نقدی بر یافتههای یک تحقیق: «۶۲ در صد دانشجویان دانشگاه کابل از عملکرد استادان خود ناراض هستند»

یادداشت: روزنامهی ۸صبح در ۲۷ میزان ۱۳۹۹ مقالهای را تحت عنوان «بررسی سنجش میزان رضایت دانشجویان دانشگاه کابل از عملکرد استادان» نشر کرد که با واکنش دانشگاه کابل روبهرو شده است. این دانشگاه در نقد این مقاله که از سوی ضیا یوسفی تهیه شده بود، مطلب زیر را فرستاده است که اینک بدون کم و کاست به نشر سپردهایم.
روز یکشنبه ۲۷ میزان سال ۱۳۹۹، روزنامه ۸صبح مقالهای را تحت عنوان «بررسی سنجش میزان رضایت دانشجویان دانشگاه کابل از عملکرد استادان» به چاپ رسانده بود. رویکرد نقد و تفکر نقادانه کمک میکند تا ابعاد مختلف موضوعات و ارتباط منطقی بین آنها شناخته شود و یک تصویر روشنتر در زمینهی موضوع و وضعیت مورد نظر به دست آید. از آنجایی که هر گونه نقد و تحقیق باید بر مبنای اصول خاصی استوار باشد؛ اما متأسفانه نویسندهی این تحقیق در نوشتهی مورد نظر که به عنوان «مقاله» در روزنامه ۸صبح به چاپ نیز رسیده، بسیاری از اصول نوشتاری را رعایت نکرده است که در ذیل به آن پرداخته میشود:
- در این مقاله اشتباهات نگارشی و ابهامات مفهومی زیادی وجود دارد. به طور مثال در زمینهی مفاهیمی چون عملکرد استاد، رفتار استاد و برخورد استاد وضاحت لازم وجود ندارد و هر یک از مفاهیم فوقالذکر معنا و مفهوم متفاوتی را میرساند و هر کدام قلمرو مشخصی را تحت پوشش خود قرار میدهد. بنابراین در هر تحقیق علمی تا زمانی که مفاهیم اساسی به طور مشخص تعریف و شناسایی نشود، نمیتوان موضوع را به طور واضح و قابل اطمینان سنجش و اندازهگیری کرد و به آن اعتبار علمی داد. همچنان مشخص شود که در این تحقیق رضایت محصلان از کدام یک از متغیرهای فوقالذکر صورت گرفته است؟
- برای درک بهتر رضایت محصلان و مشخصکردن ابعاد و شاخصهای اندازهگیری آن و از آنجایی که نام آنرا علمی نیز مانده است، بهتر بود که حداقل از یکی از نظریهها و مدلهای مرتبط به رضایت محصلان استفاده میشد. به طور مثال، مدل رضایت محصلان (پاسارلا و ترنجیبی، ۱۹۸۳)، تیوری سرمایهگذاری (هچر و همکاران، ۱۹۹۲)، تیوری ایجاد خوشحالی (دلارد، کاتون و چونگین، ۲۰۰۲)، مدل رضایت تحصیلی (ژورکوویج، ویگنالی و کافمن، ۲۰۰۶)، مدل ارزیابی رضایت (شوکسین، جانان و یانگ، ۲۰۱۴) و چارچوب رضایت (هانسن و سلوول، ۲۰۱۵) و چندین نظریه و مدل رضایت دیگر که در این بخش وجود دارد. اما در این مقاله از نظریههای غیر مرتبط استفاده شده است.
- فرضیه و سوالات تحقیق وضاحت ندارد و دچار ابهام مفهومی است. به طور مثال فرضیهی تحقیق عنوان کرده است: «میان متغیر جنسیت دانشجویان و استادان دانشگاه کابل رابطهی منفی موجود است.» در اینجا مشخص نیست که محقق آیا عملکرد استادان، رفتار استادان، رضایت محصلان از استادان و یا برخورد استادان را با جنسیت محصلان مورد سنجش قرار داده است؟ بهتر بود تا فرضیه و سوالات تحقیق واضح و مشخص مطرح میشد.
- از اینکه مسألهی تحقیق، در یک دورهی زمانی مشخص (۱۳۹۵-۱۳۹۷) صورت گرفته است؛ بنابراین به جای اینکه از روش پیمایشی استفاده میشد، باید از روش تحقیق طولی استفاده به عمل میآمد. همچنان قابل ذکر است اگر اجرای تحقیقات کمی از نوع کاربردی بیشتر از یک سال بینجامد، به دلیل تغییراتی که در جامعهی تحقیق ایجاد خواهد شد، نمیتوان بر یافتههای آن اطمینان داشت. در حالی که اجرای این تحقیق ۳ سال را در بر گرفته است.
- در روش نمونهگیری، ابهامات اساسی وجود دارد و نمونهی تحقیق معرف جامعهی تحقیق نیست. به طور مثال: روش نمونهگیری در جامعهای که از گروههای مختلف تشکیل شده، مثل پوهنتون کابل، بهتر است که از روش نمونهگیری سهمیهای استفاده شود تا روش خوشهای؛ طوری که ابتدا باید تعداد دقیق جمعیت کل محصلان پوهنتون کابل مشخص میشد، سپس جمعیت هر پوهنځی تعیین میشد، با تقسیم جمعیت هر پوهنځی بر جمعیت پوهنتون کابل نسبت هر پوهنځی را نسبت به جامعه به دست میآورد و با تعیین این نسبت میتوانست سهم هر پوهنځی را در جامعهی آماری مشخص کند تا نمونه معرف جامعه میبود که متأسفانه در نوشتهی مورد نظر این نقد از روش نمونهگیری معیاری و علمی استفاده نشده است.
- در زمینهی حجم نمونه نیز ابهام وجود دارد. مشخص نیست که نویسنده از میان حجم کل جامعه (۱۸۰۸۶ محصل دختر و پسر در سال ۱۳۹۷ پوهنتون کابل) به تعداد ۲۶۲ نفر را چگونه و بر اساس کدام معیار تعیین کرده است؟ در صورتی که در مقالهی مورد نظر این نقد، محصلان سالهای ۱۳۹۵ الی ۱۳۹۷ مورد نظر بوده است. حال اگر جمعیت سالهای ۱۳۹۵ و ۱۳۹۶ را با هم جمع کنیم چقدر خواهد شد؟ و با در نظر داشت این حجم از جامعه، ۲۶۲ نفر بر اساس فرمول کوکران چطور محاسبه شده است؟ بر این اساس حجم نمونهی تحقیق دچار مشکل است و از اعتبار علمی برخوردار نیست.
- از آنجایی که در نوشتهی مورد نظر این نقد، ابزار جمعآوری اطلاعات (پرسشنامه) را خود نویسنده ساخته است، بنابراین علاوه بر روایی صوری و محتوایی، الزاماً و باید تحلیل عاملی نیز از پرسشنامه صورت میگرفت. تا از همسانی درونی آن اطمینان حاصل میشد و اطلاعات حاصل از آن اعتبار لازم را نیز کسب میکرد که در نوشتهی مورد نظر، این مورد نیز رعایت نشده است.
- یافتههای نوشتهی مورد نظر این نقد، به شکل کلی و مبهم بیان شده است. طوری که جدول شماره ۴ «میزان رضایت و هر یک از شاخصها بر اساس درصد» علاوه از اشتباه نگارشی، مفهوم مشخصی را نیز افاده نمیکند. بنابراین برای اینکه واقعیت به طور مستند و مشخص بیان شود، بهتر بود که هر یکی از گویههای پرسشنامه بر اساس ضریبهای محاسبهشده گزارش میشد.
- در گزارش این نوشته آمده که بیشترین نارضایتی از برخورد استادان است. در حالی که هیچ دادهای وجود ندارد که نشان دهد نارضایتی از مفهوم برخورد استاد باشد. بنابراین مشخص نیست که نویسنده بر مبنای کدام بخشی از جدول شماره ۴ این ادعا را مطرح کرده است. در صورتی که شاخص گزارش شده در جدول فقط میزان رضایت از استادان باشد، این مورد نیز دچار ابهام است و نمیتوان بر این یافتهها اعتماد کرد.
- مطالعات کمی در زمینهی تحلیل دادههای حاصل از جامعهی مورد تحقیق، روشهای آماری مشخصی دارد. هر یک از این آزمونها برای تحلیل دادهها مبتنی بر پیشفرضهایی است که باید پژوهشگران در زمان تحلیل دادهها به آنها توجه داشته باشند تا آزمونی را اشتباهاً برای تحلیل دادهها به کار نبرند. استفادهی نابهجای آزمون آماری منجر به نتایج ناموثق و مشکوک میشود، چنانچه این اشتباه در مقالهی حاضر صورت گرفته است. محقق باید در قدم نخست فرض نارملبودن دادهها را با استفاده از آزمون کولموگروف – اسمیرنوف مشخص میساخت تا روشن میشد که از آزمونهای آماری پارامتریک استفاده کند و یا از ناپارامتریک و بعد از آن به استفادهی دقیق آزمونهای آماری پرداخته میشد. همچنان بهتر بود برای تحلیل متغیر جنسیت و رضایت، به جای آزمون پیرسون، نظر به نوع سوال و فرضیهی تحقیق از آزمونهای چون اسپیرمن، تیتستها و تحلیل واریانس استفاده میشد؛ زیرا آزمون پیرسون در حالتی استفاده میشود که هر دو متغیر پیوسته[۱]– فاصلهای[۲] باشد نه اینکه، یکی گسسته[۳] و دیگری فاصلهای. در این نوشته اشتباهاً انتخاب آزمون آماری اتفاق افتاده است و به همین دلیل نمیتوان بر نتایج برآمده از اینگونه آزمونها اعتماد کرد.
- در قسمت نتیجهگیری، ساختار نوشتاری نتیجهگیری رعایت نشده است؛ یعنی جهت نتیجهگیری مناسب و با اعتبار. نویسنده باید یافتههای تحقیق را با یافتههای تحقیقات دیگر مناقشه و مقایسه میکرد تا یک مبنای تیوریک جهت نتیجهگیری فراهم میشد و با توجه به اهداف تحقیق نتیجهگیری صورت میگرفت.
- منابع استفادهشده، ارتباط مستقیمی با موضوع رضایت محصلان ندارد که این امر باعث ابهام در درک مفهوم رضایت محصلان از اساتید شده است. بهتر است محقق در این زمینه مطالعات بیشتری میکرد تا دقیقاً چیزی را که میخواست اندازه گیرد، اندازه میگرفت.
- یکی از مهمترین مراحل انجام تحقیق، رعایت اصول اخلاقی در تحقیق است. اما در نوشتهی مورد نظر این نقد، این اصل رعایت نشده است. چنانچه نویسنده در اجرای تحقیق خود از پوهنتون کابل اجازهنامه اخذ نکرده و مسوولان فعلی پوهنتون کابل را در جریان قرار نداده است.
در نتیجه باید گفت که هیأت رهبری و اعضای کادر علمی پوهنتون کابل به ترویج فرهنگ نقد و انتقادپذیری اهمیت بسزایی قایل اند و باورمند هستند که انتقاد و انتقادپذیری زمینه را برای تغییر و تکامل فراهم میکند. اما بر اساس موارد ذکر شده در بالا میتوان نتیجه گرفت: به نوشتهای که در روز یکشنبه مورخ ۲۷ میزان سال روان در روزنامه ۸صبح به عنوان مقاله به چاپ رسیده بود، نمیتوان عنوان یک مقالهی علمی را داد و همچنان بر نتایج و یافتههای آن نیز نمیتوان اعتماد کرد. بنابراین به نویسندهی مورد نظر و تیم کاری روزنامه ۸صبح پیشنهاد میشود که برای انجام یک تحقیق علمی، تحلیل نتایج و چاپ آن باید دقت، ظرافت و حوصلهی بیشتری را در نظر بگیرند. در غیر آن یافتههای چنین تحقیقها اعتبار لازم ندارد و به جای کمک و رهنمایی خوانندهگان، تصویر وارونه را از حقایق جلوه میدهد. آنچنانی که در این مورد خاص صورت گرفته است.
پوهنتون کابل
[۱] continuous
[۲] interval
[۳] discrete