گفتوگو با سربازی که مانع موتربمب انتحاری شد
محمدحسین نیکخواه

مانند روزهای دیگر وقتی از خواب بیدار شدم و چشم باز کردم، ابتدا سراغ مبایلم رفتم تا گروههای خبری را برای دریافت خبرهای تازه بررسی کنم.
شاید سایر خبرنگاران هم مثل من ناخواسته وقتی صبح از خواب بیدار میشوند، نخستین کارشان این باشد که خبرها را دنبال کنند و از وضعیت کشور جویا شوند.
یکی دو گروه خبری را بررسی کردم و داخل یک گروه «وتساپ» خبری از شجاعت یک سرباز به چشمم خورد؛ سربازی که مانع موتربمب انتحاری طالبان شده بود. به سراغ شبکههای اجتماعی رفتم و مشاهده کردم که شمار زیادی از کاربران، عکس او را بازنشر و از قهرمانیاش ستایش کردهاند.
از آنجا که به عنوان روزنامهنگار نمیتوانستم به خبرهای شبکههای اجتماعی اعتماد کنم، منتظر ماندم تا خبر از سوی مقامهای معتبر حکومتی تأیید شود. چند دقیقه بعد یک مقام محلی هرات خبر را تأیید کرد. در ظرف چند دقیقه قهرمانی و شجاعت این سرباز در شبکههای اجتماعی غوغا به پا کرد.
از اعضای پارلمان و مقامهای محلی هرات گرفته تا مشاوران رییس جمهور و سخنگویان وزارتهای دفاع و داخله، در مورد شجاعت این سرباز سخن میگفتند و عکسهایش را بازنشر کردند.
چند ساعت از نشر خبر گذشته بود که موفق شدم شماره تماس میرویس بارکزی، سرباز شجاع را پیدا کنم. پنج تا شش مرتبه تماس گرفتم، اما مبایل او مصروف بود.
حدس میزدم که رسانههای خبری و مقامهای حکومتی با او در تماس هستند و همین عامل مصروف بودن تلفنش است. سه تا چهار بار دیگر هم تماس گرفتم و یک پاسخ تکراری شنیدم: «شخصی که شما میخواهید با آن به تماس شوید، تلفنش مصروف است، لطفاً بعداً تماس بگیرید.»
پس از حدود یک ساعت انتظار، سرانجام تماس وصل شد و موفق شدم با او تلفنی صحبت کنم. او در منطقهای دور از شهر هرات بود و شبکههای مخابراتی آنتندهی خوبی نداشت.
در آغاز خواستم خودش را معرفی کند. پیش از معرفی، توضیح داد که در عملیات نظامی حضور دارد و فعالیت «جمرها/دستگاههای محدودکننده آنتن مبایل»، مشکلاتی را در برقراری تماس ایجاد کرده است. سپس خود را معرفی کرد: «میرویس بارکزی هستم، سرباز قطعه خاص پولیس و پنج سال پیش وارد قطعه خاص پولیس در هرات شدم.»
از میرویس پرسیدم دلیل اینکه تصمیم گرفت به نیروهای پولیس بپیوندد، چیست؟ پاسخ داد: «من از کودکی علاقه خاصی به مسلک پولیس داشتم، پدرم هم یک نظامی است و مرا تشویق کرد وارد نظام شوم و حالا عضو قطعه خاص پولیس هرات هستم.»
در جریان صحبت با میرویس بارکزی، چند باز تلفن قطع و وصل شد و حرفهایش نیمهتمام ماند. سرانجام پرسش اصلی را پرسیدم: «چگونه مانع موتربمب انتحاری شدید؟»
میرویس ماجرای آنچه در جریان نبرد گذشت را چنین روایت کرد: «شبهنگام بود و طالبان در ساحه ولسوالی غوریان تجمع کرده بودند. در این میان موتربمب انتحاری آمد و با راکت موتر را هدف قرار دادم.»
میرویس بارکزی با روحیهای قوی گفت: «من عسکر وطن هستم، این وظیفه من بود که به خاطر مردم خود دفاع کنم. من وظیفه خود را انجام دادم.» پدر و مامای میرویس هم نظامیاند و مامایش افسر قطعه خاص پولیس است.
عبدالصبور قانع، والی هرات، در تماس تلفنی با میرویس بارکزی گفته است: «شما قهرمانی هستید که با یک اقدام قهرمانانه دهها تن از نیروهای امنیتی را نجات دادید و خودتان زخم برداشتید.» والی هرات همچنان افزوده که برای این سرباز شجاع مکافات مادی و معنوی در نظر گرفته شده و قرار است پس از آمدن میرویس به شهر هرات، شخصاً با او ملاقات و قهرمانیاش را ستایش کند.
چهارشنبهشب، درگیری شدیدی میان نیروهای امنیتی و طالبان در ولسوالی غوریان هرات روی داد و منابع مردمی میگویند هدف طالبان سقوط ولسوالی غوریان بود.
برخی منابع معتبر روایت میکنند که این موتربمب انتحاری از چند روز پیش برای آماج قرار دادن ولسوالی غوریان آماده شده بود، اما با شجاعت میرویس بارکزی، برنامه طالبان برای سقوط مرکز این ولسوالی ناکام ماند.
ماه جدی سال گذشته نیز یک سرباز پولیس در ولایت فراه با شلیک راکت به موتربمب انتحاری طالبان در ولسوالی اناردره، مانع سقوط این ولسوالی به دست طالبان شد و خود جان باخت.
در آن رویداد، طالبان قصد داشتند با یک موتر باربری نوع «مازدا» که مملو از مواد انفجاری بود، بر ساختمان فرماندهی پولیس ولسوالی اناردره حمله کنند، اما ذبیحالله، سرباز پولیس، پیش از رسیدن موتر، با راکت آن را هدف قرار داد و مانع حمله انتحاری شد.
مانند میرویس و ذبیحالله، صدها روایت دیگر از قهرمانی و شجاعت نیروهای امنیتی در ولایت گوناگون افغانستان وجود دارد و سربازان زیادی برای وطن خود جانفشانی میکنند.