جهان بر سر دو راهی آشوب و نظم
گویی همین دیروز بود که همه با نگرانی تحولات جهان را دنبال میکردند؛ قیمت انرژی و مواد اولیه سر به فلک کشیده بود و کمبود نفت و کاهش ذخایر غذایی به کشورهای چین و روسیه به شدت فشار میآورد.
ولی اکنون قیمتها در همه جا رو به کاهش است. بانکهای سرمایهگذاری ناپدید شدهاند و نظام اعتباری جهانی به زور سر پا مانده است؛ خطر هایی بسیار وحشتناکتر از تورم در کمین دنیای اقتصاد نشستهاند. کاهش یکباره قیمت نفت، لبخند را بر لبان رهبران مستبدی همچون ولادیمیر پوتین و هوگو چاوز خشکانده است.
هنگامی که باراک اوباما در مبارزه انتخابات ریاستجمهوری امریکا بر هیلاری کلینتون، حریف اش در حزب دموکرات غلبه کرد، اولویتاصلی ریاستجمهوری خود را عراق میدانست. هیچکس به او نگفت که بانکهای امریکا رو به ورشکستگیاند و بهزودی ضربه ی بسیار شدیدی به اقتصاد امریکا وارد خواهد شد.
اکنون رییسجمهور منتخب امریکا باید با کتاب قطور گزارشهای متفکران هوشمند شورای اطلاعات ملی ایالات متحده امریکا روی میزش چه کند؟
پاسخ این است که آقای اوباما باید با دقت زیادی این گزارشها را مطالعه کند. نویسندگان این گزارشها هیچ پیشگویی خاصی نکردهاند. اما اوباما باید این گزارشها را بخواند، چرا که شناخت نیروهای محرک تغییرات سیاسی و اقتصادی، گام آغازین تصمیمگیریهای رییسجمهور است.
شورای اطلاعات ملی ایالات متحده امریکا با ارایه این گزارش مدعی نشده که کلید همه درهای بسته را دارد. اما هدف از نوشتن چنین گزارشی پیش از آن که پیشبینی هدف باشد، یافتن نیروها و عوامل وقوع چنین رویدادها است. مولفان این کتاب به شدت از جبرگرایی غیرکارشناسانه که بر سر زبانها افتاده، اجتناب کردهاند. آنها معتقدند دنیا در مسیر از پیش مقدرشدهای حرکت نمیکند.
یکی از گزارشهای مهم این شورا مبنی بر این است که رهبران سیاسی جهان و بهخصوص باراک اوباما قدرت تعیین مسیرهای مختلف سیاستهای دنیا را دارند. از گزارشی دیگر در همین شورا میتوان چنین استنباط کرد که تصمیمهایی که کاخسفید طی ۴ یا ۸ سال آینده اتخاذ میکند، بسیار حساس و مهم هستند.
در نگاه اول، این نتیجه اساسی که جهان شاهد ظهور نظامی چندقطبی است، چندان با اهمیت به نظر نمیرسد. اما نکته ی مهم گزارشها این است که مجربترین تحلیلگران اطلاعاتی اوباما اذعان کردهاند اخیرا قدرت نیروهای امریکایی بهتدریج رو به تحلیل رفته است. بسیاری از مقام های واشنگتن چنین دیدگاهی را رد میکنند و آن را حاصل بداندیشی برخی مقام های اروپایی مثل نیکولا سارکوزی، رییسجمهور فرانسه می دانند.
از نظر شورای اطلاعات ملی امریکا، پیشرفت چین، هند و سایر کشورها بدین معناست که تا سال ۲۰۲۵ میلادی ایالات متحده امریکا تنها یکی از مهمترین نقشآفرینان در صحنهجهانی و نه قدرتمندترین آنها خواهد بود. ایالات متحده امریکا طی بیش از ۲۰۰ سال، حتا هنگام مواجهه با چالشهای گوناگون، قدرت نسبتا زیادی داشته است. بر همین اساس، کنار آمدن با واقعیت کاهش قدرت امریکا در سطح جهان چندان آسان نیست.
با تمام این تفاسیر، رقابت ابرقدرتها تنها بخشی از تصویر در حال ظهور جهان است. ملتهای مختلف دنیا با چالشهای زیادی مواجه هستند که بسیاری از آنها از جانب عوامل غیررسمی و غیرقابل پیشبینی تحمیل شدهاند. مناسبات مختلف تجاری، تعصب های دینی، باندهای جنایی و نهادهای غیردولتی همه بر معادلات قدرت تاثیرگذارند.
پنهان کردن این تغییرات اجتماعی و جیوپولیتیک تحت عواملی از نیروهای فراملیتی، تغییرات آب و هوایی، تروریزم، تکثیر سلاحهای غیرمتعارف، انفجار جمعیت و مهاجرت، بهتدریج پیچیدگی این موضوع را برملا میکند. رویهمرفته، گوناگونی حوادث و عوامل مجهولمانده در دنیای امروز به راستی سرسامآور است. زمانی نهچندان دور، باراک اوباما رییسجمهور منتخب امریکا گفته بود: «گاهی اوقات واقعا نمیدانم باید بهعنوان رییسجمهور امریکا از کجا کارم را شروع کنم». کسی که گزارش شورای اطلاعات ملیامریکا را بخواند، متوجه خواهد شد چرا او چنین حرفی زده است.
آنچه اکنون میتوان با قطعیت نسبی گفت، این است که نظام جهانیای که در سال ۱۹۴۵ میلادی طرحریزی شده بود، در عصر نامنسجم امروز، دیگر دوام نخواهد آورد. به این ترتیب، برتری سیاسی، فرهنگی و اقتصادی غرب نیز دیگر عمری چندان طولانی در میان قدرتهای جهانی نخواهد داشت.
بعید به نظر میرسد که قدرتهای در حال توسعه بخواهند همچون جاپان و آلمان در قرن بیستم عمل کنند و نظام فعلی جهان را از هم بپاشند. اما قرارگیری این روند در مسیر فروپاشی و بیثباتی بسیار محتمل است. در واقع در دنیای امروز، همانطور که قدرتهای جدید در سایهنظم فعلی به خواستههای شان جامهعمل میپوشانند، آزادی و قدرت عمل دیگران را نیز حفظ میکنند.
در بخشی دیگر از گزارش شورای اطلاعات ملیامریکا آمده است: «شاید بتوان گفت «نظم بینالمللی» کمکم دارد به عبارتی بیمعنی تبدیل میشود».
نکته ی مهم در این گزارش و روند فعلی اوضاع دنیا این است که در نظام رو به تغییر جهان، این انسجام تا چه حد میتواند بر آشوب غلبه کند. این مساله کاملا به تصمیمگیریهای امروز و فردای رهبران جهان بستگی دارد.
واقعیت دیگری که وجود دارد این است که نباید در خصوص سیر نزولی قدرت ایالات متحده امریکا اغراق کرد و از طرفی نیز نباید آن را ناچیز پنداشت. قدرت امریکا در میان بازوان قوی نظامی و اقتصادی سایر ابرقدرتها تحلیل خواهد رفت، حتا شاید مخدوش کردن تصور شهروندان امریکایی مبنی بر این که کشورشان در عرصه ی جهانی در مقام اول ایستاده، هم در این راستا از اهمیت برخوردار باشد. از طرف دیگر، موج اشتیاق مردم از پیروزی اوباما این حقیقت را تصدیق میکند که هنوز دنیا تا حدی امریکا را عامل حفظ امنیت جهان میداند.
به نظر میرسد که امریکا حداقل در دو دههآینده نیز تنها ابرقدرت واقعی جهان باقی خواهد ماند. تصمیمهایی که کاخ سفید اتخاذ میکند، بیشتر از هر عامل جهانی دیگر بر روند نظام بینالمللی تاثیر خواهد گذاشت.
با نگاهی به قرن گذشته و خیر و شری که از نظرات و تصمیمهای رهبران به جهانیان رسید، درخواهیم یافت که دهههای آتی نیز به همین منوال خواهد بود. همانطور که شورای اطلاعات ملی امریکا نیز در پایان گزارش خود نتیجه گرفته، نمیتوان از نتایج احتمالی غیرمطلوب این گزارشها اجتناب کرد.