طالبان دوستداشتنی، دو مستند سپاه پاسداران در افغانستان
حسین دانش

طی دو سال اخیر جشنواره مستند و دولتی «سینما حقیقت» در ایران شاهد نمایش فلمهای از برخی فلمسازان ایرانی با موضوع مهاجران افغان بوده که با اعتراض افغانها روبهرو شده است. سال گذشته فلم «خاتمه» به کارگردانی برادران زارعی و فلم مستند «اکسدوس» به کارگردانی بهمن کیارستمی باعث اعتراض اهالی فرهنگی و سینماگران افغانستان شد. سامره رضایی فلمساز مهاجر افغان در ایران و ابوذر امینی فلمساز ساکن هالند، یادداشتهای انتقادی علیه هر دو فلم نوشتند و تعدادی از فلمسازان دیگر هم به نوع نگاه موجود به افغانها در این دو فلم اعتراض کردند.
امسال در سیزدهمین جشنواره «سینما حقیقت» در ایران، فلم «زندهگی میان پرچمهای جنگی» مستند جدیدی از محسن اسلامزاده به نمایش درآمد. این فلم مستند سفری است به درون طالبان در بخشی از شمالغرب افغانستان و جستوجو برای ملاقات با زندانیان گروه داعش که در بند طالبان هستند.
محسن اسلامزاده چند سال قبل هم فلم مستند «تنها میان طالبان» را ساخت که جایزه بخش «شهید آوینی» از جشنواره «سینما حقیقت» در تهران را دریافت کرد. این فلمساز ایرانی در هر دو فلم، طالبان را برعکس تصویر رایج که به عنوان گروه بمبگذار، انتحاری، سنگسارگر، گروگانگیر و اهل کشتار شناخته شدهاند، آنها را موجودات دوستداشتنی نشان میدهد که دست به کشتار مردم غیر نظامی نزدهاند و هدفشان مبارزه و بیرون راندن «غربیها» از افغانستان است. در شناسنامه هر دو فلم مستند آمده که تولیدکننده آنها « مرکز فرهنگی میثاق» است. این مرکز وابسته به جریان حزبالله و سپاه پاسداران ایران است و تمرکز آن روی ساخت پروژههای «مستند بحران» درباره عراق، فلسطین، افغانستان، لبنان، سومالی و جهان اسلام است. در واقع این مرکز شاخه برونمرزی سپاه در عرصه تبلیغاتی است.
این دو فلم مستند از منظر ارزش سینمایی جایی برای بحث ندارد چرا که به سبک فلمهای مستند بسیجی و انقلابی رایج در ایران ساخته شده است اما بررسی محتوایی آنها میتواند ما را در شناخت علت تولید چنین فلمهایی کمک کند. چند پرسش اساسی هم در مورد ساخت این دو مستند وجود دارد و آن این که، مستندساز ایرانی چگونه توانسته است به درون طالبان در «برامچه» هلمند و بخشهایی از شمال افغانستان راه یابد و به راحتی با فرماندهان مهم و اعضای ارشد رهبری طالبان مصاحبه کند؟ چرا یک فلمساز افغان و یا اروپایی نمیتواند به راحتی وارد قلمرو طالبان شود، گرم مورد پذیرایی قرار بگیرد و یا در مانورهای مهم نظامی طالبان حضور یافته و بعد با احترام از منطقه آنها خارج شود؟ قبل از پاسخ به این پرسشها بهتر است آشنایی کوتاه با ساختار و جریانهای قدرتمند فلمسازی در ایران کنونی داشته باشیم تا جایگاه مؤسسه تهیهکننده این دو فلم در میان آنها مشخص شود.
ستون پنجگانهی فلمسازی در ایران
در ایران فعلی پنج ستون و یا جریان عمده فلمسازی است که بنای اصلی سینمای این کشور را تشکیل میدهند.
ستون اول، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ایران و زیرمجموعه وابسته به آن مثل «بنیاد سینمایی فارابی» است که در واقع از پول و امکانات دولتی برخوردار است و درعین حال این وزارت مسوولیت سانسور و تایید فلمها را هم دارد.
ستون دوم، سازمان سینمایی «سوره» متعلق به حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی ایران است که سالها است فلم تولید میکند و سازمان تبلیغات تحت نظر مستقیم رهبر جمهوری اسلامی میباشد. این سازمان پول و امکانات زیاد در بخش فرهنگ و هنر دارد و در عرصه شعر، ادبیات داستانی مقاومت و چند حوزه فرهنگی هنری دیگر با محور اهداف انقلاب اسلامی کار میکند.
ستون سوم، سازمان صدا و سیمای جمهوری اسلامی است که هم فلم تولید میکند و هم سریالهای پرخرج مذهبی -دینی، تاریخی – ملی و خانوادهگی – اجتماعی با محور ایرانیزه کردن تاریخ و فرهنگ، طرح دغدغههای اجتماعی مورد نظر جمهوری اسلامی و بحث اصلاح جامعه را کار میکند.
ستون چهارم، سازمان هنری سینمایی «اوج» متعلق به سپاه پاسداران است که از زمان حکومت احمدینژاد تاسیس شد. این سازمان با پول و امکانات غیر محدود به ساخت فلم و سریالهای جنگی با محور دفاع مقدس، مقاومت اسلامی و گاه فلم و سریال اجتماعی برای مقابله با غرب در داخل ایران و منطقه کار میکند. سازمان سینمایی «اوج» چند زیرمجموعه و همکار دیگر هم دارد که «مرکز فرهنگی میثاق» یکی از آنها در بخش ساخت مستند است.
ستون پنجم، بخش مستقل سینمای ایران است که شامل تعدادی افراد و شرکتهای خصوصی میباشد و «خانه سینما» به عنوان مهمترین مرکز حامی فلمسازان مستقل ایران شناخته میشود. در مواردی هم بخش مستقل سینمای ایران از امکانات دولتی در قالب اجاره تجهیزات، لابراتوار، استدیو و پست پرودکشن استفاده میکنند.
چهار بخش اول در حوزه فلمسازی ایران، بزرگترین بودجه و امکانات را از منابع دولتی، درآمدهای صنعتی بخش سپاه و منابع مالی وابسته به رهبر جمهوری اسلامی در اختیار دارند که در راستای اهداف فرهنگی جمهوری اسلامی و سیاست سانسور و تبلیغ کار میکنند. جریان آخری و مستقل سینمای ایران که به فلمسازان اقلیت مشهور هستند دچار تنگناهای اقتصادی، تحریمها، محرومیت کاری و در مواردی هم در محکومیت زندان هستند.
با این توضیح، فلمهای محسن اسلامزاده از جمله فلمهایی است که در ستون چهارم از جریان فلمسازی ایران قرار دارد و با طرح و بودجه سپاه تولید شده است. قابل یادآوری است که برخی از فلمهای تولید شده این جریان در جشنواره پلیسی روسیه، یک جشنواره دست سوم در اسپانیا و جشنواره آسیایی هم به نمایش درآمده است.
اسلامزاده و مستندهای طالبان
محسن اسلامزاده از فلمسازان مستند در حوزه انقلاب اسلامی و دفاع مقدس ایران است. او در عراق هم فلم مستند ساخته است. فلم مستند «زندهگی میان پرچمهای جنگی» که کار جدید این فلمساز است نگاهی دارد به حضور طالبان در شمالغرب افغانستان. مستندساز در این فلم به عمق منطقه طالبان سفر میکند و تلاش دارد تا از زندانیان داعش که در بند طالبان هستند تصویر بگیرد. او با چند مقام و فرمانده طالبان مصاحبه میگیرد و تصویری از آنها ترسیم میکند که در مقابل امریکا، دولت و داعش مبارزه میکنند.
اسلامزاده در مصاحبه با کانال تصویری خبرگزاری «تسنیم» در خصوص این فلم میگوید: خوشبختانه داعش در مناطقی که ما رفتیم در افغانستان شکست خورده است. آنها نه از سوی امریکا و نیرویهای دولتی افغانستان بلکه توسط طالبان شکست خوردهاند.
اسلامزاده چندین بار به افغانستان سفر کرده و در سال ۱۳۹۰ فلم مستند «سفر به دیار پشتونها» را ساخته است که نگاهی دارد به دیدگاههای طالبان در مورد مبارزه و جهاد با غربیها در افغانستان. او به مزار شریف رفته و جریان اعتراض علما علیه حکومت افغانستان و غربیها را هم در این فلم پیوند داده است. در شناسنامه آن فلم نام یکی از نویسندهگان افغان ساکن ایران هم به عنوان نویسنده فلم به چشم میخورَد.
فلم قبلی اسلامزاده با نام «تنها میان طالبان» مستندی است در نمایش قدرت نظامی طالبان در ولایت هلمند. فلمساز به خطوط اول جنگ نزدیک میشود و از سنگر طالبان، پایگاههای ارتش افغانستان و نیروهای بینالمللی را نشان میدهد که طالبان از غلبه بر آنها سخن میگویند. بخشی از صحنههای این فلم مستند، کاملاً از قبل طراحی شده است، به خصوص نمایش مانور یا رژه نظامی طالبان در دو ولسوالی مهم هلمند که قصداً برای حضور فلمساز برنامهریزی شده است. فلمساز به بازاری در منطقهای از هلمند میرود و در مصاحبهی با مردم، از رضایت آنان نسبت به طالبان میگوید. در این بازار هیچ زنی دیده نمیشود و فقط مردان هستند. مستندساز ایرانی از منطقه «ریگ خانشین» هلمند به منطقه استراتژیک «برامچه» سفر میکند و فرمانده طالبان شخصاً او را در این سفر همراهی میکند. «برامچه» مهمترین مرکز قدرت طالبان و مرکز آموزش نظامی آنان در نزدیکی پاکستان و ایران است. فلمساز مصاحبهای با فرمانده «ملا گل آغا» عضو ارشد رهبری طالبان در «برامچه» دارد. فرمانده ارشد طالبان تاکید میکند که آنها طالبان پاکستانی نیستند، هدفشان بیرون راندن «غربیها» و برقراری حکومت امارت اسلامی در افغانستان است. طالبان برای مستندساز ایرانی، رژه و عملیات خاص نظامی برگزار میکنند. این بار لباس نظامی طالبان، لباس منظم شبیه ارتش، شبیه نیروهای نیابتی ایران یا نظامیان حزبالله لبنان است که به صورت «اتو» شده با پیشانی بند و یونیفرم خاص یک ارتش چریکی نمایش داده میشود.
چگونهگی حضور در میان طالبان
اسلامزاده در هر دو فلم « تنها میان طالبان» و «زندهگی میان پرچمهای جنگی» به ظاهر از طریق فردی که عامل ارتباطی با طالبان در فلم معرفی میشود به درون مناطق آنها میرود و با فرماندهان ارشد نظامی، مقامات دولتی سابق طالبان و اعضای ارشد رهبری آنها مصاحبه میکند.
این را همه دانند که راه یافتن یک فلمساز در میان اعضای مهم طالبان کار ساده نیست و این کار از طریق عوامل ارتباطی کوچک میسر نخواهد بود. اگر مستندساز افغان وارد قلمرو طالبان شود به احتمال زیاد بدون شک گردن زده خواهد شد و اگر مستندساز اروپایی یا امریکایی به گیر آنها بیفتد، از آنان به عنوان اسیر برای تبادله زندانیان طالب و یا امتیازگیری استفاده خواهند کرد.
چرا محسن اسلامزاده به عنوان مستندساز ایرانی در هلمند و شمال افغانستان مورد استقبال و احترام طالبان قرار میگیرد و میتواند در مناطق مختلف با آنها سفر کند؟ چرا فرماندهان ارشد و محافظان طالب به این فلمساز ایرانی در جنوب و شمال کمک میکنند تا فلم بسازد؟
همان طور که قبلاً اشاره شد، در شناسنامه هر دو فلم ساخته شده در افغانستان نام «مرکز فرهنگی میثاق» وابسته به جریان سپاه پاسداران به چشم میخورَد. فرهاد شعبانی نویسنده و منتقد ایرانی میگوید: «مؤسسه فرهنگی میثاق و سازمان سینمایی اوج دو مرکز مهم تبلیغات تصویری سپاه و از مراکز تولید مستندهای بحران در ایران و منطقه است.» این منتقد اضافه میکند که سلیم غفوری « مدیر» مؤسسه فرهنگی میثاق «از اعضای ایدیولوژیک سپاه است و هر دو مرکز تولید فلم، نقش وزارت تبلیغات آلمان در زمان جنگ را برای جمهوری اسلامی ایفا میکند.»
«سلیم غفوری» همچنین تهیهکننده هر دو فلم مستند در مورد طالبان در افغانستان است و از او به عنوان عضو سیاستگذار در جشنواره دولتی «سینما حقیقت» در ایران هم نام برده شده است.
محسن اسلامزاده کارگردان دو فلم مستند در مصاحبه تصویری با کانال «تسنیم» گفته است « فرمانده مهم طالبان در شمال غرب افغانستان به زیر دستانش دستور داد تا این آدم را هر جا که میخواهد ببرید و با او همکاری کنید.»
بنابراین به نظر میرسد هیچ فلمساز ایرانی بدون همآهنگی نیروی قدس سپاه جرأت ورود به قلمرو طالبان در افغانستان را ندارد و محسن اسلامزاده به عنوان فلمساز دفاع مقدس که با بخشهای سپاه کار کرده است با حمایت امنیتی و همآهنگی سفارشدهنده این دو فلم، وارد قلمرو طالبان شده و دو مستند را ساخته است.
به گفته خود آقای اسلامزاده، اگر او در یکی از این مناطق به گیر نیروهای بینالمللی مستقر در افغانستان میافتاد اکنون در زندان بگرام و یا جایی شبیه گوانتانامو میبود. او در هر دو فلم مورد احترام طالبان قرار گرفته، عکسهای یادگاری زیادی با آنها دارد و با ساپورت امنیتی طالبان از مناطق حساس خارج شده است.
حضور مکرر این مستندساز ایرانی در کابل، بلخ، جوزجان، قندهار و هلمند و ساخت فلم درباره طالبان، این پرسشهای سادهای را هم به وجود میآورد که او با چه هدفی از سفارت افغانستان ویزا گرفته است؟ آیا وزارت اطلاعات و فرهنگ یا افغان فلم به او اجازه ساخت فلم در افغانستان را داده بود؟ و آیا بخشهای امنیتی در جریان تماسها و ارتباطات او با طالبان بودهاند؟
تطهیر چهره طالبان در ایران و منطقه
این را میدانیم که هم امریکاییها و هم بخشهایی از سیستم حاکم در افغانستان در صدد شستن چهره طالبان برای مردم بوده و هستند. ایران هم در این شستوشو دادن در جهت اهداف منطقهی و تلاش بیشتر برای خروج غربیها از افغانستان نقش دارد. هر دو فلم تولید شده در «مرکز فرهنگی میثاق» دنبال تطهیر کردن چهره طالبان در افکار داخل ایران و منطقه است. فلمساز ایرانی در پرسشی از فرمانده طالبان در هلمند میپرسد که آیا قتل برادران مسلمان از دیگر مذاهب از نظرتان جایز است؟ فرمانده طالب میگوید، برادران مسلمان دیگر که آدمهای مذهبی باشند نه. آنها برادر ما هستند.
این پاسخ برای آدمهای مذهبی داخل ایران، تصویر کاملاً متفاوت از طالبان را د ررسانههای دولتی ایران به نمایش میگذارد. کارگردان برعکس دیدگاهی که قبلاً در ایران وجود داشت، طالبان را گروه کاملاً غیر وهابی و غیر تکفیری میداند که وجه مشترکی بین آنان با وهابیها و تکفیریها وجود ندارد. او در هر دو فلم مستند خود، نیروهای طالب را «مبارزین واقعی علیه امریکا» میداند که برای بیرون راندن غربیها از افغانستان تلاش میکنند. در فلم او از عملیاتهای انتحاری و کشتار غیرنظامیان، سنگسار زنان در گذشته و اکنون، شلاقزدن، اعدامهای صحرایی و بریدن سرها، سخن و یا تصویری نیست. شاید ایران به دلیل افکار عمومی داخلی و گزارشهای منتشر شده در حمایت از طالبان، نیاز به این نوع تبلیغات و نمایش چهره تطهیر شده طالبان دارد، اما این دو فلم مستند برای مردم افغانستان، تصویر جانبدارانهی جمهوری اسلامی از طالبان است.
در جلسه نمایش و پرسش و پاسخ فلم «تنها میان طالبان» در سینمای «روایت فتح» در تهران که تعدادی مهاجر افغان هم حضور داشتند، خانم مهاجر و دانشجوی افغان که سایت ایرانی «خبرگزاری فردا» نام او را منتشر نکرده است در سوالی از آقای اسلامزاده میپرسد، شما با چه هدفی به سمت طالبان رفتید و کدام چهره طالبان را میخواستید نشان دهید؟ به نظر من این دوربین، دوربین یک مستندساز نیست بلکه عضوی از طالبان است!
دو فلم مستند تهیه شده توسط «مرکز فرهنگی میثاق» درباره طالبان، جدا از تلاش برای نشان دادن تصویر فیلتر شده از آنها، برخی نکات نسبتاً قابل تعمق هم در خود دارد. فلم در جاهایی نشان میدهد که بنیادگرایی در زیرپوست جامعه افغانستان وجود دارد (چنانکه در بخشهای زیادی از خود ایران، پاکستان و کشورهای عربی هم موج میزند.) درعین حال در جاهایی از فلم میتوان به پیچیدهگی جنگ و بازیگران جنگ در افغانستان پی برد. فلمساز در مستند «زندهگی میان پرچمهای جنگی» به نوعی فرصت دیدن به اطراف و مردم را هم به خود داده است اما در جاهایی در مورد کار با طالبان و حس تعلیق، برخی صحنهها از قبل طراحی شده است و این را کسانی که با سینما و فلمسازی سروکار دارند به راحتی حس میکنند. آنچه واضح است این که طالبان در هر دو فلم مستند ایرانی، موجودات «تطهیر شده و دوستداشتنی» نشان داده شدهاند.