خروج وزیر جنجالی کابینه

عاقبت الامر، اشرف غنی یکی از وزیران کار فهم و با صلاحیت خود را برطرف کرد. علی احمد عثمانی کابینهی حکومت وحدت ملی را ترک کرد و به عمر کشاکشها میان ارگ و وزارت انرژی و آب پایان بخشیده شد. در حکم، دلیل برطرفی آقای عثمانی نیامده است و ارگ ریاست جمهوری نیز در این ارتباط توضیحی نداده است.
اختلافات میان اشرف غنی و عثمانی سابقهی طولانی دارد. آقای عثمانی قبل از ورود به کابینه یکی از منتقدان سرسخت اشرف غنی، هم به لحاظ قومی و هم به لحاظ سیاسی بود، ولی پس از تشکیل حکومت وحدت ملی توانست که از آدرس ریاست اجراییه به این مقام دست یابد. آقای عثمانی در فضای مملو از رقابتهای جناحی در درون حکومت به سوی کشیدهگی با اشرف غنی کشیده شد. آقای غنی که یک شخصیت تکرو، حرف ناشنو و «همهچیزفهم» دارد، خیلی زود با آقای عثمانی مواجه شد. گفته میشود که در جلسات کابینهی آقای غنی با منشی تند با وزیران خود برخورد کرده و طوری مینمایاند که امور حکومت را بهتر از هر کسی میداند. در مقابل، آقای عثمانی نیز بر صلاحیتها و تخصص خود تأکید ورزیده و راه مخالفت با آقای غنی را در پیش گرفت. گفته میشود که اختلافات زمانی اوج گرفت که آقای عثمانی، آقای قیومی، مشاور مخصوص رییس جمهور در امور زیربناها، را از وزارت انرژی بیرون کرد.
آقای غنی به صورت سیستماتیک آقای عثمانی را منزوی ساخت، اجازهی حضور در مراسم افتتاحیهی پروژههای وزارت انرژی را به او نمیداد و در آخرین مورد جلو پرواز وزیر انرژی به ولایت بلخ را گرفت تا مبادا او در مراسم افتتاح یک سب استیشن برق شرکت کند.
اخراج آقای عثمانی از وزارت انرژی و آب بار دیگر ناکارایی مودل حکومت ائتلافی را در افغانستان نشان داد؛ الگوی مشارکتی سیاسیای که به جز از بحران و جناحبازی چیزی به ارمغان نیاورده است. از زمان تشکیل حکومت، ارگ و قصر سپیدار در یک رقابت و منازعهی شدید قرار دارند. این تضادها تا جایی پیش رفت که برای جلوگیری از بحران، سفیر امریکا به عنوان میانجی، جلسات مشترک هفتهوار را با آقای غنی و آقای عبدالله برگزار کرده و آنها در حضور سفیر امریکا مسایل و اختلافات خود را حل میکنند. بدون شک، این که رهبران سیاسی کشور تحت فشار یک سفیر خارجی مسایل خود را حل کرده و از برخورد اجتناب می ورزند مایهی خجالت و سرافگندهگی برای تمام افغانها است. شما روزی را تصور کنید که سفیر امریکا نباشد و عبدالله و غنی اختلافات خود را بخواهند حل کنند.
ارگ با اخراج عثمانی بار دیگر با قصر سپیدار خود را مواجه میکند. با صدور فرمان عزل، ارگ آقای عبدالله را در برابر یک عمل انجام شده قرار داده است. آقای عبدالله معمولاً در این موارد به صورت علنی و احساساتی ابراز موضع نمیکند ولی بعید نیست که در پشت پردهی مکالمهی دشوار و پرتنشی با غنی خواهد داشت. شاید هم بار دیگر در حضور سفیر امریکا به پرخاش با یک دیگر خواهند پرداخت و سفیر نیز راه حلی در پیش رویشان قرار خواهد داد.
در این جا باید اعتراف کرد که اشرف غنی میخ محکمی بر تابوت همکاری با عبدالله کوبید و تخصصگرایی در کابینه را فدای اختلافات سیاسی خود کرد. آقای عثمانی وزیر کارفهمی بود و باید جایگاهش در وزارت انرژی محفوظ میماند، ولی اختلافات و کشیدهگیهای سیاسی مانع از چنین کاری شد. آقای غنی یک کابینهی کاملاً مطیع و گوش به فرمان میخواهد و آقای عثمانی در این فورمول نمیگنجید.
باید علاوه کرد که در کشورهای دیگر نیز میان یک وزیر و رییس جمهور/صدراعظم اختلاف کاری و برنامهای پیش میآید که در این گونه موارد معمولاً وزیر راه استعفا را پیش میگیرد. چنانچه ما این موضوع را در مورد کابینهی دونالد ترمپ در امریکا شاهد بودیم که وزیر خارجه و مشاور امنیت ملی اسبق این کشور بنا به اختلافات اساسی با رییس جمهور امریکا از کابینه این کشور کنار رفتند، ولی از آن جا که کابینهی افغانستان یک کابینه ائتلافی است، اختلافات میان رییس جمهور و وزیر حکومت تنها به محدودهی مسایل کاری و رهبری خلاصه نشده بلکه دارای پیامدهای سیاسی نیز است.
یکی از این پیامدها تشدید اختلافات داخلی حکومت و آغاز دور جدیدی از تنشها میان جناحهای داخلی حکومت است. حکومتداری غنی در چند سال گذشته همواره تحت تأثیر مسایل قومی و جناح بوده و بدون شک، اخراج عثمانی بر دامنهی شک و تردیدها نسبت به انگیزهی واقعی او در این کار میافزاید. واقعیت این است که اگر عبدالله از این فرصت بهرهبرداری درست سیاسی کند بخشهایی از هواداران ناراض خود را به سوی خود جلب کرده میتواند. هرچند آنها توقع دارند که آقای عبدالله با شدت بیشتری با آقای غنی در مورد این گونه تغییرات برخورد کند ولی این را نیز میدانند که اشرف غنی یک فرد یک دنده و اقتدارگرایی است که به هیچ کسی مجال سربلند کردن را نمیدهد. دیده شود که عبدالله از این مسئلهی چگونه استفاده میکند.
از جانب دیگر، اشرف غنی با اخراج عثمانی موجی از نارضایتی را در هرات، یکی از بزرگترین حوزههای رای، نیز خلق میکند. هرات با این که ظرفیت سیاسی بالایی در انتخابات دارد ولی چهرههای با نفوذ و باهوش سیاسی در کابل ندارد که با ارگ و قصر سپیدار چانهزنی کنند. از این رو، سهم برخی از ولایتهای کوچکتر به مراتب نسبت به هرات در دولت بالا است. اکنون با اخراج عثمانی این تصور در این ولایت به وجود میآید که هرات برای غنی مهم نیست. اگر این نارضایتی به شکل منظم آن سازماندهی شود، درد سر بزرگی برای آقای غنی در انتخابات ریاست جمهوری در ولایت هرات به وجود خواهد آمد. اگر چه ارگ با آوردن کسانی مانند سید وحید قتالی در ادارهی امور، حمایت از رییس شورای ولایتی و دامن زدن به مسایل پشتون و تاجیک میخواهد که در هرات جای پای محکمی باز کند ولی در نهایت این واقعیت را نمیتواند انکار کند که گروههای سیاسی در ولایت هرات خود را در کابل در حاشیه احساس کرده و مخالفان غنی از این وضعیت بهرهبرداری فراوان کرده میتوانند.