از کابل به ویرجینیا
حلیمه پویا

قصههای زندهگیتان را بنویسید. از رخدادهای ماحول و تأثیر تحولات اخیر بر جریان عادی زندهگیتان، متن، عکس و ویدیو بفرستید. روزنامه ۸صبح با ایجاد صفحه ویژه «قصه مردم»، یادداشتها، قصهها، عکسها و ویدیوهای شما را بازتاب میدهد.
من و نامزدم با جمعی از اعضای خانواده او، تقریباً چهلویک روز پیش به تاریخ دوم سنبله با طیارهای که از سوی خارجیها حمایت میشد، از افغانستان بیرون شدیم. نامزدم مدتی با خارجیها کار کرده بود و کیس اسآیوی داشت.
تقریباً دو روز را با مشکلات زیادی در میدان هوایی کابل سپری کردیم؛ حتا آب درست برای نوشیدن و جایی برای خواب نداشتیم. همه مردم روی زمین افتاده بودند. از طرف شب هوا زیاد سرد میشد و از طرف روز هم بسیار هوا گرم بود که مردم زیاد اذیت میشدند. مرد و زن به هر طرف افتاده بودند. غذا وجود نداشت. از مجبوریت زیاد، کاکاو و بسکویتی را که خارجیها میدادند، میخوردیم. تشناب درست وجود نداشت. در هنگام شب کودکان از سردی زیاد به خود میلرزیدند. مادران مجبور بودند کودکانشان را تا صبح محکم در بغل بگیرند تا گرم شوند. مادرها و پدرها تا صبح بیدار میماندند تا کودکانشان سرما نخورند. بسیار مشکل بود. دو شب همینطور سپری شد.
شب سوم گفتند برای پروازتان طیاره میآید. آماده شدیم. از سر شب تا نزدیک صبح بیدار بودیم. تقریباً ساعت ۹:۰۰ صبح، بعد از آمادهگیهای زیاد و صف کردن و آهستهآهسته بردن، به طیارهای که به قطر میرفت، سوار شدیم. چهار ساعت بعد به قطر رسیدیم. هوای قطر به اندازهای گرم بود که زنها هنگام پایین شدن، بیهوش میشدند. وقتی داخل کمپ مهاجران شدیم، هوای کمپ سردتر بود و جای و چپرکت وجود داشت. تقریباً یک شب و یک روز بود که غذا نخورده بودیم. وقتی به قطر رسیدیم، به ما غذا توزیع کردند؛ برنج و مرغ سرخ شده. سیب و آب میوه هم بود. بسکویت و دیگر چیزها هم آورده بودند. زیاد خوشحال شدم.
در قطر تقریباً دو روز را سپری کردیم. هوای قطر بسیار گرم بود؛ حتا بعد از ماندن دو روز نفس یک نفر از طرف شب از گرمی زیاد بند میشد. از طرف روز، هیچ طاقت نمیتوانستیم. بعد از آن در کمپ قطر بیومتریک شدیم. به ما گفته شد که به سمت آلمان پرواز میکنید. طیاره حرکت کرد، ولی پیش از برخاستن، متوقف شد و گفتند پایین شوید، فردا مستقیم به طرف امریکا پرواز دارید. فردایش طرف امریکا حرکت کردیم. خوش بودیم که به امریکا میرویم. بعداً یک روز و یک شب را در طیاره سپری کردیم و در مجموع بعد از چهار روز به امریکا رسیدیم.
در واشنگتن پایین شدیم و ما را به کمپ انتقال دادند. در کمپ ما را دستهبندی کردند. به دست کسانی که کیس اسآیوی داشتند، دستبندهای سرخ بستند و به دست کسانی که کیس نداشتند، دستبندهای زرد. ما که کیس داشتیم، به هوتل منتقل شدیم و دیگران به کمپهای تگزاس و دیگر ایالتهای امریکا برده شدند.
کسانی که کیس داشتند، با ما آمدند به ویرجینیا و در هوتل زندهگی میکنند. کارهایشان پروسس میشود. آب و نان اینجا در اوایل خوب بود، ولی حالا چیزهایی میآورند که اصلاً خورده نمیشود. تقریباً یکونیم ماه میشود که در اینجا در هوتلی به نام halo day in express هستیم. دیگر معلوم نیست کارهای ما به کجا رسیده است.
شما میتوانید قصهها و یادداشتهایتان را به ایمیل روزنامه ۸صبح بفرستید. همچنان عکسها و ویدیوهای رخدادهای پیرامونتان را از طریق این شماره تلگرام به ما ارسال کنید: ۰۷۰۵۱۵۹۲۷۰