منابع کمتر، توقع بیشتر
عصمتالله احمدی، ماستر علوم استراتژی امنیت ملی

محمداشرف غنی رییس جمهور، میگوید که در پنج ماه اخیر، افزایش خشونتها از «سوی گروه طالبان و شریکان تروریستی آنها»، موجب کشته شدن ۱۲ هزار و ۲۷۹ شهروند افغانستان شده است. این مطلب را رییس جمهور روز جمعه ۲۴ اسد، در یادداشتی به روزنامهی واشنگتنپست امریکا، چشمانداز صلح برای افغانستان و نگرانیهای خودش را از هزینههایی که افغانستان به منظور دستیابی به صلح میپردازد، بیان کرده است. در تحلیل کوتاه زیر، میخواهم به عوامل افزایش تلفات نیروهای امنیتی – دفاعی کشور و عدم اجرای حملات تهاجمی آنها بپردازم.
طالبان بعد از امضای توافقنامه با امریکا، برعلاوه اینکه از مشروعیت سیاسی برخوردار شدند، در عرصه نظامی نیز امتیازات قابل توجه کسب کردند. آنها در قدم نخست از اجرا نشدن حملات هوایی حمایت قاطع بر ضدشان اطمینان یافتند. ثانیاً، آنها از عدم حمایت هوایی نیروهای امنیتی – دفاعی افغانستان توسط امریکاییها که در طی سالهای اخیر وابستهگی بیش از حد به آن داشتند، مطمین گردیدند. دو مورد فوق تنها برتری نیروها امنیتی افغان بود که به اثر امضای توافقنامه صلح میان طالبان و امریکا از آنها گرفته شد.
اگر چه طالبان وعده داده بودند که خشونتها را کاهش میدهند، به شهرهای بزرگ و شاهراهها حمله نمیکنند، ولی هم در شهرهای بزرگ و هم بر پوستههای امنیتی در شاهراهها حمله کردند و تلفات بر نیروهای امنیتی وارد کردند. تخطی طالبان از وعدههایشان با اقدامات جدی امریکا و جامعه بینالمللی مواجه نشد، بلکه از جانب آنها تنها با کلمات «به شدت محکوم مینماییم» خلاصه و باعث جرأت بیشتر آنها در اجرای فعالیتهای جنگیشان بر ضد دولت جمهوری اسلامی افغانستان گردید.
نیروهای امنیتی – دفاعی افغان که به آمدن صلح امیدوار بودند، از حملات تهاجمی، اگرچه نسبت بعضی دلایل زیر توان اجرای آن را هم ندارند، ولی بازهم صرف نظر کرده، حالت دفاعی را به خود اختیار کردند، منتظر حملات دشمن و اجرای عکسالعمل در برابر آنها را ترجیح دادند. برعکس، طالبان چند صباحی را نفس راحت کشیده بعد از حصول اطمینان از عدم اجرای ضربات هوایی توسط امریکاییها و تزریق بیش از چهار هزار تن همکاران زندانیشان به صفوف آنها، بعد از آرایش قوا و تجدید گروهایشان به حملات تهاجمی، آن هم از طرف شب و در ایام تاریکی مطلق به تحرکاتشان افزایش بخشیدند.
این یک استراتژی واضح و روشن برای نظامیان است «وقتی دشمن نمیخواهد به جنگ بپردازد، باید آن را به جنگ کشاند – سانتزو.» طالبان از این تکتیک استفاده کردند و نیروهای امنیتی را به جنگ میکشانند و از طریق افراد نفوذیشان، کمینها و انفجار ماینهای کنار جاده، تلفات سنگین را به آنها وارد میکنند.
و اما چرا نیروهای امنیتی توان اجرای حملات گستردهی تهاجمی را ندارند؟
۱. این نیروها به حد کافی به جزوتامهای کوچک تقسیم و تعبیه گردیدهاند. یک تولی با در نظر داشت کمبودها پرسونل، وسایط و با حفظ قرارگاههایشان هرگز توان حمله را ندارد. تعبیه قوتها به جزوتامهای کوچک باعث میگردد تا قوماندانان مافوق از پرسونل بازدید و مواظبت نتوانند. ممکن اکثر سربازان پوستهها قوماندانان کندکها و لواهایشان را به کلی دیده نباشند. این موضوع تاثیرات نفوذ قومانده و امر قوماندانان مافوق را تضعیف میسازد؛
۲. تعبیه قطعات به جزوتامهای کوچک، اصل تعلیم و تربیه را در قطعات به کلی از بین برده است. یعنی تعلیم و تربیه مسلکی در قطعات پیش برده نمیشود.
۳. پایین بودن ظرفیتهای مقامات رهبری ارگانهای امنیتی – دفاعی کشور در پلانگذاری و سوق و اداره عملیاتهای محاربهای. تقاعد تعداد کثیری از افسران قبل از موعد مطابق به قانون امور ذاتی از یکطرف ظرفیتهای مسلکی سوق و اداره نیروها را پایین آورد و از طرف دیگر، نسبت پر نمودن خلایی که سطح اوپراتیفی ایجاد گردید، خطوط مقدم جبهه را در سطح تکتیکی تضعیف کرد.
۴. پایین بودن سطح احضارات قوتها. احضارات قوتها را سطح اکمال پرسونل، پیشبرد تعلیم و تربیت، اکمال تجهیزات و فراهمآوری تسهیلات تشکیل میدهد. ارزیابیها به وضاحت نشاندهنده آن است که قوای امنیتی – دفاعی افغان در هر چهار مورد از وضعیت خوب برخوردار نیستند. از پرسونل این قوا در حضر و سفر مواظبت درست و در هنگام حمله طالبان بر آنها، حمایت به موقع صورت نمیگیرد.
۵. ضعف نهادهای استخباراتی. دستیابی نداشتن به موقع اطلاعات و همچنان ناقص بودن اطلاعات از موارد دیگر است که این نیروها با آن مواجه هستند. اطلاعات استخباراتی جوابده پنج سوال اساسی کی، چی، کجا، چی وقت و چرا نیست.
موارد فوق، نشاندهنده آن است که قوای امنیتی – دفاعی افغان هم از نگاه احضارات محاربهای و هم از نگاه ناتوانایی پلانگذاری اجرای عملیاتها از استراتژی تهاجمی جنگ با طالبان برخوردار نیستند، بلکه در یک موضع دفاعی قرار دارند. طالبان حمله میکنند، تلفات و ضایعات بر نیروهای امنیتی – دفاعی وارد و فرار میکنند. بعد، این نیروها دست به تصرف دوباره پوستههای خالی از دشمن میزنند و آن را تصرف میکنند.
وقتی قوتهای مانور در اختیار نباشند، تواناییهای رهبری قوا مبنی بر سوق و اداره و پلانگذاری عملیات پایین باشد، احضارات قوتها ضعیف باشد، تعلیم و تربیت موجود نباشد، لوژستیک، اکمالات، مواظبت از پرسونل در حد قابل قبول نباشد، تحرک نمیتواند وجود داشته باشد. همان است که دشمن هم برای بقای خود و هم برای به دست آوردن غنیمت از نقاط مختلف در یک ولایت تجمع کرده به یکی از پوستههای ضعیف حمله مینماید، پرسونل را شهید و امکاناتشان را غنیمت میگیرد و فرار مینمایند.
پیروزی بر دشمن تنها با اجرای عملیاتهای تهاجمی ممکن است نه دفاعی. تا دیر نشده، رهبری ارگانهای امنیتی – دفاعی افغان با استفاده از تجارب سالهای قبل وزارت دفاع ملی «هنگام خروج قشون سرخ»، تصمیم جدی مبنی بر کاهش پوستهها و ایجاد بیزها اتخاذ کنند. آنها پوستههای غیر ضروری و پوستههایی که اکمالات آن از طریق زمین امکانپذیر نیست را تخلیه و در بیزهای کلان ادغام نمایند. از پرسونل پوستههای تخلیهشده نیروهای مانور ایجاد و به حملات تهاجمی بر ضد دشمن بپردازند، نه این که بازهم در موضع دفاعی باقی بمانند.
چرا تلفات نیروهای امنیتی بیشتر است؟
۱. اولین علت تلفات، تعبیه قوتها به جزوتامهای کوچک آن هم بدون استحکامات میتواند باشد. تعبیه ناسالم قوتها و نداشتن ریزرف و در پی آن، باعث شده تا جزوتام مافوق بنا بر مسافت بیشتر پوسته از جزوتام اصلی، تاریکی شب، کمین دشمن و نداشتن حمایت هوایی به موقع، پوستههایشان را در مقابل حملات دشمن نتوانند حمایت کنند.
۲. سپردن رهبری وزارتهای دفاع ملی و امور داخله به کادرهای مسلکی استخبارات. کارمندان استخبارات بیشتر در عرصههای کشفی، استخباراتی و ضد استخباراتی تعلیم و تربیت گردیده و در بخشهای متذکره از معلومات و تجارب کافی برخوردار هستند، نه در سوق و اداره صنوف مختلف اردو و پولیس.
یک قطعه و جزوتام اردو از صنوف مختلف تشکیل شده است. این صنوف شامل قطعات اساسی پیاده، زرهی، توپچی و هوایی و صنوف معاونت انجنیری، لوژستیک، مخابره، تخنیک، رادار و دفاع هوایی است. همچنان، وزارت امور داخله از بخشهای اساسی امنی، جنایی، ترافیک سرحدی و صنوف معاونت انجنیری، لوژستیک، مخابره و تخنیک تشکیل گردیده است. بناً، افسران این دو وزارت برعلاوه فراگیری تعلیمات مسلکی رشتهی اصلیشان با سایر صنوف مختلف وزارتهایشان در جریان تعلیم و تربیت آشنایی کامل پیدا میکنند.
۳. تقاعد یک تعداد کثیری از افسران مسلکی قبل از موعد تعیین شده مطابق به قانون ذاتی افسران. افسرانی در پستهای رهبری ارگانهای امنیتی قرار گرفتهاند که تجارب بیشتر از رهبری کندک را ندارند. اعزام جنرال یاسین ضیاء لوی درستیز اردوی ملی افغانستان به تاریخ ۱۳ اسد به ولایت ننگرهار جهت خنثانمودن حملات تروریستی بالای محبس ولایت ننگرهار به وضاحت ثابت میسازد که رهبری نظامی قول اردوی ۲۰۱ سیلاب، کماندوهای محلی، قطعات و جزوتامهای قوماندانی امنیه و ریاست امنیت ملی ولایت از تواناییهای لازم سوق و اداره و مساعی مشترک فعالیتهای محاربهای برخوردار نیستند و در ۲۴ ساعت نتوانستند وضعیت را با در نظر داشت منابعی که در دست دارند، تحت کنترل درآورند.
۴. موثق نبودن و ازدیاد راپورهای استخباراتی. سربازان بعد از دریافت راپورهای استخباراتی برای چندین روز در احضارات میباشند، ولی دیده میشود که از جانب طالبان هیچ حرکتی صورت نمیگیرد، آنها خسته شده از احضارات خارج میشوند. وقتی از احضارات خارج شدند، طالبان با استفاده از مقوله «وقتی دشمن تصور حمله را ندارد، بالایش حمله کنید» بالای پوستهها حمله میکنند و تلفات وارد میکنند.
۵. ارزش ندادن به راپورهای استخباراتی و جلوگیری واقعه قبل از وقوع. نهادهای استخباراتی راپور میدهند که دشمن در اطراف پوسته تجمع نموده، میخواهد بر پوسته حمله کند، اما قوماندانان بنا بر ازدیاد و موثق نبودن اکثر راپورها، توجه نمیکنند. وقتی پوسته سقوط کرد، تلفات وارد شد، بعد از وقوع حادثه اجراات میکنند. باز هم در کمین دشمن مواجه میشوند و تلفات دو برابر میگردد.
۶. ضعف انضباط و دیسیپلین نیروهای امنیتی. این پدیده باعث شده تا اشخاص نفوذی دشمن منحیث مهمان و بچههای خردسن برای اعمال غیر اخلاقی در پوسته دعوت گردند. در نهایت پوستهها سقوط و تلفات به نیروهای امنیتی وارد میگردد؛
۷. اکمال نشدن لوژستیکی به موقع پوستهها و بیزها و ممواظبت نکردن خوب از پرسونل. به طور مثال به قول ۸صبح، ۳ سرطان ۱۳۹۹، فرمانده پولیس ولسوالی تیوره ولایت غور، ادعا دارد که نیروهای پولیس این ولسوالی از دو سال به این سو مواد سوخت و اعاشه دریافت نکردهاند. همچنان بازهم به قول از ۸صبح به تاریخ ۲۵ اسد ۱۳۹۹، فرمانده پولیس چهارسده مدعی است که نیروهای امنیتی و نیروهای خیزش مردمی که پشتیبان حکومت هستند، در نبود مواد خوراکه، مجبور میشوند از شدت گرسنهگی «علف و گیاه کوهی» بخورند.
۸. کمینهای خودسرانه پرسونل برای به دستآوردن قاچاق و در نهایت پول. در اکثر موارد، پرسونل این قوا برای به دست آوردن غنایم، بدون همآهنگی با سایر نیروها دست به اجرای کمینهای خودسرانه میزنند که باعث تلفات و عدم حمایت از جانب سایر ارگانهای امنیتی میگردد.
در نتیجه، از اثر احضارات محاربهای ضعیف نیروهای امنیتی، نبود نیروی ریزرف و مانور در قطعات متعارف، ضعف تعلیم پرسونل، تعبیه نادرست قوتها به پوستههای کوچک، ضعف رهبریت، قومانده، انضباط و دیسیپلین، ناکارایی نفوذ امر و قومانده، حمایت نشدن به موقع زمینی و هوایی قوتها و مهمتر از همه نبود بازپرس و مجازات مسوولانی که مرتکب تلفات میگردند، تلفات نیروهای امنیتی بیشتر گردیده است. در صورت رفع نواقص فوق، تلفات کاهش مییابد.