استراتژیهای مبارزات زنان در جوامع مسلمان (قسمت بیست و چهارم)
خشونت جنسی در شرایط درگیری مسلحانه، شکلهای زیرین را به خود میگیرد:
• موج سیستماتیک تجاوز به زنان و دختران و حامله کردن به زور توسط گروههای مسلح (مثال: گروههای مسلح «بنیادگرا» در الجزایر)، که قربانیان را به خودکشی وامیدارد یا در معرض طرد شدن از جامعه قرار میدهد، چون فرض بر این است که زنی که به او تجاوز شده باردار است، حیثیت خانواده را به ننگ میآلاید.
• جنایت جنسی (از قبیل تجاوز و قطع عضو جنسی) که در ابعاد وسیعی برای ارعاب مردمان غیرنظامی به کار میرود (مثل کلمبیا)؛ در برخی موارد، زنان را هدف میگیرند چرا که آنان، اقتدار گروههای مسلح را زیر سوال می برند، یا از اِعمال خشونت بر زنان به عنوان وسیلهای برای تحقیر رقیب استفاده میکنند.
• هدف گرفتن زنان در چارچوب یک استراتژی عامدانه برای ارعاب گروه یا قوم «دشمن» (مثل: گجرات، روآندا) از طریق اعمال خشونتهایی چون قطع عضو و تجاوز دستهجمعی.
۳
مفهوم و چارچوب حقوق بشر: ابزارهای اصلی مقابله با خشونت علیه زنان توسط عوامل غیردولتی
در شرایطی که عوامل غیردولتی علیه زنان اعمال خشونت میکنند، گروههای مدافع حقوق زنان میتوانند با تکیه بر اصول حقوق بشر، کار خود را بیرون از حوزه قضایی یا در درون نظام قانونی حقوق بشر سازمان دهند. این استراتژی میتواند مشتمل باشد بر:
الف) رویکرد های رسمی قانونی-حقوقی. به عنوان مثال اگر نظام حقوقی موجود امکان میدهد، با ارایه تفسیر قانونی درباره ی لزوم تصویب مواد الحاقیه، مبتنی بر مسوولیت کیفری عوامل غیردولتی، در چارچوب قوانین موجود (این امر را می توان از طریق طرح شکایت در دادگاه، و ایجاد گروه های فشار[لابی] بر مراجع قانون گزار برای ایجاد اصلاحات حقوقی به انجام رساند)؛
ب) رویکردهای غیرحقوقی از جمله استفاده از مفاهیم و اصول حقوق بشر خارج از چارچوب نظام قضایی (دادگاههای مردمی [سمبولیک، غیر رسمی]، کمپاین جمعآوری امضا، مستندسازی و افشای موارد نقض حقوق).
ترکیب استراتژیها (برای نمونه، اصلاحات در قانون و آگاه ساختن مردم محل) برای ایجاد تغییر بسیار مهم است، برای این که عرصههای گوناگون مبارزات فعالان و مدافعان حقوق بشر با یکدیگر مربوط و به هم وابسته اند. قوانین بینالمللی حقوق بشر بستر کارآمدی را برای مبارزه با خشونت علیه زنان فراهم میکنند. جنبش جهانی زنان با استفاده از نظام بینالمللی حقوق بشر یا مفاهیم حقوق بشری، در کمپاینهای محلی یا کشوری خود گامهای بزرگی برداشته است. کارهای انجام شده از این قرارند:
• مرتبط دانستن زنان، با خشونت و حقوق قانونی، که این امکان را فراهم ساخته تا زنان در چارچوب نظام حقوقی که شامل هر انسانی میشود، خواهان تساوی حقوق و رفع تبعیض شوند؛
• تعریف خشونت روزمره علیه زنان به عنوان نقض حقوق بشر، امکان داده است تا اشکال گوناگون خشونت (که اغلب به عنوان امری «عادی» توجیه میشود) قانونا منع شوند، و مورد دادرسی کیفری قرار گیرند؛
• مشخص ساختن این که بر چه اساسى میتوان علیه اعمال تبعیض اعتراض کرد، و از این طریق، آشکار کردن ساختارهاى قدرتى که در درون جامعه عمل میکند (ساختارهایى که موجب تسلط سنتهاى پدرسالار مذهبى یا فرهنگى میشوند)؛
• فعالیت برای این که رهیافت مبتنی بر حقوق بشر، از سوی جنبشهای گوناگون پذیرفته شود، و مبارزات زنان برای از میان بردن خشونت در متن برنامه ی وسیعتری قرار گیرد که نه تنها زنان، بلکه سایر گروههای قربانی تبعیض را نیز در بر گیرد (دیگر از میان بردن خشونت علیه زنان، مساله «خاص زنان» نیست)؛
• تسهیل این که عاملان نقض حقوق (و همین طور عاملان غیردولتی) مسوول شناخته شوند و پاسخگوی اعمال خود باشند…
کل حقوق بشر جهان شمول، جدایی ناپذیر، وابسته به هم و عمیقا در پیوند با یکدیگر اند. جامعه جهانی باید حقوق بشر را در کلیت خود، به نحوی منصفانه و متعادل، بر پایه برابری و اهمیت یکسان دادن به آنها در نظر گیرد. اگر درست است که نباید ویژگیهای ملی و منطقهای و تنوعات تاریخی را به فراموشی سپرد، پس، وظیفه ی دولتهاست که علی رغم نظامهای سیاسی، اقتصادی و فرهنگی گوناگون، تمامی حقوق بشر و کلیه آزادیهای بنیادی را اعتلا بخشند و از آنها حمایت کنند.
اعلامیه و برنامه عمل وین، بند ۱.۵
ادامه دارد