در هفده سال گذشته فرصتسوزی شد

۸صبح: جناب مزدک، شما یکی از چهرههای شاخص سیاست افغانستان به خصوص پس از نیمه دوم دهه شصت و پس از آن نیز بر اوضاع کشور ناظر بودید. در ۱۷ سال گذشته و پس از مرگ احمدشاه مسعود و حملهی یازدهم سپتامبر، تغییراتی در منطقه اعمال شد و بانی این تغییرات، ایالات متحده امریکا بود. شما سیاست افغانستان و روند تغییرات در ۱۷ سال گذشته در افغانستان را چگونه ارزیابی میکنید؟
مزدک: ۱۷ سال گذشته، در واقع شانس خوب برای افغانستان بود که افغانستان بتواند از بحرانهایی دامنگیر رهایی یابد. فرصت مناسبی بود تا جامعه جهانی در زمینه صلح و آبادانی افغانستان فعالیتهای گستردهای را انجام دهد. متأسفانه از این شانسهای طلایی و خوب استفاده لازم صورت نگرفت. چون صنف سیاسی حاکم در افغانستان و همچنان جامعهی جهانی با دگرگونیهای فکری، دگرگونی نگاهها و دگرگونی اندیشهها برای حرکت به سوی آینده عمل نکردند. افغانستان در ذهنشان به عنوان ژیوپولتیک و ابزار بود برای تحقق استراتژیهایشان.
در این میان چیزی به نام استراتژی افغانی را حتا همسایههای افغانستان هم ندارند. این عیب در سیاستگذاریهای آنها است اما چیزی به نام استراتژی افغانستانی در صنف سیاسی افغانستان نیز وجود نداشته است.
هیچ وقت در افغانستان جو حاکمی که بتواند در برگیرنده تمام طیف و تنوّع جامعه افغانستان باشد وجود نداشته است .یکی از سبب های اصلی ناکامی در تامین امنیت و شکست نیروهایی که پس از حمله امریکا به افغانستان عقب زده شده بودند و دهشتافگن و تروریست معرفی شده بودند همین است ، آنها دوباره حضور پیدا کردندو از حمایت بخشی از کشورهای منطقه برخوردار شدند .در حقیقت طالبان که در حال مرگ بودند به نیروی آلترناتیو تبدیل شدند.
من فکر میکنم که اگر این شانسها از سوی تمام نیروهای سیاسی وطندوست افغانستان استقبال میشد و بهرهبرداری هر چه بهتر از حضور جامعه جهانی صورت میگرفت، ما امروز در وضعیت بهتری قرار میداشتیم.
۸صبح: ۱۷ سال پیش، زمانی که بحث تغییرات سیاسی در نظام سیاسی افغانستان مطرح شد و ایالات متحده در منطقه حضور پیدا کرد، چهرههایی که در سیاست افغانستان زیاد مطرح شدند، عمدتاً تکنوکراتهایی بودند که در غرب زندهگی کرده بودند و به افغانستان برگشته و در کنار نیروهای بازمانده از جریانهای مجاهدین که نیروی حاکم در آن زمان بودند، کار کردند. شما نقش این چهرههایی که از غرب وارد افغانستان شدند را چگونه ارزیابی میکنید؟ فکر میکنید که بخشی از شکستهایی که ما در حال حاضر تجربه میکنیم ناشی از ناآگاهی همین قشر بوده است؟
مزدک: در طول تاریخ افغانستان، این کشور بارها از آموزشدیدههایشان در خارج کشور آسیب دیده است. در حالی که آموزشدیدههای ما در خارج باید میآمدند و اندوختههایشان را در ساختمان جامعه خود به مصرف میرسانیدند. ولی معمولا اینها بامدلهایی که در بیرون دیده بودند وارد میدان وطن شدند در عملی هم از همه شیوهها به شمول استبداد استفاده کردند.
در حالی که اینها اندوختههای عامشان را باید در خدمت شکوفایی یک مدل و برنامهای که برای ساختن افغانستان همه بر آن به اجماع میرسیدند، مصرف میکردند. این کار صورت نگرفته است. این کار را ما در دهه ۸۰ با یک مدل سوسیالیسم شوروی مرتکب شدیم. تحصیلکردههای آن وقت میخواستند افغانستان را به یک سمتی ببرند که برای افغانستان مطلوب و عملی نبود. شبیه همین مشکل را تکنوکراتهایی داشتند که از غرب آمدند. آنها تلاش کردند تا مدلهای امریکایی و اروپایی و غیره .. را عملی کنند و یا حتا مدل شرقی مانند سعودی مطلوب جلوه دهند..
افغانستان نباید به عنوان آزمونگاه مدلهای کشورهایی که آموزشدیدههای ما از آنجا برگشتند استفاده می شدبلکه باید برای رشد نورمال، آرام و مطابق شرایط حاکم بر افغانستان قدم بر میداشتیم و بنا بر این تکنوکراتهایی که از غرب برگشتند، نقش منفی ایفا کردند.
۸صبح: در کنار نیروهای داخلی که افغانستان را در ۱۷ سال گذشته به قول شما دچار افت شَدید ساختند، بخشی دیگر عوامل خارجی مانند کشورهای منطقه چون ایران، پاکستان، کشورهای حوزه منافع روسیه، روسیه و چین بودند و به طور خاص روسیه که در ابتدا در کنار کشورهای ناتو و سیاست امریکا در مبارزه با تروریسم ایستاد، اما بعدها در سیاستهای برخی از این کشورها چرخشهایی وارد شد، آیا شما عوامل منطقهای را در از بین رفتن فرصتها، قوی میبینید؟
مزدک: بیتردید، اما باز هم باید خودمان را نیز نگاه کنیم، افغانستان یگانه کشوری در منطقه است که در مناسبات با همسایههایش استراتژی نداشته است. ما هیچگاه سیاست خارجی روشن نداشتیم، سیاست ما در مقابل پاکستان در گذشته سیاست روسیه و حالا سیاست هند است. سیاست ما در قبال ایران، امروز بیشتر سیاست عربستان سعودی است، ما سیاستی که بر پایه منافع افغانستان استوار باشد و رابطه ما را با ایران تامین کند نداریم. به همین ترتیب سیاست ما با عربستان سعودی نیز از نگاه ایرانی دیده میشود..
همان طور که در داخل بدون اجماع همه اقوام افغانستان نمیتوانیم این کشور را بسازیم، در خارج از مرزهای خود نیز ما بدون اجماع منطقهای نمیتوانیم یک افغانستان آرام و با ثبات را ایجاد کنیم. بنا بر این ما ابتدا به استراتژی و سیاست روشن در رابطه با همسایه ها نیاز داریم. ما باید به همه همسایهها اطمینان داده بتوانیم که مطابق معیارها و نگاه قوانین جهانی همسایهداری میکنیم و مطابق همین قوانین و معیارها نسبت به تعاملات جهانی، از همسایهها نیز رعایت میخواهیم.
افغانستان باید مرکز تعاملات اقتصادی تمام کشورهای منطقه باشد نه مرکز تقابل، جنگ، دعواها و کشمکشهای خونین .
۸صبح: یک تعداد از رهبران سیاسی افغانستان در حال حاضر دیده میشوند که به نحوی وفاداریهای آشکارا و پنهان با بعضی از کشورهای منطقه دارند و به نوعی نشان میدهند که وابستهگیشان شاید بتواند باعث بقایشان در نظام سیاسی افغانستان شود. با توجه به تجاربی که از سیاست گذشته افغانستان داریم، نقش چنین رهبران سیاسی را چگونه ارزیابی میکنید؟
مزدک: گاهی برخی از رهبران سیاسی، بسیار بد و خرابکارانه بازی میکنند. این نوع وابستهگی همیشه در افغانستان موجود بوده است. در زمان ما نیز این نوع وابستهگیها وجود داشت. زیر عنوان انترناسیونالیسم عشق و علاقه سرشار به جایی وجود داشت که ما را حمایت میکرد تا عشق و علاقه سرشار به وطنی که از ما بود..
اما حالا این موضوع به شدت لجامگسیختهتر از دیروز دیده میشود تا حدی که فقط از موضع منافع سیاسی بخشی از کشورهای معین همسایه افغانستان به عنوان یک صنف سیاسی نگاه میکنند و این نکته جدا خرابکارانه است. باید در افغانستان کاری صورت بگیرد که نگاه و حس مالکیت در این سرزمین در همه زنده شود. توام با یک نوع احساس مسوولیت وطنی نزد همه مردم افغانستان نسبت به این وطن باید ایجاد شود. ما این تلاش را باید انجام دهیم که افغانستان محلی باشد برای نگاهها و تلاشها دلسوزانه باشندهگان آن برای آبادانی، صلح، پیشرفت و تامین امنیت و شکوفایی آن.
۸صبح: شما از احساس مالکیت به افغانستان و جغرافیای این کشور گفتید، در گذشته نیز دیده شده که در واقع یک بخش از مشکلات افغانستان ناشی از عدم حس مالکیت مردم و قشر سیاسی افغانستان نسبت به سرزمینشان بوده است و امروز نیز همان حس مالکیت را زیاد پر رنگ نمیبینیم. دیدگاه شما چی است؟ عوامل اصلی که توانسته است این مالکیت را صدمه بزند و حس مالکیت را از مردم بگیرد چیست؟
مزدک: بیش از ۱۰۰ سال میشود که یک برنامه مطرح شده برای ساختن یک کشور، یک دولت و یک ملت جریان دارد. برنامه افغانی سازی محمود طرزی که از حمایت امانالله خان برخوردار بود و در شیوههای حکومتداری عبدالرحمان خان ریشه داشت و توسط انگلیسها به راه افتاد و حمایت شد..
این برنامهها طی ۱۰۰ سال گذشته نشان دادند که به جریان نمیافتند و غیر عملیاند. این ممکن نیست که افغانستان تنها سرزمین یک قوم باشد، مالک این سرزمین یک قوم باشد و دیگر اقوام به حاشیه رانده شوند، حتا در سالهای اخیر ما شاهد بودیم که از نام یک قوم به آدرس اقوام دیگر آنهم توسط تحصیلکردههایشان برآمد صورت گرفت. آنها خطاب به دیگر اقوام گفتند که یا مثل ما باشید یا ما را ترک کنید. حتا کسانی راکه هویت قومی را به نام هویت ملی قبول نکردن،حرامی و ناروا حطاب کردند . افغانستان خانه تمام اقوام است، ما باید در این زمینه تلاش کنیم و برنامههایی که در آن یک فرد قومی گذار کند به سمتی که به عنوان شهروند، خودش را مالک این سرزمین بداند.
دوره حکومت آقای غنی دورهای است که به افراطیترین شکل ممکن، نگاه به یک قوم صورت میگیرد و در میان آن قوم نیز این نگاهها به سمت یک قبیله خاص است. همیشه ضرر این وضعیت را برادران پشتون ما دیدهاند و این وضعیت به ضرر آنها تمام شده است. فرزندانشان را از مکتب باز میدارد، آنها را از آزادی محروم میکند، آنها را به سمت ساختارها و سیستمهای استبدادی پیش میبرد و این به ما راه نجات از بنبست و بحران نیست.
برادران پشتون ما همیشه ضرورتِ دولت مرکزی قوی را مطرح میکنند. دولت مرکزی قوی همیشه مشکل افغانستان بوده است نه نیاز آن ، دولت مرکزی قوی در اینجا جا نمیافتد، دولت مرکزی دولتی است که به همه متعلق باشد. دولت مرکزی قوی دولتی است که حقوق همه را رعایت کند. دولت مرکزی قوی دولتی است که همه آن را دولت خود بدانند. هر قوم، هر فرد، هر مذهب و هر قشر و گروهی که وجود دارد دولت را از خود بدانند.
هرگونه دولت دینی ایدیولوژیک نیز به بیراهه میرود، این را ما نیز تجربه کردیم و در کشورهای مختلف دیگر دنیا نیز تجربه شده است. همان دولت سه پایه عبدالرحمانخانی که مطرح بود و در آن قبایل، مذهب و دیکتاتوری نقش اساسی ایفا میکرد، عین آن مدل در عربستان سعودی در حال حاضر وجود دارد و عین مدل نیز در افغانستان برای عملی شدنش کار جریان دارد. این مدل نیز در افغانستان راه نمی افتد چون ما در منطقهای هستیم که بدون اجماع شیعه و سنی ثبات آورده نمیتوانیم، بدون اجماع اقوام ثبات آورده نمیتوانیم.
اجماع کلید حل مشکلات افغانستان است، اجماع داخلی و اجماع منطقهای که برای آن صنف سیاسی افغانستان باید کوشش کند و در عین حال کشور های دیگر به شمول همسایهها را قناعت بدهد، باخارجیهای علاقهمند به افغانستان کار مشترک صورت بگیرد. تا این که ما دیگر از این ناحیه آسیبپذیر نباشیم.
۸صبح: مسألهی گرایشهای قومی در سیاست افغانستان در رهبری سیاسی جدید افغانستان ظاهراً بسیار اوج گرفته است. البته نشانههای آن در گذشتهها نیز وجود داشته است، مثلاً در زمان حاکمیت حزب دموکراتیک خلق افغانستان نیز دیده میشد که برخی از حرکتها بر محور همان سیاستهایی که شما به آنها اشاره کردید، شکل گرفته بودند. تصورتان چیست؛ برخورد قومگرایانه شدید حاصل سیاستهای فعلی است یا پیشینه درازمدتتر نیز دارد و در زمان حاکمیت شما نیز وجود داشت؟
مزدک: بله پیشینه دارد، از تشکیل افغانستان به این سو، نگاه قومی وجود داشته است. ساختن دولت افغانی، خودش یک نقشه قومی است زیرا تا اکنون پشتونها نتوانستند ثابت کنند که همه افغان هستند، هنوز همه خودشان را افغان نمیدانند.اماا باید پافشاری می شود تا یک قوم به همه تحمیل گردد و این هیچ نوع مقبولیت برای همه ندارد.، همراه این هویت نیز ما نمیتوانیم نه نان مردم را زیادتر سازیم، نه آب، نه برق و نه هم ساختمان کشور را بهتر سازیم. این بیماری پیشینه دارد، در زمان ما نیز این مشکل وجود داشت..
۸صبح: پس چرا داعیههای بزرگتر مانند سوسیالیسم جهانی نیز نتوانستند جلو این وضعیت را در افغانستان بگیرند؟
مزدک: سوسیالیسم جهانی نیز به اصطلاح، سوسیالیسم جهانی بود.همان شوروی گویا انترناسیونالیتی به افغانستان نگاه قوممحور داشت. برای آنها نیز در افغانستان «پشتونها» به عنوان برادر کلان مطرح بودند. مطرح میشد. امروز نیز روسیه؛میراثدار نظام شوروی سابق مانند شوروی و مانند دوران تزار، به افغانستان نگاه قومی دارد..
رابطه و اتکای روس ها به طالبان به طالبان از نگاه قوم محور آنها به افغانستان ناشی می گردد. اینجا هم روس ها را می بینیم و هم ناتوانی غیر پشتونها را برای تغیر نگاه روس ها در مطابقت با واقعیت های کشور . این نیز از همان ذهن ابزاری ناشی میشود که صنف سیاسی افغانستان دارد که همیشه باید برای دیگران وسیله باشند.
در تمام تعاملاتی که پیرامون افغانستان صورت میگیرد به مسولیت های متقابل و کار متقابل باید فکرکنیم و نباید غیر فعال باشیم، امروز در تمام تعاملات پیرامون افغانستان، مردم حضور ندارند. ما غیر فعال هستیم. در این زمینه ما باید از پاکستانیها یاد بگیریم که چقدر در خط دفاع از منافعشان با جدیت تلاش میکنند، کار میکنند و از شرکت در هیچ نوع تعامل، دریغ نمیورزند. آن سوسیالیسمی که از آن حرف میزنیم، یک بحث و یک حرف بود.
۸صبح: پس به این معنا که سیاست ۱۰۰ سال گذشته افغانستان به حدی ریشه دوانده است که حتا سیاستهای بزرگی که در رابطه به افغانستان مطرح میشود و بازیگران بزرگی که نیز وارد افغانستان میشوند، در واقع بر محور همان سیاستها حرکت میکنند.
مزدک: بیتردید. کانسپت افغانستان یک کانسپت قوممحور است، تا که این کانسپت، این برنامه و این راهکار تغییر نکند، تا که روشنفکران و قشر سیاسی افغانستان از نظر فرهنگی و فکری دگرگون نشوند و تغییر نکنند، ما شاهد تغییرات و دگرگونیهای مثبت در آینده افغانستان نخواهیم بود.
۸صبح: خب، وسیلهای که بتواند این تغییر را به بار بیاورد، چیست؟
مزدک: واقعبینی، ایجاد یک قشر پیشرَو و پیشگام سیاسی که مسایل را مطرح کند و در عین حال سازمان دادن یک نقد درونقومی، ما به جای این که از برتریجوییهای قومی صحبت کنیم، بهتر است که نقد درونقومی را سازماندهی کنیم و این حقیقت و جبر مسلم را پیش خودمان مطرح کنیم که بدون همبستگی تنوع قومی، پیشرفت و توسعهی افغانستان ناممکن است.
ما میخواهیم تکهتکه شویم؟ حالا نیز از درون بحران داریم و به نوعی تکه و پارچه هستیم. آیا این جغرافیا را نیز میخواهیم تکهتکه بسازیم یا ثابت نگه داریم؟ این جغرافیا، به هیچ صورت بدون اجماع قومی، یکپارچه نگه داشته نمیشود. این را باید روشنفکران تمام اقوام بدانند. تا این را ندانند و به این واقعیت تن ندهند و به دگرگونیهای قومی و نقد درونقومی نپردازند، ما از این بنبست و از این بحران نمیتوانیم بیرون شویم.
۸صبح: یکی از نگرانیهای جدی در افغانستان، آینده دموکراسی است، چون ما چند انتخابات را برگزار کردیم و در نهایت مجبور شدیم تا به طرف اجماع و سازش سیاسی برویم تا از تنش در افغانستان جلوگیری شود. انتخابات ریاست جمهوری پیش رو نیز که احتمالاً تا چند ماه دیگر برگزار میشود، یک بار دیگر نگرانیهایی را در رابطه به دموکراسی و آینده دموکراسی در افغانستان مطرح کرده است. برداشت شما از دموکراسیای که فعلاً در افغانستان تجربه میشود چیست و این دموکراسی چقدر آسیبپذیر است و یا چقدر میتواند راهکار مناسب برای آینده افغانستان باشد؟
مزدک: ما در ۱۷ سال گذشته خواستیم دموکراسی بسازیم، بدون آن که دموکرات تربیت کنیم. برای مدیریت دموکراسی و سازماندهی دموکراسی، ما به نیروی دموکرات نیاز داریم. بدبختانه بخشی از روشنفکران افغانستان که از جوامع دموکراتیک برگشتند نیز به دموکراسی نگاه ابزاری کردند، تقلب در انتخاباتها، نگاه و رفتاربد بادموکراسی بود. قوانینی که خودشان تصویب کردند رعایت نکردند. مناسبات میان حکومت و پارلمان همیشه در بحرانبود این بحرانعمدتاً از نقض قانون نشأت میکرد. بنا بر این دموکراسی آینده خطرناکی را در افغانستان پیش رو دارد. به ویژه این که در درون جامعه، جنگ و خشونت آن قدر رشد یافته که بخشی از مردم اصلاً به اندیشه دموکراسی نیستند و فقط میخواهند که صلح و آرامش بیاید. بدون این که آنها به این باندیشند که اگر صلح آمد، فردای آن چه اتفاقی خواهد افتاد و با استبداد چطور میتوانند زندهگی کنند. زیرا بدون دموکراسی، ما دوباره به سمت حکومتهای استبدادی خواهیم رفت.
البته نوع دموکراسیای را که در غرب داریم، آن را در افغانستان نه نیاز داریم و نه عملی است. در افغانستان همین روحیه ایجاد شود که یک نفر، یک رأی است و این رأی از پایینترین واحد اداری تا بالاترین آن باید کار کند. ما رییس جمهور انتخابی داریم، باید شهرداری انتخابی داشته باشیم، باید والی انتخابی داشته باشیم، در شهرستانها و ولسوالیها باید انتخابات سرنوشت ارگان های دولت را مشخص بسازد. میگویند که در ولایتها و شهرداریها، انتخابات فعلاً زود است و مردم عقب مانده هستند و نمیتوانند انتخاب کنند. چطور ممکن است مردمی که رییسجمهور را میتوانند انتخاب کنند، والی و شهردار را نتوانند انتخاب کنند؟ در ولسوالیها و قریهها نتوانند رهبران خودشان را انتخاب کنند؟ تمام ارگانهای قدرت باید از طریق انتخابات به وجود بیایند. و طوری کار کنیم که مردم هم دموکرات بودن را بیاموزند و هم پرورش و حفظ روحیه انتخاب کردن را
۸صبح: ما تجربه بسیار اندک از دموکراسی داریم، جز دهه دموکراسی که در آن یک سلسله اصلاحات را تاریخ افغانستان شاهد بود. دموکراسی ۱۷ سال گذشته هنوز به عنوان یک دموکراسی نوپا در افغانستان شناخته میشود. کارهایی که میتواند آسیب این دموکراسی را کم بسازد و این را به یک ابزار مؤثر قدرت در افغانستان بدل سازد، چیها هستند؟
مزدک: واقعبینی! ببینید، یک قانون اساسی با دنیایی از نقایص ساخته شده است. برای تطبیق این قانون، قوانین و مقررات دیگری که در قدمههای مختلف عمل میکنند، نیز ساخته شده است. دو کار باید صورت گیرد. اول این قانون باید عملی گردد و دوم این قانون در مطابقت با زندگی تغیر کند. افغانستان بدون تغییر نمیتواند به سمت بهبود و توسعه روان شود. و این تغییر این گونه نیست که در هر ۱۰۰ سال رونما شود، ما هر روز باید کاکرد های خویش را نگاه و نقد کنیم و آماده و مستعد به تغیر باشیم..
یکی از پایههای دموکراسی این است که مردم همیشه در همه لایهها علاقهمند به این شوند که در اداره قدرت سهم بگیرند. وقتی این علاقه از بین برود این دگر مرگ دموکراسی است از سوی دیگر در افغانستان، دموکراسی بدون حضور احزاب ممکن نیست. ما در افغانستان، امروز بیش از ۱۰۰ حزب داریم ولی فکر نمیکنم که همه این احزاب، بیش از ۱۰ تا ۱۵ برنامه داشته باشند. یعنی این که کمیت کلانی از احزاب تکراری و موازی را شاهد هستیم. چطور میتوانیم یک گفتمان را راهاندازی کنیم که احزاب و صنف سیاسی افغانستان به سمت ایجاد تشکلات بر پایه پلاتفرمها حرکت کنند. در این صورت ما میتوانیم ۱۰ حرکت و یا جنبش و جریانهای شبیه حزب را داشته باشیم که جهت عملی شدن ۱۰ پلاتفرم کار کنند به جای ۱۰۰ حزب ۱۰۰ موردِمصرف اضافی و سرگردانی اضافی .
۸صبح: افغانستان در ۱۷ سال گذشته حامیان بینالمللی و غربی فراوانی داشت، امریکا در رأس این حامیان بود، آنها خواستند یک سلسله اصلاحات را در افغانستان ایجاد کنند. مثلاً در زمینههایی مانند حقوق زن، حقوق بشر، آزادی رسانهها و ساختن نهادهایی مانند پارلمان، افغانستان صاحب دستآوردهایی نیز شد. شما در مجموع وابستهگی افغانستان به غرب و جامعهی جهانی را چقدر مؤثر میپندارید و فکر میکنید چقدر به آینده افغانستان آسیب برساند؟
مزدک: اگر خودما و با فکر و پای خویش برای تداوم افزار بودن عمل کنیم وبا وابستهگی تام و تمام امکانات خویش را به دسترس دیگر کشورها قرار دهیم که آنها استراتژیهایشان را عملی کنند، این بسیار کشنده است. ما محتاج هستیم و به مقداری از این وابستهگیها باید تن بدهیم اما باید هیچ گاه فراموش نکنیم که در تمام این وابستهگیها، خودمان را حفظ کنیم، کشورمان را رشد دهیم، از منافع ملی خود یک تعریف قابل قبول برای تمام باشندهگان این سرزمین ارایه کنیم و در حفظ این منافع از هیچ کوشش و کاری دریغ نورزیم. ما مجبور هستیم که با همه همسایهها مناسبات خوب داشته باشیم. ما باید با همه جهان مناسباتمان را حفظ کنیم، از تمام رقابتها و زدوبندهای کشنده پرهیز کنیم و خودمان را دور بسازیم و از تمام مناسبات و روابط و وابستهگیها، برای آبادی، آزادی، حفظ و و دفاع از منافع خود بهره بگیریم.
۸صبح: تشکر جناب مزدک صاحب از وقتی که برای این گفتوگو گذاشتید.
مزدک: سلامت باشید