نشانههای تغییر دیده میشود
با تغییر حکومت در ایالات متحدهی امریکا، سروصداهایی در مورد نامزدان احتمالی ریاست جمهوری آیندهی افغانستان نیز در رسانههای بینالمللی بازتاب یافت. در چند ماه اخیر، با وجود آنکه به زمان انتخابات ریاست جمهوری وقت زیادی نماندهاست، اما در مورد نامزدان ریاست جمهوری آینده، کسی سخنی به قطع گفته نمیتوانست و این مسایل بیشتر منوط به تغییر در حکومت ایالات متحده دانسته میشد. این نیز برکسی پوشیده نیست که تغییرات در حکومت ایالات متحده و در مجموع نظر مقامهای غربی در مورد افغانستان نقش تعیین کننده در همه عرصهها و بهخصوص انتخابات دارد.
از یکطرف، از آنجاییکه حکومت افغانستان از نظر مالی و سیاسی کاملا به حمایتهای خارجی وابستهاست، مقامهای غربی با توجه به تجارب هفت سال گذشته، نمیتوانند در مورد مسایل افغانستان و حکومت آن نقش انفعالی داشته باشند. ظاهرا، مقامهای ایالات متحده و سایر کشورهای غربی میگویند که آنها از نظر و انتخاب مردم افغانستان حمایت میکنند، اما همه میدانند که این از گفتههای دیپلوماتیک و کاملا سیاسی آنها و نه مبین واقعیت امر، میباشد که البته بههیچ وجه نمیتوانند نسبت به آنچه در افغانستان میگذرد، بیتفاوت باشند. از طرف دیگر، حالا افغانستان به یک آزمون و شاید یک صحنهی رقابت، میان کشورها تبدیل شده است. پیروزی بر تروریزم و یا ناکامی در آن، ایجاد صلح یا عدم توانایی در آن و افتادن کشور در دام بحران جدیتر، همه و همه به چهرهی بینالمللی امریکا تاثیر میگذارند.
از سوی دیگر، مسالهی جنگ افغانستان، یکی از مسایل مهم و کلیدی شعارهای انتخاباتی باراک اوباما و شاید یکی از دلایل موثر در پیروزی او نیز بود. حالا نیز، با آنکه تصمیمهای باراک اوباما در مورد افغانستان به روشنی بیان نشده است، اما همین اقدامهای نخستین او یعنی تعیین نمودن آقای ریچارد هالبروک به عنوان نمایندهی امریکا در امور افغانستان که گفته میشود فرد توانا در اجرای ماموریتهایش میباشد، نشان از تغییر نگاه امریکا به افغانستان دارد. بهویژه اینکه وی ماموریت حکومت امریکا در افغانستان و پاکستان را به صورت همزمان به عهده دارد، و این نشاندهندهی توجه اوباما به این دو کشور به عنوان محور مبارزه با تروریزم میباشد. قبلا نیز اوباما تاکید کرده بود که مبارزه با ترویزم باید توجه به پایگاهها و ریشههای آن را نیز در بر داشته باشد. این در حالیاست که پاکستان ، در کنار این که در تلاشاست روابط خود با دولت افغانستان را گسترش داده و بسیار دوستانه جلوه دهد، بهصورت غیر مستقیم به این نکته تاکید کرده است که حملات نیروهای امریکایی به منابع تروریزم در مناطق قبایلی شمال پاکستان، باعث تحریک بیشتر تروریزم شده و به ناآرامیهای داخلی پاکستان میافزاید. این مسایل در کنار این که گفته میشود آصف علی زرداری از مقامهای امریکایی و ناتو خواسته است به مناطق قبایلی شمال پاکستان حمله نکنند، نشان میدهد که پاکستان بهشدت از تصمیمهای که ممکن ادارهی رییس جمهور اوباما در مورد مبارزه با تروریزم بگیرد، هراسیده است.
از سوی دیگر، در این روزها، چنین تصور میشود که رییس جمهور کرزی دیگر گزینهای، ولو از سر ناگزیری، آنچنان که برخی رسانههای خارجی از آن یاد کرده بودند، برای این دور ریاست جمهوری نیست. در تازهترین مورد، روزنامهی اندیپندنت با نشر گزارشی تحت عنوان «کاسهی صبر از فساد در افغانستان لبریز میشود»، از احتمال بهپایان رسیدن قدرت حامد کرزی و نامزدان احتمالی، یا تیم کاری احتمالی، برای دور بعدی انتخابات افغانستان سخن گفته است. این روزنامه از چهار نفر، داکتر عبدالله عبدالله، داکتر اشرف غنی احمد زی- که قبلا نیز سروصدای نامزد شدناش وجود داشت و خودش نیز این مساله را رد نکرده بود، داکتر علی احمد جلالی – که مسالهی نامزدی وی نیز سر زبانها بود، و گل آقا شیرزی والی ولایت ننگرهار، که گفته میشود به فرد مورد اعتماد و مهم برای امریکاییها تبدیل شده است، نام برده است. روزنامهی اندیپندنت یاد آور شده است که مقامهای ایالات متحده در صدد تعیین نتیجهی انتخابات ریاست جمهوری افغانستان نیستند، اما به این چهار نفر توصیه خواهند کرد که اختلافهای خود را کنار بگذارند و جبههی واحد انتخاباتی را تشکیل بدهند.
اینکه این چهار نفر و تیم احتمالیای که اینها ممکن بهوجود بیاورند، چهقدر میتوانند کارآ و توانمند در مدیریت و مهار نا امنی و بحران باشند، بحث جداگانهای است. حتا اینکه مقامهای امریکایی به این افراد توصیه کنند که اتحاد اقوام را در راستای بهوجود آوردن یک تیم انتخاباتی ایجاد نمایند، نیز با توجه به ترکیب این هیات چهار نفری خیلی موثر و کارساز بهنظر نمیرسد. اما، گپ اصلی این است که نقشی را که رسانههای غربی در تحولات افغانستان بازی میکنند، نمیتوان نادیده گرفت. بر هیچ کسی پوشیده نیست که رسانههای بینالمللی عملا سیاستها در افغانستان را رقم میزنند. یعنی کشورهای غربی، عملا با رسانههای شان در افغانستان سیاست میکنند. اگر رسانههای غربی نمیبودند، صدای کرزی را از کوههای ارزگان کسی نمیشنید. رسانههای غربی بودند که کرزی را چهرهای وانمود نمودند که میتواند مهار کنندهی تمام چالشها در افغانستان باشد، و همین تلاشهای رسانهای بود که وی به فرد محبوب و مجرای امیدی برای مردم تبدیل شد و در انتخابات رای آورد. اما، حالا رسانههای غربی به صورت بسیار نظاممند و منسجم با انتقادهای بنیادی کرزی و تیم حکومتیاش را نشانه میگیرند. در این شکی نیست که این انتقادها بیانگر واقعیتهای اجتماعی حاکم بر افغانستان میباشند و اتفاقا ناکامیهای دولت کرزی و بحران اجتماعی کشور آنچنان فضا را نقدپذیر ساخته است، که هر انتقادی، خصوصا که از سوی یک منبع معتبر غربی بیان شود، به شدت تمام همنوایی قشرهای مختلف اجتماعی را درپیداشته و زمینهی تغییر را آماده میکند. این، چه سخت است برای حکومتی که از ناچاری بقایش را در گرو حمایت کشورهای دیگر میبیند و در داخل کشور نیز چیزی برای پیشکش کردن ندارد. بیشک، همین رسانههایی که روزی شخصی را به ریاست جمهوری رساندند، میتوانند شخصی را از تکیهزدن به کرسی ریاست جمهوری محروم کنند- یا میشود گفت که مقامهای غربی میتوانند با سیاست رسانهای شان اینکار را به سادگی انجام دهند.
بنابراین، با توجه به انتقادهای تند مقامها و رسانههای غربی از فردی که دو سال قبل ازش حمایت میکردند، بیشک میتوان گفت تغییر شکلی یا تغییر در مهرهها در دستور کار است. اما چگونگی این تغییر هنوز در هالهای از ابهام است. اگر قرار باشد که اینبار نیز بر مهرههای سنتی قدرت در افغانستان توجه شود و در این راستا سرمایهگذاری گردد، نمیتوان به این تغییر برای ثبات و صلح دراز مدت زیاد خوشبین بود. درست است که با اتکا به رهبران سنتی قدرت شاید بتوان به سرعت تغییری ایجاد کرد، اما این تغییر سریع، با خود مشکلهایی نیر خلق میکند. حتا آقای کرزی نیز باری از عدم توانایی در مهار برخی جنگسالاران و حتا مداخلهی کشورهای خارجی در این رابطه اشاره کرده بود. البته، شکی نیست که اگر پایههای سنتی قدرت برای کرزی مشکل آفریدند و خود به عاملانی علیه وی تبدیل شدند و اختیارات موازی به وی یافتند، مقصر اصلی خود آقای کرزی است.
حالا هم، چگونگی انتخاب حکومت ایالات متحده در «توصیه کردن تعدادی برای کنار گذاشتن اختلافها و ایجاد جبههی واحد انتخاباتی»، میتواند گزینهی جدیدی خلق کند، اما ترسم از این است که این گزینه، عاملی نشود برای این که باز مردم کرزی را از ناگزیری ترجیح دهند.