پسرم، اسامه بن لادن

گفتوگو با مادر رهبر القاعده، برای نخستین بار
در گوشهی کوچ اتاقی بزرگ، زنی با لباس روشن و طرحداری نشسته است. تصویر حجاب سرخی که موهایش را پوشانده بر پیالهی روی پیشخوان آشپزخانه افتاده، پهلوی قاب عکس پسر بزرگش با غرور و افتخار نشسته است. با یک لبخند، مرد ریشداری که جاکت نظامی بر تن کرده است و در اطراف اتاق عکسهای زیادی از او دیده میشود؛ عکسهایی که حالت و چهرهی متفاوتی دارند. برای غذای شب، مقداری پنیر و کیک لیمویی عربستانی روی میزی چوبی بزرگ گذاشته و آمادهی صرف اند.
عالیه غانم، مادر اسامه بن لادن، جدی است و با دقت به همهی کسانی که در اتاق اند، دستور میدهد. در صندلیهای نزدیک دو پسر از پسرانش که زنده ماندهاند، نشستهاند: احمد و حسن و نیز شوهر دومش محمد ال-اتاس. هر کدام از اعضای خانواده در مورد مردی که نامش با تروریسم جهانی گره خورده است، داستانهای متفاوتی دارند، اما توصیف غانم در مورد مردی که هنوز برای او پسر محبوبی است که به نحوی راه خود را از دست داد، اینگونه است: «زندگیام دشوار بود. به دلیل اینکه او از من بسیار دور بود.» او با اطمینانخاطر میافزاید: «او پسر بسیار خوبی بود و مرا فراوان دوست میداشت.»

در اواسط دههی هفتاد غانم، محمد ال-اتاس مردی با وضعیت سلامت متغیر که لباسی سفید مانند دو پسرش بر تن کرده است را به همسری گرفت و در موردش میگوید: «او از سهسالگی اسامه را بزرگ کرده است. ال-اتاس مرد خوبی است و با اسامه نیز رابطهی خوبی داشت.» عمارتی در گوشهای از شهر جدهی عربستان این خانواده را کنار هم گِرد آورده است و نیز جده، شهری است که برای نسلهای بعدی قبیلهی اسامه خانه و موطن است. آنها یکی از خانوادههای ثروتمندِ پادشاهی عربستان اند. امپراطوری ساختوساز آنان در ساخت عربستانی مدرن تأثیرگذار بوده است و در مدرنیزهکردن این کشور عمیقاً سهم داشته است. خانهی اسامه بن لادن، نشاندهندهی ثروت و نفوذ آنان است: پلکانی مارپیچ و بزرگ که به اتاقهای خالی منتهی میشود. ماه رمضان رفته است و کاسههای خرما و شیرینی که از جشنوارهی سهروزه یادآوری میکنند، در سراسر اتاقهای نشیمن جا خوش کردهاند. در بیرون از خانه هیچ محافظی دیده نمیشود و در این گوشهی شهر جده، خانوادهی بن لادن، ساکنین شناختهشدهای هستند.
سالهای زیادی است که غانم از صحبت در مورد پسرش اسامه بن لادن فرار کرده است. در طول سالها او تمام پیشنهادهای گفتوگو از مطبوعات را رد کرده است. مادری که در طول دو دهه سلطنت پسرش به عنوان رهبر القاعده، روزگاری که اعتصابات را در نیویورک و واشنگتن دیسی دید و سکوتی که در سال ۲۰۱۱ پس از مرگِ پسرش در پاکستان به پایان رسید. اکنون رهبری جدید عربستان سعودی که توسط وارث ۳۲ سالهی بلندپروازِ سلطنت، شاهزاده محمد بن سلمان هدایت میشود، با درخواست من برای گفتوگو با خانوادهی اسامه بن لادن موافقت کرده است.

خانوادهی اسامه، یکی از پر نفوذترین خانوادهها در این شهر است. تمامی حرکات و مشاغل آنان با دقت تحت نظارت دولت قرار دارد. میراث اسامه بن لادن میتواند برای سلطنت عربستان و خانوادهاش درد سرساز باشد. برای همین، مقامات آن کشور استدلال میکنند که اگر برای خانوادهی اسامه اجازه داده شود تا داستانها و قصههایشان را بگویند، آنها میتوانند نشان دهند که اسامه بن لادن متهم به طراحی حادثهی یازدهم سپتمبر بوده است نه عاملِ آن.
منتقدان دولت عربستان سعودی ادعا میکنند که اسامه با حمایت مقامات این کشور و خانوادهی سلطنتی دست به طراحی حملات تروریسی میزد. پانزده نفر از نزده نفری که حملهی یازدهم سپتمبر را انجام دادند، عربستانی بودهاند. بدون تردید، خانوادهی اسامه در گفتوگوهایشان محتاط اند، آنها مطمین اند که باز کردن زخمهای قدیمی مضر است، اما پس از چندین روز مذاکره پذیرفتند که با ما سخن بگویند. زمانی که به خانهی اسامه رفتیم، روزهای داغِ ماه جون بود. هنگام مصاحبه، یکی از مسوولان وزارت خارجهی عربستان سعودی حضور داشت، هرچند او تلاشی برای نفوذ در گفتوگو نکرد. هرچند ما را مترجم همراهی میکرد.
غانم در حالی که در بین برادران اسامه نشسته است، از پسرش اسامه بن لادن به عنوان پسری خجالتی یاد میکند، اما او را در فراگیری علمی موفق میداند. او میگوید اسامه در بیست سالگیاش به جوانی قوی، رانده شده و وفادار بدل شد و نیز هنگامی که در دانشگاه شاه عبدالعزیز در شهر جده، اقتصاد میخواند با افکار تندروانهی اسلامی آشنا شد. آشنایانش در دانشگاه او را از راه بدر کردند. غانم همچنان میافزاید که در این سالها بود که اسامه به کلی تغییر کرد و مردِ دیگری شد. مادرش همچنان میگوید نخستین مردی که اسامه در این سالها ملاقات کرد و از او متأثر شد، عبدالله عزام، عضوی از گروه «اخوانالمسلمین» بود؛ کسی که چندی بعد در همان سالها از عربستان سعودی اخراج شد و او بود که مشاور روحانی اسامهی جوان من گشت. غانم همچنان اضافه میکند که اسامه پسر خوبی بود تا اینکه در بیست سالگی با کسانی آشنا شد که او را شستوشوی مغزی دادند. آنانی بودند که شما میتوانید آنها را یک فرقهی تندرو بدانید. آنها برای این کار از پسرم پول هم میگرفتند. و من پیوسته به اسامه یادآوری میکردم که از آن مردم دور باشد، اما برای اینکه مرا دوست داشت، هیچوقت از فعالیتهایشان برایم نمیگفت.
اسامه بن لادن در دههی هشتاد میلادی به افغانستان سفر کرد تا با اتحاد جماهیر شوروی بجنگد. در روزهای نخستین حضورش در افغانستان مورد احترام مردم قرار گرفت. برادرش حسن میگوید: «در آن روزها، ما و تمام بستگان ما، به او افتخار میکردیم. حتا دولت عربستان نیز او را احترام میکرد و پاس میداشت. اینگونه بود که اسامه عنوان “مجاهد” را گرفت.»