داستان حقوق بشر (قسمت یازدهم)
از ۱۹۳۶ تا ۱۹۳۸ در مسکو مجموعهای از «محاکمههای نمایشی» به اجرا گذاشته شد که تاثیر آنها بر تفکر حقوق بشر پس از جنگ فقط با قتل عام یهودیان قابل مقایسه است. این محاکمهها فقط جزیی از ظاهر بیرونی «وحشت استالینی» را نشان میداد. او بدین ترتیب میکوشید که پاکسازی مخالفان اصلی خود و سپس پیروان آنان را – البته به شیوهای غیر علنیتر – توجیه کند. تعداد قربانیان این پاکسازی ها اکنون – به طرزی باور نکردنی اما موثق – بیش از شش میلیون یهودی در قتل عام یهودیان تخمین زده میشود. در تاریخ بشریت، این تعداد قربانی در زمان صلح بیسابقه است: در آلمان نازی فقط چند هزار نفر در اردوگاههای کار اجباری پیش از جنگ از بین رفتند و انقلاب فرانسه، در دوره وحشت و ترور پیش از اوج «دوره ترمیدورها» بیش از هفده هزار نفر قربانی نگرفت. اما بین سال های ۱۹۳۶ و ۱۹۳۸ فقط در مسکو سی هزار متهم در دادگاه عالی محاکمه و به مرگ در برابر جوخه ی آتش محکوم شدند و این ها تازه محاکمه افراد مهم به شمار میرفتند. در ولسوالی ها، میلیون ها نفر پس از یک اقامه ی دعوای مختصر یا طی ضرب و شتم و یا به دلیل گرسنگی کشته شدند.
آندری ویشینسکی مانند فوکیه تنویل، حقوقدانی سخت کوش و بدون وجدان اخلاقی بود. این نبوغ شیطانی او بود که محاکمههای نمایشی را به صورت صحنههایی باشکوه محکمه پدید آورد. همین امر بسیاری را در غرب متقاعد ساخت که در این نمایش ها قوانین جزا واقعا به کار بسته شدهاند. پرونده شکایات – مبنی بر این که اغلب بلشویک ها جاسوسان قدرت های خارجی بودند – به اندازه ی کافی باور نکردنی بود، چه رسد به این نظریه که گروه های میانهرو به رهبری بوخارین به منظور کارشکنی در کشور و انقلاب کمونیستی به طور مخفیانه به دشمنان اصلی آن ها – یعنی طرفداران تروتسکی – ملحق شدهاند. آنچه این نظریههای تمسخرانگیز را در غرب باور کردنی جلوه میداد، صرفا اعترافات دسیسه چینان در اقامه دعوی عمومی بود که در محضر یک قاضی صورت میگرفت. در ۱۹۵۶، خروشچف آنچه را که برای ناظران در همان زمان آشکار بود، تایید کرد: متهمان همگی ماه های متمادی از سوی «ان.ک.وی.دی» در معرض شکنجه قرار گرفته بودند تا با امضا و قرایت متن تهیه شده از سوی ویشینسکی موافقت کنند. آنها به شیوه («کانوایر» یا بازجوییهای مداوم) شکنجه میشدند که روندی برای آشفته و سرگردان کردن متهمان بود: میزان تسلیم شدن و تلقینپذیری آنها پس از قرار گرفتن تحت فشارهای روانی متناوب بیخوابی و گرسنگی همراه با بازجویی افزایش مییافت. این روند همراه با ضرب و شتم و شکنجههای جسمی از قبیل سوزاندن بدن با چاقوی گداخته بود. پس از «اقرار» قربانی، او با سایر افرادی که مقاومت شان در هم شکسته بود، رو به رو میشد و همراه با آنان به شرح و بسط سناریوهای فرضی دیگر در اقامه دعوا خیالی ترغیب میشد. معدود کسانی که مقاومت کردند در سرداب های مخفی زندان «لوبیانکا» کشته شدند و این در حالی بود که از متهمان با نفوذ خواسته میشد تا اعترافات کاذب خود را در حضور عام تکرار کنند و این بهایی برای نجات زندگی همسران و فرزندان آنها بود. (یکی از نخستین دستورهای استالین در این دوران وحشت، دادن اختیارات ویژه به پولیس مخفی بود تا خانوادههای خیانت کاران مجرم را زیر کنترول خود داشته باشد.)
این محاکمهها در یک تالار اجتماعات و در برابر چند صد نفر از ناظرانی که از سرتاسر دنیا صرفا به این منظور دعوت شده بودند، برگزار میشد. به طور قطع، این طرفداران از قبیل «کیو.سی.دی.ان پریت» به نوشتن جزوه های تبلیغاتی فریبکارانهای با عناوینی چون «محاکمه مسکو منصفانه بود»، مبادرت میورزیدند. متهمان از حق داشتن وکیل برخوردار بودند، اما تنها پس از محکومیت و برای تخفیف جرایمی که بدان اعتراف کرده بودند، اجازه صحبت داشتند. ویشینسکی در مرکز صحنه قرار داشت و به زور از تعداد زیادی از متهمان اطلاعاتی میگرفت که بر گرد آن نقشههای خیالی خود را میبافت…
ادامه دارد