از ورای دود و آتش(۳۷۱)
آرزو داشتم تا پسرم درسهایش را ختم کند
قصه ای را می شنویم که باز تاب حادثهای است از زمانی که تا هنوز گروههای جنگی وارد پایتخت نگردیده بودند. از زبان مادر قربانی می شنویم که خود حادثهی مرگ جگر گوشه ی خود را برای ما قصه میکند: «زندگی خوبی در شهر کابل داشتیم. با چهار کودک و شوهرم در یک خانهی کرایی زندگی مینمودیم و یگانه نان آوار خانوادهی ما شوهرم بود. او در یکی از نهادهای دولتی ایفای وظیفه می نمود و پسرم در صنف دهم درس می خواند.
شوهرم زیاد توجه داشت تا پسرم درسهایش را ختم نماید و برای ادامهی تحصیل در دانشگاه شامل گردد. اما این آرمانهای من و پدرش با خاک یکسان گردید.
آری ! در یکی از روزهای نیمه گرم تابستان پسرم زمانی که می خواست به مکتب برود، مورد اصابت راکت کور که از راه دور در آن زمان بالای شهر کابل انداخت می شد، قرار گرفت. ما در حالی از پسرم خبر شدیم که او را در شفاخانه انتقال داده بودند. فریاد و ناله کنان به شفاخانه رفتم و آنگاه پسرم را بالای بستر دیدم و بسیار خوش شدم. اما نمی دانستم که او دیگر آن پسری نیست که مکتب برود و درس بخواند، بلکه او دوباره بریم کودک گشته و خداوند دوباره برای من کودک شانزده ساله داده که از او مراقبت و محافظت نمایم.
پسرم در اثر ضربهی شدیدی که از ناحیهی کمرش دیده بود، دیگر توانایی راه رفتن را نداشت. فقط مانند کودکی یک ساله شده بود. با این حالت پدرش از غم و غصه ی زیاد ما را تنها گذاشت. او از غم و تشویش زیاد درگذشت و من ماندم که با این همه درد و رنج روز گار مجادله نموده و مشکلات زندگی را با شانه های خود به تنهایی حمل می نمایم». از اشک ریختن پی در پی این مادر قربانی معلوم می گردد که درد بی پناهی، بی کسی و فقر را کشیده است. او به ادامه ی گفته هایش افزود:»من تصور می کردم شاید هم روزی زخم های ما قربانیان التیام یابد، اما متاسفانه آن چیزی را که تصور می کردم و آرزو داشتم، طی این سال ها به دست نیاوردم. من با پسر معلولم دربه در و خاک به سر زندگی فقیرانه مجبوریت و بی پناهی را پیش می بریم. تا امروز از درد ما کسی هم نپرسیده و کسی برای ما قربانیان کمترین توجهی هم نکرده است».
آنچه را خواندید گفته های یک مادر قربانی بود که پسر جوان اش در اثر اصابت راکت فلج گردیده و در کناره خانه زندگی را به شکل بسیار رنج اور و محتاجانه به پیش می برد. این مادر از دولت تقاضا دارد تا در قسمت معیوبین و معلولین توجه نماید.