آغاز خوش، پایان تلخ
با نزدیک شدن انتخابات ریاست جمهوری، افکار عمومی در افغانستان و جهان برای استقبال از یک رهبری جدید در حال رقمخوردن است. این ذهنیت جدید را رسانههای همگانی هدایت میکنند. رسانههایی که نزدیک به هفت سال از حامد کرزی به عنوان یک رهبر بیبدیل سیاسی حمایت کردند، اکنون در جهت مخالف وی تبلیغات را بهراه انداخته اند.
در عصر اطلاعات، این رسانهها اند که تولید فکر مینمایند، ذهنیت میسازند و تصمیم میگیرند که مخاطبان به چه چیزی دل بندند و از کدام چیز دل برکنند. تبلیغات گسترده رسانهای در واقع به عنوان پیشزمینهای اجرای هر پروژه بزرگ سیاسی عمل میکند.
هرگاه تبلیغات در خصوص یک موضوع در دو جهت متضاد – موافق و مخالف – عمل کند، ممکن است گروههای مردم به دو سوی متقابل کشانده شوند. اما وقتی تبلیغات بیشترینه در یک مسیر معین قرار گیرد، آنگاه باور اکثریت در همان مسیر قرار خواهد گرفت.
امروز، اکثر رسانههای بیرونی و درونی یک آهنگ را پیهم در گوش افکار جهانیان مینوازند و آن، آهنگ کنار رفتن آقای کرزی از زعامت افغانستان است. وقتی فرانسیس وندرل نماینده سابق اتحادیه اروپا در افغانستان با تمسخر گفت: «ما او را شخص خارقالعاده میپنداشتیم…اما حالا زمان افراد خارقالعاده به پایان رسیده است»؛ و آنگاه که هیلاری کلینتون، وزیر خارجۀ امریکا، اداره حامد کرزی را «حکومت مواد مخدر» خواند؛ دیگر پیدا بود که فصل حمایت کشورهای غربی از آقای کرزی به پایان تلخی رسیده است. همزمان با این، در ماههای پسین، رسانههای داخلی با پیروی و الهام از تبلیغات غربی، نشراتشان را به گونه ماهرانه در انتقاد از کارنامههای آقای کرزی پیگرفتند. اکنون ذهنیتها در غرب و در داخل کشور، آمادۀ استقبال از رهبری است که هرچند صورت اش را کس ندیده، اما پیداست که او کرزی نیست.
اگر شکست سیاسی حامد کرزی را در انتخابات آینده افغانستان واقعیت قطعی بپنداریم، بازهم یگانه کسی که از این واقعیت ممکن است چشم بپوشد، خود آقای کرزی خواهد بود. زیرا، شکست برای سیاستمداران تا لحظات فرجامین امری باورکردنی نیست. هرچند مبارزه و استقامت از صفات نیکوی یک سیاستمدار به شمار میرود اما سادهانگاریهای فریبنده، گاهی فرصتهای باقیمانده را از دست سیاستمداران میرباید و سبب میشود که یک سیاستمدار به جای کنار رفتن از یک پست سیاسی، برای همیش از صحنه سیاسی کنار رود. هرچند در افغانستان، سیاست همانند بسیاری پدیدههای دیگر هنجارمند نیست و هنجارها و قاعدهها پیوسته شکسته میشوند ولی با آن هم، آقای کرزی باید تشخیص دهد که بقای سیاسی اش وابسته به ادامه مبارزات و ماندن درسکوی قدرت است، و یا پای پسکشیدن از این تلاشهای مخملین. برخورد عقلانی در این فرصت حساس ممکن است برای آقای کرزی آینده سیاسی طولانیتر به ارمغان آورد و اما اقدام های احساساتی و حسابنشده ممکن منجر به سرخوردگی و انزوای سیاسی کامل وی گردد.