تقابل گفتمان «جمهوریت» و «امارت» در سایهی صلح
عباس فراسو

آغاز مذاکرات بینالافغانی میان نمایندهگان دولت جمهوری اسلامی افغانستان و گروه طالبان در دوحه، در ۲۲ سنبله، یک گامی رو به پیش برای تأمین صلح در کشور دانسته میشود. در این نشست، نمایندهگان دو گفتمان رقیب «جمهوریت» و «امارت» با هم در بارهی نوعیت نظام سیاسی و طرز زندهگی آیندهی مردم افغانستان گفتوگو خواهند کرد. هر دو گفتمان، از ۲۰۰۱ بدینسو، در پی شکست و بیرون کردن یکدیگر از میدان رقابت بر سر قدرت سیاسی و جایگزین کردن دالها و نشانههای معنایی خود بهجای دیگری(غیر) بوده است. رقابتی که تا حال برنده و بازندهی قطعی ندارد. بر مبنای نظریه گفتمان، برندهگی یک گفتمان، به میزان اعتبار، قابل دسترس بودن، اقناعپذیری و مقبولیت جمعی آن بستهگی دارد. یک گفتمان، وقتی مسلط خواهد شد که بتواند معانی و تفسیرهای خود از واقعیتهای اجتماعی و سیاسی را به تصور جمعی تبدیل کند. پرسش مهمی که این نوشتار در پی پاسخ دادن به آن است، این است که در سایهی صلح، کدام یکی از این گفتمانها (جمهوریت و امارت) با بهدر کردن گفتمان رقیب از میدان، تفسیرها و معانی خود را به تصور جمعی تبدیل کرده و از فروپاشی نجات دهد؟ در این نوشتار، تلاش کردهام تا با بررسی و تحلیل دالهای مرکزی و شناور این دو گفتمان رقیب: جمهوریت و امارت – که هر دو با پسوند اسلامی همراهاند – میزان توانایی و ناتوانی آنها را برای تبدیل شدن به یک تصور جمعی بازگو نمایم.
تقابل دالهای مرکزی گفتمان جمهوریت و امارت
دال مرکزی در اندیشهی جمهوریخواهان، مردمسالاری است. مردمسالاری، تنها راه انتقال مسالمتآمیز قدرت سیاسی در نظامهای دموکراتیک است. پس از ۱۹ سال حضور جامعه جهانی در کشور، مردمسالاری از مقبولیت لازم در نزد مردم برخوردار شده و در حال قوامگرفتن است. مردم افغانستان، اکنون مطلوبیت نظام سیاسی مردمسالار را درک کرده و به اهمیت تعیین سرنوشت سیاسی از طریق انتخابات و استفاده از رای پی بردهاند. مردم، در نظام مردمسالاری، حق دارند نمایندهگانشان را از طریق اشتراک در انتخابات و دادن رای به آنها، انتخاب کنند و یا خودشان به عنوان نماینده و کارگزار سیاسی انتخاب شوند. همچنین، در نظامهای مردمسالار، حکومت و مسوولان حکومتی به مردم پاسخگو بوده و در صورت عدول از قوانین، تحت فشار افکار عمومی، مورد بازپرس و برکناری قرار میگیرند. بنا بر این، دال مرکزی جمهوریخواهان در نظام جمهوریت، مردمسالاری و تعیین سرنوشت از طریق اعمال حق رای است. اما در گفتمان «امارت» که برخاسته از تفکر طالبانی است، اسلام سیاسی/تطبیق شریعت دال مرکزی آن را شکل داده و دستورهای اسلامی، سر لوح تمام برنامهها و فعالیت نیروهای وابسته به این طرز فکر است. در اندیشهی طالبانی، قرآن و سنت جای همهی قوانین لازم برای زندهگی انسانی را پُر کرده و دیگر نیازی به وضع قوانین جدید توسط انسانهای دیده نمیشود. در این گفتمان، رای مردم، به مثابه مبنای حکومتداری مهم پنداشته نمیشود؛ بلکه امیرالمومنین، تمام کارهی مملکت است.
دالهای شناور گفتمانی بین جمهوریت و امارت
حقوق بشر: حقوق بشر، مهمترین دال شناور در گفتمان جمهوریت است. جمهوریت برای اینکه از گفتمان رقیب تفکیک شود، همواره از رعایت موازین حقوق بشری و اجرای اعلامیه جهانی حقوق بشر سخن گفته است. در چارچوب جمهوریت، نهادهای هم مثل کمیسیون مستقل حقوق بشر و وزارت حقوق بشری قبلاً ایجاد شده و قضایای حقوق بشری را پیگیری میکند. هر چند که در این راستا دستآوردهای قابل ملاحظهای مشاهده نشده است. اما در گفتمان امارت، بحثهای حقوق بشری که برخاسته از ذهن و تفکر انسانی باشد، جایگاهی ندارد. طالبان در چارچوب امارت، حقوق بشر منبعث از قرآن و سنت را میخواهند و معتقدند که بشر نمیتواند قوانین الهی را تغییر دهد. آنان، بحثهای حقوق بشری گفتمان جمهوریت را، غربی – و به تعبیر آنها ناشی از تفکر انسانهای کافر- میدانند و با آن مخالفاند.
حقوق زنان: زنان در گفتمان جمهوریت از جایگاه ویژهای برخوردارند. در این گفتمان، زنان دارای حقوق مساوی با مردان دانسته شده و رای آنان با مردان برابر است. در ۱۹ سال اخیر، زنان در چارچوب جمهوریت از آزادیهای نظیر آموزش، تحصیلات عالی، انتخاب شغل و حضور در فعالیتهای سیاسی، اقتصادی و امنیتی برخوردار شدهاند و این دال، بزرگترین مانور سیاسی در برابر گفتمان رقیب (امارت) ایجاد کرده است. در این گفتمان، زنان و دختران حق دارند در صنف مشترک با پسران تحصیل کنند، در ادارات دولتی و خصوصی به کار گماشته شوند و در فعالیتهای سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی دوشادوش مردان سهیم شوند. در حالیکه در گفتمان رقیب (امارت)، زنان از چنین آزادیها برخوردار نیستند. طالبان، در زمان حکومت خود (۱۹۹۷)، برقع را بر زنان تحمیل کردند و آن را نشانهای از اسلامیت میدانستند. اکنون هم اگر به مصاحبه و گفتههای طالبان رجوع کنیم، در مییابیم که فکر آنها راجع به پوشش و حضور زنان در فعالیتهای آموزشی، سیاسی و اقتصادی تغییر نکرده است. بنا بر این، خاطرات تلخ مردم از حجاب اجباری (با پوشیدن چادری و برقع)، شکنجه، شلاقزدن و سنگسار زنان توسط طالبان در سالهای حاکمیت این گروه، قدرت مانور را از امارت اسلامی گرفته است.
آزادی بیان: آزادی بیان و اندیشه، یکی مؤلفههای مهم نظام جمهوریت است. در ۱۹سال گذشته، آزادی بیان از طریق رسانههای چاپی، تصویری و صوتی در کشور، رشد بیسابقهای داشته است. در گفتمان جمهوریت، بیان اندیشه و انتقاد از عملکرد حکومت و مسوولین حکومتی، به یک اصل تبدیل شده و حکومت نیز زمینههای دسترسی مردم به اطلاعات را با تصویب قانون دسترسی به اطلاعات و سایر قوانین مرتبط با رسانهها، تسهیل کرده است. اکنون، آزادی بیان در افغانستان، در سطح منطقه مثالزدنی است. در حالیکه آزادی بیان و اندیشه در چارچوب امارت اسلامی جایگاه تعریفشدهای ندارد. طالبان در زمان حاکمیت، نهادی را تحت نام امر به معروف و نهی از منکر ایجاد کرده بودند که ماموریت داشت تا مردم را به لحاظ عقیدتی تفتیش کند؛ زیرا این امر، جزوی از برنامههای اسلامی آنان را تشکیل میداد. اکنون هم در مناطق تحت کنترل طالبان، مردم حق ندارند حتا تلویزیون تماشا کنند و یا گوشی همراه برای به کارگیری از شبکههای اجتماعی داشته باشند.
کثرتگرایی: کثرتگرایی یکی از مفاهیم مهم در گفتمان جمهوریت است. کثرتگرایی را میتوان پذیرش کثرت و تنوع در حوزهی نهادهای مدنی، احزاب، جمعیتها، و عقاید ناظر به مصالح اجتماعی معنا کرد. در نظامهای سیاسی کثرتگرا، فرصت اظهار وجود و فعالیت در ابعاد سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی برای تمامی جمعیتهای قومی، زبانی و دینی میسر است. بنا بر این، یکی از ویژهگیهای بارز نظام جمهوری اسلامی افغانستان که پس از سقوط طالبان روی کار آمد، همین پلورالیسم (کثرتگرایی) در شکلهای مختلف سیاسی، دینی، قومی و زبانی میباشد؛ ویژهگی مهمی که در چارچوب گفتمان امارت اسلامی طالبان، معنایی ندارد. طالبان، تفسیر خود را از دین، قرآن و سنت، برحقترین تفسیر و تأویل در میان سایر تفسیرهای معتدل میدانند و بر همین مبنا، تفسیر و تأویل دیگران از دین، قرآن و سنت را باطل میانگارند. این ویژگی و انجماد فکری، گفتمان امارت اسلامی را در برابر اندیشهی کثرتگرایانهی جمهوریخواهان با ضعف جدی مواجه ساخته است. در اندیشهی طالبان، مواردی را نمیتوان یافت که بر کثرتگرایی تأکید ورزد و یا جامعهی چندپارچهی افغانستان را به تساهل، تسامح و همزیستی مسالمتآمیز دعوت کرده باشد. از این منظر، گفتمان امارت، یک گفتمان تکگرا، قوممدارانه و در نوع خود استبدادی است و نمیتواند دالها و نشانههای معنایی گفتمان جمهوریت را از میدان بهدر کند.
امنیت: امنیت، ابتداییترین و مهمترین نیاز و دغدغهی جامعهی انسانی را تشکیل میدهد. به ویژه، امنیت در افغانستان گمشدهترین پدیده در نزدم مردم است. حضور نیروهای امریکایی و ناتو هر چند که در اوایل شکلگیری نظام جمهوریت، موجب برقراری امنیت نسبی در کشور شد، اما دیری نگذشت که احساس نبود امنیت به باور جمعی تبدیل گردید. اکنون در سایهی نظام جمهوریت، مردم به شکل واقعی احساس امنیت ندارند، شهرها و مرکزهای ولایات، تحت تهدید شدید امنیتی قرار دارند و آمار جرایم سازمانیافته و غیر سازمانیافته در کشور رو به افزایش است. اما در مقابل، در ساحات تحت کنترل طالبان، آمار جرمهای جنایی به دلیل وضع قواعد سختگیرانه از سوی آنان، کمتر است. این ویژگی، به گفتمان امارت اسلامی در برابر گفتمان رقیب (جمهوریت)، توان مانور داده و تبدیل شدن آن را به یک تصور جمعی ناممکن نساخته است.
غیریتسازی
جمهوریت، هویت خود را در غیریتسازی با امارت اسلامی و سایر نیروهای واپسگرای دینی تعریف کرده است. نیروهای جمهوریخواه، امارت اسلامی و تفکر طالبانیسم را مانع جدی بر سر راه صلح، امنیت و توسعهی سیاسی و اقتصادی در کشور میدانند. اما در مقابل، طالبان هویت خود را در غیریتسازی با نیروهای داخلی و خارجی تعریف کرده است. آنها، ضمن اشغال خواندن خاک افغانستان توسط امریکاییها و متحدان غربی آن، نظام جمهوری را در این کشور تحمیلشدهی کفار میدانند. به عقیدهی آنان، دولت جمهوری اسلامی افغانستان با حمایت غربیها و سازمانهای بینالمللی که عمدتاً ماهیت غربی دارند، ترویجکنندهی اصول غیر اسلامی در کشور است. بنا بر این، مفاهیمی چون حقوق بشر، حقوق زنان، کثرتگرایی، آزادی بیان و انتخابات که در گفتمان جمهوریت به کار گرفته میشوند، در تناقض با گفتمان امارت اسلامی قرار داشته و به عنوان دالها و نشانههای معنایی گفتمان رقیب نفی شده است. به همین جهت، طالبان این مفاهیم را غربی و کفرآمیز دانسته و در برابر آن اعلام جهاد کردهاند.
بزرگنمایی گفتمانهای رقیب
جمهوریخواهان، مردمسالاری و مراجعه به آرای عمومی را نقطهی قوت خود دانسته و برای به حاشیه کشاندن گفتمان رقیب (امارت اسلامی) از آن استفاده میکنند. اما طالبان، تطبیق شریعت (حدود شرعی اسلامی) که در ساحات تحت کنترل این گروه امنیت ناشی از ترس ایجاد کرده را نقطهی قوتشان دانسته و در برابر گفتمان رقیب از آن کار میگیرند.
جمهوریت؛ در فروپاشی یا سلطه؟
چنانکه گفته آمدیم، یک گفتمان زمانی مسلط شده میتواند که ضمن قابل دسترس بودن در نزد مردم، از قدرت اقناع زیادی برخوردار باشد تا بتواند گفتمانهای رقیب را از میدان بیرون کرده و خود را از فروپاشی تمام نجات دهد. علیرغم تمام انتقادهای موجود بر عملکرد نظام جمهوری در چند سال گذشته، به نظر میرسد این گفتمان به دلیل اعتبار ملی و بینالمللی، قابل دسترس بودن و قدرت بالای اقناعپذیری، از وضعیت بهتر و برتر نسبت به گفتمان امارت اسلامی قرار داشته باشد. این گفتمان، اکنون، داعیهدار تأمین حقوق بشری، رعایت حقوق زنان، آزادی بیان، کثرتگرایی و مردمسالاری (مراجعه به آرای مردم از طریق برگزاری انتخابات) در کشور است. در کنار آن، تصور جمعی مردم نیز مبتنی بر همین پدیدهها شکل گرفته و بسیاری از مردم، گروهها، احزاب سیاسی و نهادهای مدنی، در کنار دولت بر حفظ ارزشهای برساخته شده در نظام جمهوریت تأکید میکنند. از این رو، گفتمان جمهوریت، در سایهی صلح از حمایت گستردهتر ملی و مقبولیت بینالمللی برخوردار است. اما، گفتمان امارت اسلامی طالبان، به دلیل داشتن گذشتهی سیاه در تاریخ کشور، سختگیری واپسگرایانهی آنها نسبت به زنان، تفسیر غیر عقلانی آنان از حقوق بشر، تفسیر بنیادگرایانهی آنان از دین و سنت، عصبیت قومی، انجماد فکری و عدم تساهل و تسامح در میان نیروهای وابسته به آنها، در حال فروپاشی قرار داشته و امکان بازسازی و بازگشت آن ممکن به نظر نمیرسد.