پارلمانی که خانهی ملت نیست
سهسال پیش در چنین روزی پارلمان کشور شروع بهکار کرد. آغاز به کار پارلمان با امیدها و آرزوهای مردم همراه بود. بسیاری فکر میکردند، آغاز به کار پارلمان، گامی است که در جهت بهبودی اوضاع برداشته میشود و از طریق آن، مردم میتوانند توسط نمایندگان شان در مدیریت حکومتی و سرانجام در وضعیت کلی کشور بهبودی وارد نمایند و از نابهسامانیها بکاهند.
در آغاز تصور میشد، پارلمان به مثابهی نهاد دولتیای که مردم در انتخاب آن نقش مستقیم دارند، بتواند مشکلات مردم را درک کرده، خود را در آن شریک دانسته و از آنچه هر روز مردم این سرزمین را به کام نیستی و فلاکت میکشاند، این سرزمین را نجات بخشد. اما، متاسفانه دیده شد که نهتنها انتظارهای مردم از این نهاد دولتی برآورده نشد، بلکه به یاس و نا امیدیها نیز افزوده گردید.
پارلمان کشور در بسا اوقات از مشکلات داخلی خودش رنج بردهاست و همچنان دیده شده است که نمایندگان مردم نیز دیگر «مردمی» نیستند، یعنی آنچنان کسانی که سه-چهار سال قبل بودند و در متن مردم، دیگر آنطور نیستند و گویا در سرزمین دیگر و با مردم دیگر زندگی میکنند و دردهای مشترک با مردم این سرزمین ندارند.
تلاش بیحد در راستایی بازسازی جایگاه اجتماعی و کسب موقعیت سیاسی، منجر به استفادهی نمایندگان از صلاحیتهای مردمی علیه خود این مردم شد. نمایندگان پارلمان با تصویب طرح مصالحهی ملی خاک به چشم مردم ریختند و بیعدالتیهایی را که در حق مردم مظلوم این سرزمین روا داشته شده بود، نهتنها که خواهان پیگرد عاملین آن نشدند، بلکه با تصویب طرح مصالحهی ملی، آنرا به باد فراموشی سپردند و به بیچارگیها و زجرهای مردمی که توسط رای شان به اینخانه پا گذاشته بودند، خندیدند و آنرا به تمسخر گرفتند. هرچند از پارلمانی به این ترکیب، چنین چیزی نمیتواند به دور از انتظار باشد. زیرا، کسانی که دست شان به خون مردم آلوده است و مرتکب جنایتهای ضدبشری شده اند، وقتی از جنایتهای مرتکب شدهی شان اظهار ندامت و پشیمانی نمیکنند و تازه طلبکار هم هستند، به سادگی و بدون هیچگونه دلیلی میتوانند «خودبخشی» نیز نمایند. اما این را نباید از یاد برد، که تاریخ آنقدر فراموشکار نیست که با تصویب یک طرح و یا هرکار دیگری، بر جنایتهایی که هزاران نفر قربانی گرفتند، پشت نماید و آنرا از صفحه بزداید. همچنان ذهن تاریخی مردم این سرزمین نیز آنقدر ضعیف نیست که بتوان آن را به بازی گرفت. برای مردمی که سالها زجر و ستم و بحرانهای نابودکننده را تحمل کردهاند، تامین عدالت از نخستین نیازها و اولویتها شمرده میشود؛ چیزی که ابتدا همین نمایندگان مردم آن را پشت پا زدند. زیرا، این تنها کاریاست که میتواند عقدهها و روانرنجوریهای خلق عظیمی از کشور را فرو نشاند و از پیامدهای وحشتناک احتمالی آن جلوگیری نماید.
در عرصهی قانونگذاری و نظارت حکومتی هرچند پارلمان کارهایی انجام داده است، اما برآیند آن چندان ملموس نیست. در خصوص نظارت از اجراآت و فعالیتهای حکومت، پارلمان هرگز نمیتواند ادعا نماید که دستآوردهای چشمگیر داشته است. وقتی که نمایندگان پارلمان، هر روزه از این وزارت و اداره به آن وزارت و اداره میروند و به اصطلاح «دلالی» مینمایند، دیگر نمیتوانند نظارت بر آن ادارهها داشته باشند. این مساله، خود نمایندگان حکومتی را بر نمایندگان پارلمان چیرهدست نموده است.
هرچند هرازگاهی پارلمان کشور به استیضاح و استجواب مسوولان حکومتی پرداخته است، اما معاملهگریها و نفوذ حلقهی حکومتی باعث شدهاست که این اقدامها نمایشهایی بیش نباشند، و یا هم یک اقدام سیاسی خاص بدون هیچگونه توجیه کارکردی و وظیفوی. در غیر آن چطور ممکن است، وزیری با هیچ دلیل قانع کنندهی برای عملکردهای انجامداده و کارهای نکردهی خود، بازهم به مقاماش ابقا میشود و یا دیده شده است که باری دلیلهای یک مقام استجواب شده مورد قبول کمیسیون مربوطهی پارلمان قرار نمیگیرد، اما بعد از مدتی قضیه به فراموشی سپرده میشود، گویا هیچ مشکلی وجود نداشته است، مانند قانون رسانههای جمعی کشور که با دو سوم آرای نمایندگان تصویب شد، اما عملی نمیشود و تازه مهر اتهام «دست داشتن خارجیها در تصویب آن»، که اهانتی به پارلمان کشور است، نیز از سوی وزیر فرهنگ بر چهرهی نمایندگان نقش میشود. آیا نمایندگان مردم به این اندازه فراموش کار و بیتفاوت اند، یا معاملهای در کار است؟
باقی ماندن وزیران نا کارآمد در پستهای شان، یا جابهجایی آنها از یک وزارت به وزارت دیگر، که برخلاف انتظار با رای اعتماد پارلمان نیز همراه شده است، نشان میدهد که حکومت میتواند هرطوری که بخواهد پارلمان را بچرخاند. یعنی اینکه، پارلمان عملا توانایی خود در نظارت از فعالیتها و اجراآت حکومتی را از دست داده است. همین دیروز قرار بود وزیر تجارت کشور توسط پارلمان استیضاح شود، اما گفته میشود که وی در ولسی جرگه حاضر نشده است. وی ضمن اینکه گفته است دلایل قانونی برای استیضاحاش وجود ندارد، یاد آور شده است که رییس جمهور به وی تاکید کرده که به پارلمان نرود. پارلمان اگر خود را صاحب صلاحیت و اقتدار میداند، باید نشان دهد که اغماض یک وزیر از خواست پارلمان، بهای کمتر از استیضاح درپی ندارد.
ناهماهنگی در درون پارلمان، که تصور میشد با گذشت زمان شاید بهتر شود، یکی از عواملی وقتگیر و کند کنندهی کارهای پارلمان میباشد. گذشته از اینکه در بسیاری وقتها حد نصاب در پارلمان تکمیل نشده است و گذشته از این که نمایندگان در بحثهای شان اصول و فرهنگ پارلمانی را رعایت نکردهاند، حد اقل در موضوعهایی که باهم اشتراک نظر داشتهاند یا موضوعهایی که همگانی بود و نفع و ضرر همه مردم افغانستان در آن نهفته بوده، نیز نتوانسته اند یک هماهنگی و انسجام پارلمانی را بهوجود بیاورند. بنابراین، در صورتیکه اختلافهای پارلمانی به سرحد برخوردهای تند لفظی و حتا فیزیکی بیانجامد، نمیتوان انتظار داشت که چیزی بهنام استدلال و منطق در سایر عرصههای کاری پارلمان معیار قرار بگیرد.
سرانجام، با توجه به این نکتهها، مردم نمیتوانند فعالیتهای سهسالهای پارلمان را رضایت بخش بدانند. این یک طرف مساله، از جانب دیگر بیکارگیهای پارلمان میتواند مردم را در انتخابات پارلمانی آینده نیز بیانگیزه نماید. ببینم پارلمان کشور در وقت باقی مانده اش کارهای دیگری میکند، یا خوب است بگوییم چه گلهای دیگری را به آب میدهد.