معرفی، نقد و بررسی تذکرهی زرنگار
حمیدالله کامگار، پژوهشگر و نویسنده

از دیرباز در خطهی پهناور هرات تذکرهنویسی رایج و مورد توجه بوده است. زیرا زبان و ادبیات کهن فارسی پیوندی دیرینه با شعر، یعنی کلام زیبای ظریف همراه با وزن و آهنگ داشتهاند از این روی، از سدهی سوم هجری که شعر فارسی شکوفا و بالنده گشت همواره تذکرهنویسان هرات، سخنِ پختهی گویندهگان و سرایندهگان را برای استفادهی دیگران یا برای شادی دل خود جمع نموده و همراه با نام گوینده یا سراینده و آوردن چند نمونه از آثارش، در دفتر و کتاب ثبت و ضبط نمودهاند. تذکرهنویسی تا روزگار ما ادامه یافته و امروزه با عنوان تاریخ شعرا یا تاریخ ادبیات از آن یاد میشود. یکی از این تذکرهها، کتاب تذکرهی زرنگار است.
تذکرهی زرنگار با نام تاریخی و زیبایش اثری است از بهاءالدین بهاء تیموری، که در سال ۱۳۸۴ خورشیدی از آدرس چاپخانهی توانا در هرات با تیراژ ۲۰۰۰ نسخه، در قطع A4 منتشر شد. این مجموعه ۳۱۰ تن از شاعران، نویسندهگان، خطاطان و نقاشان متقدم و معاصر هرات را به معرفی گرفته و به همکاری مالی عبدالستار پهلوان به چاپ رسیده است.
تذکرهی زرنگار چهارمین اثر بهاء تیموری است و پیش از این، سه کتاب دیگر با نامهای «رسالهی مزارات و آبدات تاریخی هرات، هرات باستان و بناهای تاریخی و زبانههای برج خاکستر به زیور چاپ آراسته است. این کتاب با مقدمهی نویسنده، دو تقریظ (نظم) از استاد شهسوار زحل، تقریظی از محزون غوریانی و زندهگینامهی نویسنده به قلم احمد سعید حقیقی رییس سابق انجمن ادبی هرات) ترتیب گردیده، با وجود آنکه نکات مثبت و قوت فراوان دارد که مجال پرداختن به آن چندان میسر نیست، زیرا علاوه بر معرفی مشاهیر هرات، در قسمت پایانی کتاب چند نمونه از هنر خطاطی و نقاشی تعدادی از خطاطان و نقاشان و تصاویری از شاعران و نویسندهگان هرات را دربرگرفته، از جهتهای اما، این کتاب را اینگونه واکاوی نمودهام:
یک شاعر را چند بار به معرفی گرفتن
– نویسنده در کتاب (تذکرهی زرنگار، ۱۳۸۴: ۲۹) شاعری به اسم مولانا بنایی به معرفی میگیرد و او را از شاعران سدهی نهم هجری هرات مینویسد. در صفحهی بعدی یعنی (همان: ص ۳۰) شاعر دیگری به اسم مولانا کمالالدین شیرعلی را معرفی میکند و او را از شاعران اواخر سدهی نهم و اوایل سدهی دهم میداند. در صورتی که این هر دو شاعر یکی است نه جدا از هم. نام کامل آن مولانا کمالالدین شیرعلی متخلص به بنایی هروی است.
– ابوبکر فانی اوبهی را با یک نمونه از اشعارش به معرفی میگیرد و مینویسد: «…خواجه ابوبکر فانی اوبهی در سال ۱۳۶۳ شمسی چشم از جهان فانی پوشید.» (همان: ص ۶۷). این شاعر را تکراراً با عنوان سید ابوبکر اوبهی به معرفی میگیرد و مینویسد: «…سید ابوبکر اوبهی در سال ۱۳۲۲ شمسی در تنگدستی و بدبختی فنا شد.» (همان: ص ۳۱۹). ضمن آنکه این هر دو شاعر نیز یکی است و نام کامل آن: منشی میرسید ابوبکر اوبهی متخلص به فانی میباشد، نظر به منابع معتبر و متعدد، سید ابوبکر فانی اوبهی نه در سال ۱۳۶۳ و نه در سال ۱۳۲۲ شمسی وفات یافته، بلکه وی در سال ۱۳۳۳ خورشیدی وفات یافته و در اوبه مدفون است.
– با یک غزل و این مطلع:
ای صبح ازل شعشعهی بدر جمالت
وی شام ابد مرحلهی ضل لیالت
شاعری را به اسم درویشمحمد اوبهی به معرفی میگیرد. (همان: ص۷۰). دقیقاً هشت صفحهی بعد تکراراً این شاعر را با همین مطلع به معرفی میگیرد. (همان: ص۷۸)
– در قسمت معرفی شاعران زن، در یک صفحه بانو حیات هروی را به معرفی میگیرد. (همان: ص ۲۳۳). این شاعر با همان نمونه از شعرش در جای دیگر با نام بانو حیاتی تکراراً به معرفی میگیرد. (همان: ص ۲۴۳).
– به همان ترتیب، در صفحهی دیگری، شاعری به اسم حافظ هروی را به معرفی میگیرد. (همان: ص۲۹۰) بدون کوچکترین تغییراتی، به تکرار این شاعر را با همان مشخصات و نمونه از شعرش به معرفی میگیرد. (همان: ص ۳۰۸.).
– به تکرار معرفی کردن شاعران ادامه مییابد تا جاییکه در یک صفحه، یک شاعر را دو بار به دو روش معرفی میکند و این شاعر هرات را دو شاعر مینویسد. در (همان: ص ۲۹۲) شاعری به نام «امیر سبزواری» به معرفی می¬گیرد. در همین صفحه، این شاعر را به نام «امیر شاهی» معرفی میکند و آن را شاعر دیگری میداند. در صورتی که این هر دو یک شاعر است و نام کامل آن: امیر آقا ملک مشهور به امیر شاهی سبزواری «سبزوار مشهد» میباشد.
– یک شاعر را به تکرار معرفی کردن انگار هنر میشود و نویسنده این شیوهی جدید را پیش میبرد تا اینکه شاعری به نام بیجه منجمه را معرفی میکند. (همان: ص ۲۳۶). دو صفحهی بعد شاعر دیگری به نام (ماهخانم) را به معرفی میگیرد و «آنان» را دو شاعر جدا از هم میداند. جالبتر اینکه، این بیت را:
کوکب بختم که بود از وی منور آسمان
بنگر ای مه کز فراقت در زمین است آسمان
تنها نمونهی شعر هر دو شاعر قرار میدهد.
در صورتیکه بانو ماهخانم چون در استخراج تقویم دستی داشته مشهور بوده به بیجه منجمه و جدا از هم نبودند.
این بیجه منجمه معاصر مولانا عبدالرحمن جامی است و داستان جالبی دارد. وی در جوار خانهی مولانا جامی مسجد جامعی ساخته، توقع داشته که مولانا جامی در آن مسجد نماز بگذارد، لیکن مولانا در مسجد او نماز نکرده. و این بیت در محراب مسجد نوشته:
نگزارم به مسجد تو نماز
زانکه محراب تو نمازی نیست
و بیجه چون شنید، ناراحت شد و جهت مولانا جامی گفته:
جامیا زینسان خری چندی که در گِرد تو اند
گر تو خر گردی تخلصسازی از جامی به است
(مجالسالنفایس، امیرعلیشیر نوایی، ص ۳۵۰ – ۳۵۱.)
یکجاسازی چند شاعر
در تاریخ ادبیات زبان پارسی، چهار نفر به اسم (ابن حسام) داریم. این چهار ابن حسام به ترتیب عبارتاند از:
۱ – «ابن حسام» هروی (جمالالدین محمد ابن حسام) وفات ۷۳۷ قمری.
۲ – «ابن حسام» هروی (جمالالدین بن حسام – نوادهی جمالالدینمحمد ابن حسام) سدهی نهم هجری.
۳ – «ابن حسام» سرخسی (جلالالدین ابن حسام) سدهی هفتم هجری.
۴ – «ابن حسام» خوسفی قهستانی (محمد بن حسامالدین بنمحمد خوافی) سدهی نهم هجری.
ابن حسام شمارهی (۱) از شاعران مخصوص، به نام و مشهورِ ملک شمسالدینمحمد کرت و فرزندان او در هرات بوده، نظر به منابع معتبر از جمله: تذکرهی دولتشاه سمرقندی، تاریخنامهی هرات سیفی، روضاتالجنات اسفزاری، ریاضالشعراء واله داغستانی، تاریخ ادبیات در ایران دکتر صفا، تاریخ ادبیات در افغانستان کهزاد و … وی در سال ۷۳۷ قمری وفات یافته و در هرات مدفون است.
اما در کتاب مورد بحث ما، یعنی تذکرهی زرنگار این چهار ابن حسام یکی گردیده، زیرا زندهگینامه از ابن حسام هروی (جمالالدین محمد)، سال وفات از ابن حسام هروی (جمالالدین بن حسام – نوادهی جمالالدین محمد) و نمونهی شعر از ابن حسام خوسفی قهستانی (محمد بن حسامالدین بن محمد خوافی) انتخاب و تقدیم به مخاطب گردیده است. (همان: ص ۲۴ – ۲۵).
درهم آمیختهگی و جابهجایی اشعار
– نمونهی شعر مولانا کمالالدین شیرعلی بنایی را به این صورت میآورد که، یک مصرع از اول یک غزل و مصرع دیگر را از وسط یک قصیده انتخاب و مطلع یک غزل (نو) قرار داده و مینویسد:
«از خوردن می منع کنندم که حرام است
کوه را دامن پر از لعل بدخشان کرد باز»
و این شعر جدید را برای بنایی به همین صورت ادامه میدهد. (همان: ص ۲۹.)
اما نظر به منابع معتبر، غزل بنایی به این صورت است:
از خوردن می منع کنندم که حرام است
چیزی که در این شهر حلال است، کدام است؟
قصیدهی بنایی نیز به این صورت است:
لالهرخ بنمود عالم را گلستان کرد باز
کوه را دامن پر از لعل بدخشان کرد باز
– ضمن معرفی تاجمحمد آخند، یک تن از شاعران هرات. قسمتی از نمونهی شعرش را به این صورت مینویسد:
در هر طرفی مینگری لب شکری هست
زان نقطه و زین موی میان سخت به فکرم
کانجا دهنی بوده و اینجا کمری هست
از مفلسیام عار مکن رنجه قدم کن
گفتم که معاذالله از بد بتری هست
وی نبض مرا دید طبیب از سر حسرت
شب هر چه دراز است
به آخر سحری است
(همان: ص ۳۹۸.)
نظر به منابع، اصل شعر تاجمحمد آخند به این صورت است:
تا نالهی عشاق حزین را اثری هست
در هر طرفی مینگری لبشکری هست
زان نقطه و زین موی میان سخت به فکرم
کانجا دهنی بوده و اینجا کمری هست
شد محتسب و از پی او بود رقیبات
گفتم که معاذالله از بد، بتری هست
از بخت سیه شکوه مکن تاج که دیدی
شب هرچه دراز است، به آخر سحری هست
– این بیت مشهور را که مجالسالنفایس، ریاضالشعراء، و … منصوب به ملابیدلی متخلص به لنگ نوشتهاند، تذکرهی زرنگار نمونهی شعر بیبی بیدلی قرار داده است:
چشم پر خون و خیال خام و آن دلبر در او
مجمری پر آتش است و پارهای عنبر در او
(همان: ص ۲۳۴.)
– در دیوان هلالی جغتایی به تصحیح و مقابله و مقدمه و فهرست از استاد سعید نفیسی آمده که، «چون هلالی را به کشتن میبردند. سر او را شکستند، چنانکه خون به رویش میدویده در آن محل فیالبدیهه این بیت را سرود:
این قطرهی خون چیست به روی تو هلالی
گویا که دل از غصه به روی تو دویده
(دیوان هلالی: بخش مقدمه، ص ده.)
اما در کتاب تذکرهی زرنگار بیت فوق، نمونهی شعر بانو حجابی قرار گرفته و به این شاعر نسبت داده شده است.
تغییرات در برخی نامها – کم و اضافه نمودن برخی ابیات
– تغییرات در برخی نامها، عوض کردن و جابهجا نمودن و کمکردن و اضافهنمودن در برخی از ابیات نیز به وضاحت دیده میشود. به عنوان مثال: از حکیم ازرقی هروی چه در عنوان و چه در متن به صورت (ارزقی هروی) یاد شده، یا شعر احمد مجلد را به این صورت نوشته است:
خری کج کرده پالان سوی ده بتاخت
چراگاه ده از گاوان بپرداخت
(تذکرهی زرنگار: ص ۱۴.)
اصل این بیت به این صورت است:
خری برگشته پالان سوی ده تاخت
چراگاه ده از گاوان بپرداخت
– یا این رباعی رکنالدین صاین را به این صورت نوشته است:
در حضرت شاه چون قوی شدهایم
گفتم که رکاب را، ز زر فرمایم
آهن چو شنید این حکایت از من
در تاب شد و حلقه بزد بر پایم
(همان: ص ۱۳.)
اصل این رباعی به این صورت است:
در خدمت شاه چون قوی شد رأیام
گفتم که رکاب را ز زرّ فرمایم
آهن چو شنید این سخن از دستم
در تاب فتاد و حلقه زد در پایم
– تذکرهی زرنگار دارای چندین بخش، که شامل بخش شعرا، شعرای اناث، نقاشان، خطاطان، علما و…، است. در بخش شاعران متقدم، متأخر و معاصر هرات، دهها خطاط و نقاش به معرفی گرفته شده و این نقاشان و خطاطان معروف هرات در فصل شاعران و در ردیف شاعران قرار گرفته است. مثل: کمالالدین بهزاد، میرک نقاش، محمود مذهب، مقصود نقاش، میر خلیلالله هروی، سکندر نقاش، رضا هروی، و …
– شاید جالبترین بخش تذکرهی زرنگار را بتوان آنجا مطالعه کرد که زندهگینامهی عبدالرزاق امیدی به معرفی گرفته میشود، اما سرودهای از استاد براتعلی فدایی هروی به عنوان نمونهی شعر عبدالرزاق امیدی قرار میگیرد. (همان: ص ۹۲ – ۹۳.)
به پایان آمد این دفتر حکایت همچنان باقیست.