درمل لاهو؛ پل وصل ورزشکاران افغان با سازمانهای معتبر ورزشی بینالمللی
روحالله علی

رقابت گرم است. دو ورزشکار آخرین تلاششان را برای خوابیدن مچ یکدیگر به کار میبندند. هرچند دلهره دارد، اما نمیگذارد حسینبخش صفری در سالون، احساس بیگانهگی کند. برای او بحثهای ملیت و قوم اهمیتی ندارد، فقط میاندیشد هموطنی که به آنجا آورده را سرفراز به در آورد. از بیرون قفس مدام برادرانه برایش تذکر میدهد و تشویقش میکند. برای حسینبخش همین تذکر کافی است که بر حریفش فایق آید. داور به هدف پایان بازی به سینهاش میزند و او را از ورزشکار روسی جدا میکند. حالا او خود در میان آنها با بوسههای پیهم به سر و صورت حسینبخش، پیروزی او را در یکی از بزرگترین سازمانهای ورزشی بینالمللی در مسکو جشن میگیرد. برای کسی که از جیبش برای پیروزی هموطنش هزینه میکند، همان اهتزار پرچم سهرنگ کشورش در میدانهای معتبر ورزشی بینالمللی، کافی است.
درمل لاهو از دیر زمانی با ورزشکاران افغان همکاری دارد. از کودکی علاقه داشت ورزش کند، اما از بس آتش جنگ شعلهور بود و مشکلات بیشمار، نتوانست کاری کند. همانند دیگر پسربچههای کابلی تلاش کرد در پی رفتن به مکتب براید. به محض اینکه به مکتب لامع شهید رفت، جنگهای خانمانسوز کابل درگرفت و جبر روزگار کاری کرد که سر از پاکستان درآورد. آنجا هم هیچگاه لانه درمل لاهو نشد. خانوادهاش دوباره رخت سفر بست و در مسکو مسکنگزین شد. لاهو شبها به مکتب میرفت و آخر سر توانست تحصیلش را در رشته حقوق اقتصادی به پایان ببرد.
در دنیایی که با آن خو نداشت، درمل لاهو با چالشها ساخت و تجارت شخصی را در پیش گرفت. در کشوری که او شهروند درجه دوم به حساب میآید، حالا صاحب دو شرکت حملونقل است که اموال تجارتی را از چین به مسکو انتقال میدهد. از آنجایی که ورزش را دوست دارد، ترجیح میدهد یک بنیاد خیریه بسازد و به نحوی پا به عرصه ورزش بگذارد. طبق برنامه، لاهو در ۲۰۱۶ به این مهم دست یافت و اساس بنیاد خیریه «خانه ما افغانستان» را گذاشت. با این کار، درمل لاهو پلهای میشد برای بلند رفتن ورزشکارانی که از سرزمین جنگزده افغانستان شوق رقابت در سازمانهای بزرگ ورزشی بینالمللی را در سر داشتند.
آنچه او میخواست، این بود که تصویر انتحار، انفجار، جنگ و خشونت با یک تصویر از افغانستان عاری از این چالشها جایگزین شود و استعدادها در سرزمینهای بیگانه بدرخشند. با این کار، او میخواست که استعدادها سروصدا برپا کنند و اسباب تشویق بسیاری از جوانان شوند. لاهو هیچگاهی روی مرجع دیگری اتکا نکرد و ترجیح داد که در این راه از جیب خود هزینه کند. در هماهنگی و برنامهریزی با سازمانهای بزرگ ورزشی، او زمینه را فراهم میکرد تا ورزشکاران ناشناخته افغان در سطح بینالمللی فرصت درخشش بیشتر بیابند. برای او که دلش همانند کبوتر سفرکرده برای لانهاش میتپید، اهمیتی نداشت که ورزشکار از چه ملیتی باشد. گاه پشتون و تاجیک و گاه هم ورزشکار هزاره را دعوت میکرد تا چانسش را در میدانهای بینالمللی بیازماید.
آنچه او از ورزشکار توقع داشت، این بود که ورزشکار استعداد و توانایی لازم را داشته باشد. برای او مشخصههای قوم، سمت، ملیت و واسطهها دلیلی برای برتریدهی نمیشد. حتا به این هم نمیاندیشید که ورزشکار از نگاه اقتصادی در چه سطحی است؛ چرا که میدانست آنچه او و همان ورزشکار را سرافزار برون میآورد، استعداد و تواناییهایش است. اولین بار وقتی به سازمانهای ورزشی مسکو رفت تا برای ورزشکاران افغانی لابیگری کند، با پرسش عجیبی روبهرو شد: «مگر افغانستان ورزشکار هم دارد؟» جز سیر بهادرزاده که تابعیت هالند داشت، دیگر هیچ کسی در ذهن آنها خطور نمیکرد، نه مبارزی، نه هوتکی و نه حسینبخشی.
لاهو اما اصرار میکند که اگر استعداد مهم است، باید ورزشکاران افغان برای یک بار آزموده شوند. اگر خوش درخشیدند که خوب، در غیر آن دستکم فرضیه ناتوان بودن ورزشکاران افغان ثابت میشود. پافشاریهایش به نتیجه میرسد. روسها میپذیرند که احمدولی هوتک بختآزمایی کند. در آن صورت اگر او حریفش را به زمین میکوبید، در واقع لاهو نیز برنده میشد. لاهو از آن امتحان سرافزار بیرون آمد. حالا او پل وصل میان ورزشکاران افغان و سازمانهای بزرگ ورزشی بینالمللی است.
لاهو در کنار فراهم کردن زمینه حضور ورزشکاران افغان در میدانهای بینالمللی، دست دانشجویان و کارگران افغان در خارج را نیز میگیرد. بدین ترتیب آنان به لطف درمل لاهو با پول اندکی، به سالون رقابت میآیند تا در کنار حمایت از هموطنانشان، اندکی خستهگیشان را نیز رفع کنند. تا حال ۱۸ ورزشکار حرفهای مبارزات آزاد به کمک او برای درخشش به منطقه و جهان رفتهاند. قرار است به تازهگی واحد نژند و سمیع فیضی در چوکات «فایت نایت» در روسیه به میدان رقابت بروند و لاهو برای آن زمینهسازی کرده است. او که به شدت از نظام، مدیریت ورزش و کاستیهای اداره آن گلایهمند است، باور دارد که استعداد بسیاری از جوانان افغان به دلیل خویشخوری در اداره ورزش، حیف میشود.
حس لاهو در میدانهای رقابت وصفناپذیر است. از این کار عایدی حاصلش نمیشود که هیچ، حتا برای سربلندی وطن و هموطنش از جیب هزینه میکند. اما آنچه در این میان برای او میماند، افتخار قهرمانی افغانها و اهتزار پرچم سهرنگ کشورش در سازمان معتبر ورزشی بینالمللی است. او گام را محکم برداشته است و حالا با گذشت هر روز با پرورش استعدادهای نو، به اهمیت کارش پی میبرد.