روشنفکران و سلبریتیها
روحینا حیدری، دانشجوی حقوق

در عصر حاضر هر جامعهای از جمله جامعهی افغانستان هم روشنفکر دارد و هم سلبریتی. یک روشنفکر میتواند سلبریتی باشد، سلبریتیها هم میتوانند در عین زمان که ستاره هستند، روشنفکر باشند. آنچه که در افغانستان از هم قابل تفکیک نیست، کلیت یک مجمع مختلط سلبریتیها و روشنفکران است. سلبریتی شدن در اینجا از هر راهی ممکن میسر شود، اما روشنفکر شدن با مؤلفههای یک روشنفکر واقعی به آسانی به دست نمیآید. در این نوشته من دنبال قضاوت کردنِ خوبها و بدها نیستم، من دنبال آن هستم که واقعیتهای موجود در جامعه افغانستان را از چشمانداز خودم بازگو کنم.
سلبریتی شدن از پخش و نشر عکسها، ویدیوها، متنهای کاپی، انتقادات شدید، کوبیدن دولت و به چالش کشیدن وضع موجود از مجرای اخبار به وجود میآید. کسانی که در افغانستان سلبریتی میشوند، از دامن زدن به مسایل قومی و زبانی و یا هم نشان دادن فیگور ملیگرایانهی افغانی نامور شدهاند. در اینجا کسانی که از هر طریقی دنبالکننده (فالوور) پیدا میکنند، همین که چهرهی سلبریتی به خود گرفتند، دچار توهم خطرناکِ روشنفکری هم میشوند. یکی از مهمترین کارهایی که سلبریتیها انجام میدهند، رسیدهگی به خودشان است. ستارهها در حوزههای گوناگون به خودشان رسیدهگی میکنند، لباس شیک و برند میپوشند اعتمادبهنفسشان بلندتر است و در یک کلام به خودشان باورمند هستند. اگر به میزان عمیقی از خودباوری دست یابیم، دیگران نیز شیفتهی ما خواهند شد. اگر به خود توجه نکنیم، هیچکس به ما توجه نمیکند.
اما این ویژهگیها به تنهایی روشنفکر شدن معنا نمیدهد. چیزی را که باید از هم تفکیک کنیم، این است که هر انسان مشهور روشنفکر نیست و خیلی از روشنفکران هم سلبریتی نیستند. یکی از معمولترین کارهایی که سلبریتیها در کشورهای مختلف جهان به آن میپردازند و در افغانستان نیز مروج شده، اطلاعرسانی و مددخواهی برای رفع معضلات است. مثلاً: فراخوان مردم به کمک در کار مددرسانی، نشر و پخش ویدیوهای آموزنده و بحثبرانگیز و تقویت روحیهی ملی و درآوردن اکتهای ملیگرایانه. روشنفکر اینجا اما درکل در جستوجوی نبودنها است و در پی آنچه باید باشد، نیست.
سلبریتی بودن نادرست نیست، خیلی هم خوب است. اینجا تفاوتهایی را بیان میکنم که میان سلبریتی و روشنفکر وجود دارد. سلبریتیها جامعه را ناخواسته به جامعهی مصرفی تبدیل میکنند و مردم ناخواسته دنبال چیزی میروند که از نشانی یک سلبریتی نشر شده است، اما روشنفکرهای واقعی جامعه را بارور میکنند، علیه اندیشههای دُگم و کوتهبینانه که سبب خرافاتی و عقبماندهگی جامعه میشود، موضع گرفته و برای نجات جامعهیشان مردم را وادار به تفکر میسازند.
سلبریتیها تبلیغات شرکتها، دولت، احزاب و شخصیتهای حقوقی و حقیقی را نیز میکنند. به تعبیری، سلبریتیهای تهیمایه در هر جای جهان حتا با ژستهای آزادیخواهانه و از روی خیرخواهی، ممکن است بهترین سرباز برای دیکتاتورها شوند. روشنفکر به جای تبلیغ تولیدات دیگران، خودش تولید دارد. در افغانستان اما به کرات اتفاق افتاده که سلبریتیها حواس مردم را از حقایق پیرامون پرت کرده و به شهروندان رویاهای دروغین ترسیم کردهاند.
نکتهی جالبی که میان سلبریتیهای دیگر کشورهای جهان یک امر معمول ولی مستتر تلقی میشود، هنر آنها است و آن اینکه به گونهی مستقیم به مخاطبان خود نمیگویند چه کاری باید بکنند، اما آرامآرام قلبهای آنها را فتح میکنند. مخاطبان ناخودآگاه مثل آنها لباس میپوشند، اسباب منزلشان را طوری که آنها چیدهاند میچینند، از فروشگاهی که آنها پیشنهاد میدهند خرید میکنند، سعی میکنند شبیه آنها فکر کرده حرف رد و بدل کنند و شبیه آنها ژستهای خوشبختنمایانه بگیرند.
یکی از مواردی که اکثر روشنفکران جامعهی افغانستان را به توهم دانایی دچار کرده است، نقلِ قولها و حرفهای دیگران است. سلبریتیها جملات موجز ولی تأثیرگذار نویسندهگان و اندیشمندان بزرگ جهان – رماننویسان، فیلسوفان، پیامبران الهی، دیالوگهای نمایشنامه و فیلمها – را حفظ دارند و هرازگاهی این جملات را به زبان میآورند. اما در عالمی از بیخبری، خیلی از مردم – آنهایی که نیازشان به خوردشان داده میشود – فکر میکنند این حرفهایی که آنها نقل قول میکنند، مال خودشان است و از درایت و عمق نگاه آنها برمیآید و روشنفکری و فعالبودهگی آنها را بازتعریف میکند.
جریان روشنفکری و داشتن فکری روشنبینانه نیز در افغانستان با رکود مواجه است. در اینجا روشنفکر غالباً به کسی خطاب میشود که علیه احکام دین و شریعت – به ویژه احکامی در مورد زنان – نقدهای تندی بنویسد. اینجا از فرم غیردینی و ارایه مطالب خلاف آموزههای دینی، برداشت روشنفکری و روشنگری میشود. این رخوت و سقوط در حدی است که حتا دانشگاهیان و کتابخوانان، کسانی که مثلاً خودشان را سکولار و روشنفکر میپندارند، را شامل میشود.
روشنفکری جریانی است که گفتمان علمی، عقلانیت در بحث، تساهل و مدارا با عقاید دیگران، اقناع طرفین و… از بنیادهای اساسی آن به شمار میرود؛ اما در افغانستان جریان روشنفکری به صورت نادرستی در فقدان این مؤلفهها، رشد کرده و فربه شده است. ژستهای سکولار و فیگورهایی که از «ایسمها» تنها نام آنها را میدانند، مانند فمینیسم افغانستانی-اسلامی، در عمل کار مهم و مؤثری برای بهبود وضعیت جامعه انجام داده نمیتوانند و با اطلاعات نیمبندی که دارند، از جریان واقعی روشنفکری خیلی فاصله دارند. این باعث میشود اندک روشنفکران و چیزفهمان درستی هم که هستند، کارکردشان نزد مردم بیاعتبار جلوه کرده و از تأثیرگذاری کار آنها کاسته شود.
از جریانی با این وضعیت که مسیر پرخموپیچ روشنگری را در جامعهی شبیه افغانستان میپیماید، هرچه زمان بگذرد، عناصر فعال آن منزویتر و تنهاتر میشوند و از تلاش و انگیزهی شان دلسردتر. پیشرفت راکد این جریان و تکرار شدن موانع خردآزارِ سد راهشان، باعث سرخوردهگی آنها از مردم جامعه میشود و این انزوای روشنفکر خطرناکترین آسیب را به کلیت جامعه وارد خواهد آورد. خلای گفتمانی و فقدان یک مجمع بزرگ آکادمیک در کشور که باعث به حاشیه رفتن روشنفکران میشود، یکی از عوامل مهم و حساسی است که سد راه پیشروی این جریان میشود. مورد دیگر اما ظهور سلبریتیهای تهی از فکر است که باعث میشود کارایی و مفیدیت روشنفکران کاهش یافته و روحیهی روشنگرانهی آنها تضعیف شود.
در این شکی نیست که دولتهای پس از منازعه و توسعهنیافته و تأثیرپذیر از قدرتهای بزرگ جهانی نمیتوانند روشنفکران را در کنار خودشان بگیرند و از آنها حمایت قاطع کنند. قرار بر این هم نیست که هر روشنفکری بایستی حکومتی باشد، بلکه برعکس. روشنفکران در برابر عقبماندهگیها و نابهسامانیهای جامعه مسوولیتپذیر اند و در مقابل آنها بیتفاوت بوده نمیتوانند. اصالت روشنگران و روشنفکران واقعی همین است، آنها تغییر آوردن و بهبود وضع موجود را رسالت خودشان میدانند. در کشوری مثل افغانستان که نظام حکومتی آن غرق در فسادهای مالی باشد، سیاستهای قومی در آن موج بزند و عملکرد دولت در مقابل مخالفان توأم با سرکوب و خفقان باشد، بدتر شدن اوضاع مملکت و اضمحلال جریان نوپای روشنفکری طبیعی مینماید.
از جانب دیگر، خواست روشنفکران افغانستانی ایدهآلیستی است. آرمانشهر روشنفکران و روشنگران جامعهیمان با رویکردها و اندیشههای انتزاعی بلندپروازانه و آرمانگرایانه – چه روشنفکری دینی و چه روشنفکری غربی – همراه است. این خود میتواند یکی از اشکالات جدیتر، سد راه جریان روشنفکری باشد؛ چون آنان نتوانستهاند خود را با اقتضائات جامعهی به شدت سنتی افغانستان تطبیق دهند. نقد مستقیم بالای سنتها و خرافات جامعه که از پیشتیبانی مستقیم مردم بیسواد و کمسواد برخوردار است، کار به جایی نخواهد بود و برعکس میتواند وضعیت را بدتر هم بکند، که میتوان اصلاحات امانی را نمونهی بارز آن در تاریخ کشور دانست.
در کنار آنچه گفته آمدیم، تعریفی دیگری که در جامعه از روشنفکری میشود، در کنار سکولار بودن، سطح بالای دانش و تحصیلیافتهگی است. به باور برخیها هر دانشآموختهای، روشنفکر است؛ اما با این تعریف ما به اشتباه برمیخوریم. طوری که اگر هر تحصیلیافته را روشنفکر بنامیم، پرسش اینجا است که چهقدر این جمعیت بزرگ روشنفکران موفق شدهاند تا افکار عمومی را هدایت و در حوزههای گوناگون گفتمانسازی کنند؟
رویکرد واقعبینانه برای درک مسوولیت روشنفکری در همینجا معنا پیدا میکند. اگر به پرسش فوق پاسخ قناعتبخش نداریم، پس جامعه ما با خلای روشنفکری روبهرو است. در برداشتهای مختلف تبیین شده است که جهانی شدن، پدیدهی سلبریتیسازی را رایج ساخته است و اکثر نظرات پدیدهی سلبریتی را زاییدهی دنیای مدرن و ناشی از علل و عوامل متأثر از جهانی شدن و دنیای رسانهای میدانند. اما آیا جهانی شدن که پدیدهی سلبریتیسازی را در سراسر جهان به شمول افغانستان تولید کرده است، در به حاشیه رفتن و منزوی شدن روشنفکران نقشی داشته است یا خیر؟ با دریافتن اینکه پیروان سلبریتیها در هر کجا چندینچند پیروان روشنفکران است، درمییابیم که جهانی شدن و سلبریتیسازی نقش اساسی را در اینجا داشته و تأثیر عمیقی را بر جریان روشنفکری گذاشته است.
فرهنگ سلبریتی با عنصر شهرت و شهرتطلبی عجین شده و از همین منظر، این فرهنگ کاذب، رویکرد و نیات ظاهرگرایانه و صرفاً برای جلب توجه و دیده شدن دارد تا رویکرد معرفتی و فکری برای آگاهیبخشی و معرفتافزایی. جهانشمول بودن، یکی از خصوصیات بارز روشنفکری واقعی است. روشنفکران افغانستانی باید وارد صحنه شوند با جهانی شدن گام بردارند و ده برابر برای گفتمانسازی و هدایت افکار عمومی کار کنند. همکاری و همیاری روشنفکران و سلبریتیها در کنارهم در عرصهی تولید اندیشه، جریانسازی و گفتمانسازی و همچنان در عرصهی تبلیغات، شهرتیابی میان مردم و فهم پدیدهی جهانی شدن، مؤثر واقع خواهد شد.
در هرصورت، کارهای فراوانی در پیش روی آنان است. در گام نخست خودشان را از حاشیه به متن بیاورند و سپس در حوزهی ابداع تیوری، استقلال فکری، حقیقتجویی، مطالبهی حقوق، شهامت در عمل، همدردی با جامعه و از همه مهمتر ارایه راهکارهای مدون برای حل مسایل و بحرانهای موجود جامعه فعالیت بیشتر نمایند. سلبریتیها روشنفکرانه عمل کنند و روشنفکر شوند و روشنفکران سلبریتیهای سازگار با واقعیتهای عینی جامعه. هر دو قشرِ هر دو باشند.