وقتهای فراغت فراوان زنان نیز باید به صورت مناسبی پر شود. از سوی دیگر، گاه جامعه ظرفیت بهکارگیری زنان در عرصه تولید را دارد و افزایش رشد و رونق اقتصادی نیازمند حضور زنان در عرصههای تولیدی است. عاملهای پیشگفته اقتضا دارد که بحث اشتغال زنان و فعالیت اقتصادی آنان به صورت مستقل مد نظر قرار گیرد و با کاوش در متنهای دینی، موضع دین در این باره معلوم شود. کار اقتصادی زنان در صدر اسلام در خانه و خارج از آن وجود داشته و تحت تعلیمهای دینی زنان از مالکیت، ثروت، مدیریت و استقلال برخوردار بودند؛ ولی کار در خارج از خانه نباید نهاد خانواده و محیط رشد فرزندان و حقوق همسری را تحتالشعاع قرار دهد. وظیفه هر فرد در خانه باید با همآهنگی افراد خانواده و در چارچوب حقوق انسانی تعیین شود.
نظر به هنجارهای اجتماعی – فرهنگی افغانستان، یعنی به خاطر حفظ احترام به خانواده، هر آنچه که توسط زنان تولید شده، یا مشترکاً توسط زنان و مردان تولید میشوند، تنها توسط مردان به بازارها برای فروش منتقل میشوند، در واقع زنان مستقیماً به آن بازارها دسترسی ندارند. از آنجایی که توانمندسازی اقتصادی زنان به طرز دید و آگاهی مردم از نقش جنسیت ارتباط دارد و از طرف دیگر، چون اجراآت مبنی بر جنسیت در ذات خودش شامل اجزای عمده اجتماعی و فرهنگی است، بنابراین چگونگی و میزان سهمگیری زنان در فعالیتهای اقتصادی، به اینکه افراد جامعه نقش جنیست را چطور نگاه میکنند، ارتباط دارد. این دیدگاهها شامل «جنسیتی ساختن ماحول» (زنانگی قشر زنان قسماً وابستگی آنها را به مردان نمایش میدهد)، پارامترهای اجتماعی و فرهنگی برای زنان و محروم ساختن زنان از بخشها و یا اماکن عمومی و بیرونی میشود. از قدیم این مسایل در حوزه بشرشناسی اجتماعی و در خصوص ارتباط فرهنگ با محیط در حوزه جامعهشناسی – فمینیستی مورد بحث علمی بوده است.