«کودکان طلاق پدر و مادر خود را نمیبخشند»
ه راستی چقدر سخت است زندگی در خانه ای که خالی از وجود مادر است و چقدر درد آور است حتا تصور روزگاری که عاری از محبت پدر و مادر باشد.
برای کودکی که هنوز بهانه می گیرد تا با گریه های کودکانه اش توجه مادر و پدرش را به خود جلب نموده و هر آن چیزی تازه را در زندگی اش برای بازی داشته باشد، این خیلی دشوار خواهد تا درد تنهایی و بی مادری یا بی پدری را تحمل نموده و در آتش طلاق یا جدایی والدین اش بسوزد.
او هرگز فراموش نمی کند که والدین اش چه ظلمی بزرگی را در حق او انجام داده و درست در زمانی که به وجود آن ها نیاز داشته است، ترک اش نموده و تنهایش گذاشته اند.
در بسیاری از این موارد، کودکان طلاق نه فقط تنها گذاشته می شوند بلکه با انواع خشونت و کودک آزاری نیز رو به رو می باشند.
تحقیقات و گزارش هایی که در زمینه ی کودک آزاری صورت گرفته و به نشر رسیده است، نشان می دهد که اکثر کودکانی که مورد اذیت و آزار قرار گرفته اند، کودکانی اند که به نحوی از محبت پدر و مادر محروم بوده و تحت سر پرستی کسانی غیر از پدر و مادر شان برزگ شده اند. این کودکان یا یتیم اند و یکی از والدین اش یا هر دوی آن ها را از دست داده اند و یا کودکانی اند که والدین شان از همدیگر جدا شده و زیر سرپرستی دیگران مثل مادر اندر، پدر اندر، خانواده کاکا و یا هم خانواده های دیگری که مسوولیت سرپرستی آن ها را به عهده می گیرند، قرار دارند.
«در حالی که کودکان عادی کمتر دچار نفرت از والدین خود میشوند، ۵۱ درصد کودکان طلاق گناهان پدر خود را نابخشودنی میدانند و ۳۸ درصد آنها اشتباه های مادرشان را هرگز نمیبخشند».
یافتههای تحقیقاتی الیزابت مارکادت حاکی از آن است که طلاق آثار زیانباری بر کودکان طلاق می گذارد که معمولا در مطالعات علوم اجتماعی نادیده گرفته میشود و به حساب نمیآید.
بر اساس این یافتهها طلاق علاوه بر هزینههای معمولی که برای جسم و روح کودکان طلاق دارد، دارای آثار زیانبارتری است که معمولا مورد توجه قرار نمیگیرد.
مارکادت میافزاید: اکثر کودکان طلاق حتما اگر در ظاهر سالم بمانند و حتا به معضلات اجتماعی و جرایم و جنایت ها و الکول و… کشیده نشوند، شادی و سرزندگی خود را از دست میدهند و به لحاظ جسمی همانند دیگر کودکان نشاط ندارند.
وی میافزاید: در خانوادههای طبیعی از هر ۱۰ کودک ۸ کودک احساس شادی میکنند اما در بچههای طلاق از هر ۱۰ کودک ۴ کودک احساس شادی ندارند.
یافتههای تحقیقات داکتر مارکادت نشان میدهد که بچههای طلاق احساس بیاهمیت بودن میکنند و فقط یکسوم آنها کودک و بچه بودن را چیزی قابل توجه و مهم میدانند.
علاوه بر این کودکان طلاق ۶ برابر کودکان عادی احساس تنهایی، بیکسی و بیپشتوانه بودن میکنند و در حالی که ۷۰ درصد بچههای عادی کودکی خود را زیبا و سرشار از بازی و شادی میدانند، فقط ۴۳ درصد از بچههای طلاق کودکی خود را دوران بازی و شادی میدانند «.