این جا خبرهایی هست!
هر روزی که میگذرد، وضعیت کشور نگران کنندهتر میشود. انگار «بدتر» شدن سرنوشت محتوم این کشور و مردم این سرزمین است. هر آنچه را مردم این سرزمین به فال نیک میگیرند، سرانجام نیک ندارد. یادم است در روزگاری که کسی به نام حامد کرزی به یکبارگی در کوههای ارزگان به یک مجاهد نامآور تبدیل شد و مصاحبههایش از طریق رادیوها به نشر رسید، این آدم آنقدر خوششانس مینمود که شروع جهادش علیه طالبان زوال غیرقابل باور طالبان را در پی داشت و مدت زیادی را نپایید که وی به یک رییس جمهور مورد حمایت غرب تبدیل شد (دلیل رییس جمهور شدناش نیز به این امر وابسته بود، ورنه همه میدانند که فرد مورد توافق در جلسهی بن نبود). رییس جمهور، برای کسانی که بیشتر از سهدهه رنج کشیده بودند و از نظام فاشیستی و متحجر طالبانی جان سالم بهدر برده بودند، به یک فرد مورد اعتبار تبدیل شد.
البته، این اعتبار بیشتر به حمایتهای که وی از کشورهای دیگر برخوردار بود، مربوط میشد. بههر صورت همین مردم، با هر دلیلی که بود، به کرزی به چشم یک فرد مناسب برای ادارهی کشور میدیدند، شاید هم از روی ناگزیری. ولی، حالا نه تنها این رییس جمهور منتخب نمیتواند کاری برای مردم انجام دهد، که خود دارد به یک مشکل تبدیل میشود.
بیانیهها و اظهارنظرهایی که در این روزها در فضای رسانهای کشور میپیچند، نشان میدهد که اینجا خبرهای تکاندهندهای هست. از یک طرف انتقادهای مقامهای ناتو و امریکایی از دولت کرزی بالاگرفته است، از سوی دیگر رییس جمهور در حالی که تا دوسال قبل تمام تلاشاش این بود که حضور غرب را توجیه کند و به کشورهای منطقه اطمینان دهد که حضور غرب نمیتواند پیامدهای سو برای کشورهای همسایهی افغانستان و کشورهای منطقه داشته باشد، حالا خود از یکی از کشورهای منطقه خواستار کمک در عرصهی دفاعی میشود و با پاسخ مثبت نیز مواجه میشود.
همچنان رییس جمهور در روزهای اخیر در مقابل انتقادهای مقامهای بینالمللی حالت دفاعی بهخود گرفته است و در کنار آن جامعه جهانی را نیز مورد انتقاد قرار میدهد. دید انتقادی رییس جمهور اگر بهدلیل تصمیمهای مردمی وی باشد، چهبسا که کار نیک است، اما هرگاه این مسایل در آخرین روزهای حکومت و آنهم بهصورت واکنشی و به خاطر دفاع از خود بیان میشود، پیام دیگری دارد.
هرچند بهقدرت رسیدن اوباما نقطهی عطفی برای بسیاری در افغانستان بهنظر میرسد، اما چنین مینماید که این مساله برای رییس جمهور و تیم همراهاش زیاد خوشایند نیست. اینهم خیلی منطقی نیست که مردم اینهمه چشم امید به رییس جمهور امریکا (به فرض که خیلی هم نسبت به وضعیت افغانستان حساس باشد و در این راستا تلاشهای جدی به خرچ دهد) بدوزند. اما، وضعیت بهگونهای است که اعتماد و اطمینان مردم و حتا تحلیلگران نسبت به دولت و تلاشهایاش آنقدر ضعیف شده است که برای بهبودی وضعیت کشور تغییرات در استراتژی و رویکرد سایر کشورهای جهان را به انتظار بنشینند. البته همه میدانیم که مشکلات افغانستان فقط مشکلات داخلی نیست که بتوان آنرا در داخل کشور حل کرد، اما این نیز واضح است که صرف انتظار از جامعه جهانی برای حل بحران افغانستان یک انتظار بیهوده و غیرمنطقی است.
بنابراین، در شرایطی که شایعاتی در رابطه به مداخلهی کشورهای همسایه در افغانستان، بیشتر بهدلیل کمرنگ ساختن تلاشهای کشورهای غربی، بهخصوص ایالات متحدهی امریکا، وجود دارد، رویکرد غیرمنتظره و خلاف معمول حکومت افغانستان به کشورهای همسایه و قدرتهای منطقه شاید زیاد به نفع وضعیت کشور نباشد. البته، داشتن روابط خوب و حسنه با هر کشوری نشاندهندهی سیاست بیطرفانهی دولت افغانستان با سایر کشورها است. ولی، هرگاه این رابطه قسمی باشد که در واکنش به انتقادهای مقامهای غربی، خصوصا امریکا و ناتو تعبیر شود، میتواند بازگو کنندهی چیزی غیر از این باشد.
از همینجا است که باید بهمردم و حتا تحلیلگران حق داد که مثلا با بهقدرت رسیدن باراک اوباما، ابراز خوشبینی نمایند و منتظر تحولی در کشور از این منظر باشند. زیرا، در شرایطی که معادلههای سیاسی قدرت و نشانههای آن با چگونگی برخورد با کشورهای منطقه و همسایه رقم بخورد، مردم میبینند که تصمیم و ارادهای در کشور وجود ندارد که حداقل معیارهای آن منافع کشور و صلح و ثبات باشد.
در آن زمانی که رییس جمهور فرد مورد حمایت غرب و خصوصا امریکا بود، زمزمههایی در رابطه به روابط اپوزیسیون با کشورهای منطقه، از جمله ایران و روسیه، وجود داشت. در آن زمان چنین تصور میشد، و حالا نیز چنین است، که کشورهای منطقه، از جمله ایران به خاطر تنشهای دیرینهاش با امریکا، و روسیه به خاطر اینکه هنوز خود را یکی از ابرقدرتهای مطرح میداند و تجربهی شکست در افغانستان را تجربه کرده است، هرگز خواهان حضور نظامی امریکا در افغانستان نیستند و این مساله را خطری برای خود تلقی مینمایند.
اما حالا معلوم نیست در شرایطی که رییس جمهور میگوید تلاشهای نظامی نمیتواند راهحل باشد، چرا خواهان کمک دفاعی از روسیه میشود. در تازهترین مورد، خبرها حاکی است که حکومت افغانستان از روسیه خواهان کمک طیارههای جنگی شده است. البته در شرایطی که نیروهای بینالمللی در کشور حضور دارند و بسیاری کشورها افغانستان را در زمینههای مختلف همکاری میکنند، کمک خواستن از روسیه، آنهم در عرصهی دفاعی، در صورتی که نیازهای افغانستان در سایر عرصهها به مراتب در اولویت قرار دارد، نمیتواند زیاد توجیهپذیر باشد. این، به این معنا است که کشورهای غربیای که در کشور حضور دارند، تجهیزات نظامی کافی در خدمت دولت افغانستان نمیگذارند. سوال دیگر ایناست که رییس جمهور کرزی که خواستار کمکها در عرصهی دفاعی از روسیه است، این تجهیزات را علیه کی بهکار میبرد؟ علیه آن شورشیانی که تا چندی قبل مصرانه به گفتگو دعوت شان میکرد؟
مردم افغانستان نه خواستار بیچونوچرای حضور کشورهای غربی در افغانستاناند و نه از کشورهای همسایه خاطرهی خوشی دارند. مردم افغانستان هرگز نمیتوانند نقش کشورهای منطقه در ایجاد و تداوم بحران در افغانستان را از یاد ببرند، همانطوری که در مورد کشورهای غربی، خصوصا بریتانیا چنین مینگرند. اما، ترس مردم این است که در صورتی که بهفرض نیروهای خارجی از کشور خارج شوند و همهچیز را به رهبران افغان واگذار کنند، آیا تضمینی وجود دارد که ثبات نسبیای که اکنون وجود دارد، از هم نپاشد؟
مردم حق دارند این نگرانی را داشته باشند، بهاین دلیلکه، رهبران کشور آنقدر در مسایل و تصمیمهای سیاسی کشور ناکاماند، که تصور کنار آمدن شان و ایجاد یک فضای قابل اعتماد توسط آنها برای مردم وجود ندارد. حالا نیز برانگیختن احساسات مردمی علیه کشورهای غربی و متهم نمودن آن کشورها هیچ دردی را دوا نمیکند.
مردم از این میترسند که افغانستان یکبار دیگر به صحنهی جنگ و رقابت بالفعل میان ابرقدرتها و کشورهای منطقه تبدیل شود. زیرا، در آنصورت نیز همین مردم اند که در این میان قربانی میشوند و مسوولان یا میروند به کشورهای حامی خود یا آنقدر برای خود ذخیره کردهاند، که بتوانند چند صباحی را با آسودگی در کشورهای پیشرفته زندگی کنند و باز منتظر بشینند که از یک منظری و با حمایت برخی وارد کشور شوند و این بازی را دوباره از سر گیرند.