۸مارچ و زنانی که روز ندارند
از ۸ مارچ، روز جهانی زن، در حالی در کشور بزرگداشت صورت میگیرد، که تازهترین گزارش کمیشنری حقوق بشر ملل متحد از وضعیت حقوق بشر خصوصا وضعیت زنان، ابراز نگرانی کرده است. در محفلی که روز پنجشنبه به این مناسبت تحت عنوان «برخورداری عادلانهی زنان از بودجهی ملی، تضمینی است برای انکشاف پایدار و متوازن» برگزار شده بود، سخنرانان زن جلسه از دستآوردهای شان در عرصهی بهبود وضعیت زنان در کشور صحبت کردند.
داکتر سیما سمر، رییس کمیسیون مستقل حقوق بشر افغانستان، از حضور کمرنگ زنان در ادارات دولتی انتقاد کرد و گفت دولت باید زمینههای اشتراک زنان در عرصههای سیاسی و اجتماعی را فراهم نماید. وزیر امور زنان نیز یاد آور شد که در بسیاری بخشها توانسته دستآوردهای داشته باشند که البته به گفتهی او رفع مشکلات زنان نیاز به وقت دارد.
در این که مشکل زنان در افغانستان بیشتر از آن است که تصور و گفته میشود، تردیدی وجود ندارد. اما صحبت از این است که مسوولان دولتی ما، حتا خود زنانی که در پستهای دولتی ایفای وظیفه میکنند، آنچنان در مورد وضعیت زنان صحبت نموده و از دستآوردهای خود دفاع میکنند، که گویی توانسته اند کوهی از مشکلات زنان را حل کنند.
تردیدی وجود ندارد که مشکلات زنان نهتنها کاهش نیافته، بلکه افزایش نیز یافته است. آمار خودسوزیها، قتلهای ناموسی، ازدواجهای اجباری و … نشاندهندهی وضعیت ناگوار زنان میباشد. همچنان چون خشونت علیه زنان بیشتر در چهاردیواری خانه صورت میگیرد، و از آنجاییکه نهتنها مردان اعمال خشونت را بخشی از وظیفهی موقعیتی شان(به عنوان سرپرست و کنترول کنندهی خانواده) میدانند، بسیاری زنان نیز پذیرفتن خشونت خانوادگی را جزو نظام خانوادگی میدانند، آمارها نمیتوانند بازگو کنندهی کل یا بخش زیادی از خشونتهای باشند که بر زنان روا داشته میشوند. این را نیز نباید از یاد برد که خشونت علیه زنان با توجه به تغییر شکلیای که در نقشهای اجتماعی به شکل کمرنگ آن پدید آمده است، نسبت به گذشته افزایش یافته است. نقشهای اجتماعیای که زنان به صورت بسیار محدود در دسترس شان میبینند، در اخلاق اجتماعی و عرف حاکم کشور، مسایلی هستند که ذهنیت قبیلهای با پشتوانههای عرفی-مذهبی، نمیتواند آنرا بپذیرد. از اینجا است که موج جدیدی از تنش میان آنعده زنانی که میخواهند در نقشهای پدید آمده در عرصههای اجتماعی کشور سهم داشته باشند و نظام سنتی خانواده شکل میگیرد. خودکشیها و فرار از خانه، نشانههای بارز این مشکل در کشور میباشد.
حل این مشکل، یک استراتژیای که بتواند پیآورد یک تغییر ریشهای باشد، را نیاز دارد که آنهم در دراز مدت میتواند نتیجهبخش باشد. در غیر آن، تصور اینکه واکنشهای ذهنیت سنتی-قبلیهای افغانستان زمینههای اجتماعی حضور و اشتراک زنان را با چالشهای جدی مواجه سازد، زیاد بهدور از ذهن نیست.
در چند سال اخیر، محدود کارهایی که در راستای بهبود وضعیت زنان در کشور انجام یافته، در ارتباط به گزارشدهیها از وضعیت زنان و گاهی ایجاد برخی کارگاهها و ورکشاپها در بخشهای مختلف خصوصا در بخش تجارت و صنایع دستی بوده است. در این شکی نیست که ظاهرا حضور شکلی و نمادین زنان در ادارات دولتی و بخش خصوصی، اگر نمیتواند مشکلات بنیادی زنان را حل کند، حداقل اشتراک شان در بخشهای سیاسی ـ اجتماعی را عادی میسازد و به نقشآفرینی زنان میانجامد. البته، این مساله از طرفی هم به این برمیگردد که زنانی که از آدرس یک قشر اجتماعی وارد صحنهی سیاسی و اجتماعی میشوند، تا چه اندازه درد «زن بودن» دارند و تا چه اندازه خود را بهعنوان نمایندهی یک قشر مظلوم و ستمدیده متعهد میدانند. زیرا کم نیستند زنان مردسالاری که از آدرس زنان برخاسته اند و پستهایی را نیز اشغال کرده اند، اما کمتر درد زن بودن را احساس میکنند، و در ذهن شان نیز نقشهای سنتی-خانوادگی زنان را تصویر میکنند، نه بیشتر از آن.
از جهت دیگر، شکی نیست که اشتراک زنان در ادارات و بخشهای اجتماعی، سیاسی و اقتصادی کشور خود یک فرصت، راهکار و نه هدف است. از اینجا است که صحبت نمودن از جابهجایی شکلی زنان در ادارات بهنفس خود نمیتواند دستآورد حساب شود. زیرا خود همین فرایند مولود یک تبعیض مثبت قراردادی برای گسترش حضور زنان در بخشهای اداری، سیاسی، و اقتصادی است، نه ناشی از روند طبیعی رهایی زنان از اسارت تفکر مردسالارانه و زندانی به نام خانه و شرف و غیرت.
شینکی کروخیل، عضو ولسی جرگه در این محفل گفت گروپ پارلمانی زنان همیشه در دفاع از حقوق زنان قرار گرفته و زنان میتوانند مشکلات خود در تمام زمینهها را با آنها در میان بگذارند، تا آنها در تفاهم با حکومت برای حل آن اقدام نمایند. صحبتهای اینچنینی، در واقع به سخره گرفتن زنان و نادیده گرفتن مشکلات شان است. زنان یک گروه از انسانهایی نیستند که گاهی وقتها با مشکلات خاصی دچار شوند و بعد بیایند نزد وکیلان شان و با آنها برای دادخواهی درد دل کنند. مشکلات زنان، ریشه در فرهنگ، رسمها، عنعنهها، اخلاق اجتماعی و خانوادگی تکتک افغانها دارد و راهحل آن نیز باید معطوف به این عرصهها باشد.
مشکل در اینجا است که برخورد ریشهای برای رفع مشکلات زنان صورت نمیگیرد. با اتکا به اینکه یک خانم از یکی از اعضای خانوادهاش شکایت داشته باشد و نهادی پیدا شود تا بهداد او برسد، نمیشود مدعی شد که ما گامهایی را برای حل مشکل زنان برداشتهایم. اینها اقدامهای روزمرهای اند که برای رفع مشکل نهتنها زنان بلکه همهی مردم باید برداشته شوند. اما خشونت علیهزنان، فقر اقتصادی زنان، بیسوادی زنان، نگاه مردسالارانه نسبت به زنان، تجاوزهای جنسی و … همه ناشی از زمینههای میشوند که عملا و بهصورت بسیار ریشهای در جامعهی ما وجود دارند. یک حرکت استراتژیک برای کاهش مشکلات زنان، نیازمند توجه به زمینههای است که در واقع بسترهای وقوع خشونت علیه زنان بوده و خود برای آنها مشکلزا میباشند.
انتظاری که بهخصوص از وزارت امور زنان میرود، این است که در ابتدا به سواد آموزی زنان بپردازد. زیرا آشکار است تا زمانی که زنان به خودآگاهی نرسند و خود شان برای خود شان دادخواهی نکنند، تلاشهای مقطعی اینچنینی ره به جایی نخواهد برد. تاهنوز معلوم نیست که وزارت زنان چه استراتژیای برای بهبود وضعیت زنان در کشور دارد. زیرا، گذشته از نگاه عمیق به مساله، یک استراتژی مدون و سراسری میتواند تلاشها برای کاهش خشونت علیه زنان و بهسازی وضعیت آنان، را موثریت ببخشد.